موسوی خوئینیها: مخالف مشورت با امام برای تسخیر لانه جاسوسی بودم
امام فرمودند: خوب جایی را گرفتهاید، محکم نگه دارید
در شانزدهمین سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید محمد خوئینی مدیرمسئول محترم روزنامه سلام سؤالاتی را درباره مسائل گوناگون مربوط به این حادثه تاریخی و پیامدهای آن را مطرح ساختیم. ذیلاً توجه خوانندگان گرامی را به مشروح این گفتوگو جلب میکنیم:
در آستانه شانزدهمین سالگرد حادثه تاریخی اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام هستیم. از جنابعالی به عنوان چهره سرشناس مرتبط با این حادثه تقاضا داریم جزئیات واقعه و شکلگیری آن را برای خوانندگان محترم بهویژه نسل جدید انقلاب که طبعاً تجربه ملموسی در خصوص این حوادث ندارند، تشریح فرمایید.
بسماللهالرحمنالرحیم. بنده هم فکر میکنم به همان دلیلی که ذکر فرمودید یعنی ضرورت آشنایی نسل جدید بعد از انقلاب با ابعاد این قبیل حوادث بزرگ انقلاب اسلامی، اهمیت دارد که مسائل آن روزها تشریح شود و اصول انقلاب، ویژگیهای رژیم شاهنشاهی و دلایل حرکت انقلابی مردم ایران علیه آن رژیم برای نسل امروز روشن شود تا تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنند. بدین منظور افراد آگاه، صاحب تحلیل و نظر که شاهد ماجراها نیز بودند، باید بیش از پیش به این مهم همت گمارند و وقایع را بازگو نمایند.
در مورد علل وقوع حادثه اشغال لانه جاسوسی آمریکا، نباید بر یک عامل تکیه کرد بلکه مجموعهای از علل و عوامل دست به دست هم دادند تا این واقعه اتفاق افتاد.
عامل اول: در طول نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، ایشان از عوامل بیرونی مفاسد رژیم شاه مهمترین عامل را دخالت آمریکا در ایران میدانستند و بر آن تأکید میکردند. اولین دستگیری امام (ره) به دلیل سخنرانی ضد آمریکایی و تکیه ایشان بر دخالتهای آمریکا در امور ایران بود. دومین مورد دستگیری ایشان هم به همین دلیل بود. امام مرتباً در طول نهضت چه در ایران یا در تبعید در نجف اشرف یا در پاریس به وابستگی رژیم شاه به آمریکا و دخالتهای واشنگتن در ایران به شدت حمله میکردند. در حمله حضرت امام خمینی به شاه همواره حمله به آمریکا هم مطرح بود و اینکه حمایت آمریکا از شاه، دست وی را در اقدام علیه منافع مردم ایران باز میگذارد. از این رو یک زمینه طولانی ۱۵ ساله حداقل در اذهان نسل انقلابی آن روز وجود داشت که همه گرفتاریهای ایران را زیر سر آمریکا میدانست. در میان همه کسانی که قبل از پیروزی نهضت اسلامی و در جریان آن مردم را به مشارکت در مبارزه دعوت میکردند، هیچ یک در حد امام خمینی (س) چنین بر مسئله خطر آمریکا تکیه نمیکردند یا به عنوان یک موضوع اصلی در روند مبارزات مطرح نمیکردند. این امام خمینی بود که بر این مسئله پای میفشرد و این ذهنیت را در نسل مبارز آن روز ساخته بود.
عامل دوم: دخالتهای آمریکا در ایران بود و نسل آن روز به وضوح شاهد دخالتهای نامشروع و مخرب آمریکا در امور ایران بود و حرکتهای مشهودی نیز علیه این دخالتها بعضاً شکل میگرفت مثل حادثه ترور برخی عناصر آمریکایی. این انزجار و خشم نسبت به آمریکا در جریان سفر نیکسون به ایران کاملاً معمول و ملموس بود.
عامل سوم: عملکرد کلی دولت موقت بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی شروع به کار کرده بود و مرحوم مهندس بازرگان ریاست آن را به عهده داشت. دولت موقت اولاً حساسیت منفی لازم نسبت به آمریکا نشان نمیداد و این، عامل اختلاف ریشهدار میان دولت موقت و نسل انقلابی آن روز بود. باید گفت نه تنها حساسیت منفی نشان داده نمیشد بلکه عناصر دولت وقت در ارزیابی نادرست خود به این نتیجه رسیده بودند که ایران باید ارتباط خودش را با آمریکا محکم کند. تصور عناصر اصلی دولت موقت عمدتاً این بود که کشورهای جهان سوم و از جمله ایران باید به یکی از دو ابرقدرت وابسته باشد: شوروی یا آمریکا و پیشفرض بعدی آنان این بود که در بین این دو ابرقدرت تکیه بر آمریکا عاقلانهتر است. با این پیشفرضها به این نتیجه رسیده بودند که به دلیل همسایگی ایران با شوروی و خطرات ناشی از روسها باید روابط با آمریکا را حفظ کرد. طبعاً رفتار دولت موقت بر اساس این بینش شکل میگرفت و تنظیم میشد و این امر برای نسل انقلابی آن روز مخفی و همچنین قابل پذیرش نبود.
عامل چهارم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در فاصله زمانی کوتاه تا تسخیر لانه جاسوسی، در ایران حوادثی رخ داد که رد پای آمریکا در آن دیده میشد مثل برخی کودتاها که کشف و خنثی شد و یا حوادث متعدد تفرقهانگیز که دور از مرکز رخ میداد و هدف آن مقابله جدی با موجودیت انقلاب بود. سفارت آمریکا در این مقطع فعال بود و بخش قابل ملاحظهای از آمریکاییها در کشور حضور داشتند و در نقاط مختلف تردد میکردند و این در حالی بود که فعالیتهای آنان تحت کنترل دولت انقلاب درنیامده بود.
عامل پنجم: رفتار آمریکا با عناصر فراری در خارج از کشور و در رأس آنان شاه بر خلاف انتظار مردم بود. مردم این تصور و انتظار را داشتند که با توجه به نتایج رفراندوم تعیین نوع حکومت که طی آن ملت ایران با رأی ۹۸٫۲ درصد آرا به جمهوری اسلامی رأی «آری» دادند، طبعاً دولت آمریکا حداقل واقعیت نظام جدید و رو به تثبیت را بپذیرند و دست از حرکتهای براندازی علیه نظام جدید بکشند. اگرچه به لحاظ برخی دلایل چنین توقعی چندان به نظر نمیرسید به هر حال انتظار میرفت واشنگتن اوضاع را بپذیرد؛ اما بر خلاف این انتظار، مردم احساس کردند که آمریکا درصدد تهیه طرح توطئهای است که برای انجام آن شاه را پس از اقامت در چند کشور دیگر به یکباره به آمریکا برده است و دلیل آن را بیماری شاه اعلام کردند.
با توجه به اینکه بیماری شاه در کشورهای دیگر نیز قابل معالجه و رسیدگی بود، حرکت آمریکا شبههها را زیاد کرد و این نقطه اوج بروز احساسات ضد آمریکایی در کشور بود. مخصوصاً همان نسل جوانی که به شدت سعی داشت مسائل سیاسی را از زاویه دید و نظر امام نگاه کند، از این حادثه به خشم آمد. در دولت موقت هم عکسالعمل متناسب با این عمل آمریکا دیده نمیشد. در این شرایط بود که دانشجویان مسلمان آن روز دانشگاهها، تصمیم گرفتند که عکسالعمل مناسبی در قبال این اقدام آمریکاییان نشان بدهند که بازتاب جهانی نیز داشته باشد...
اضافه کنم در همین ایام رئیس دولت موقت همراه وزیر خارجه وقت در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر ملاقات کرده بودند. تصور کنید در آن شرایط کشور و آن ذهنیت مردم و جوانان انقلابی و آن تصوری که از عملکرد دولت موقت داشتند، این ملاقات چه تأثیر منفی بر جای گذاشت و شبههها را بیشتر نمود. قطع نظر از نیت رئیس دولت موقت در مورد این ملاقات، بازتاب آن و برداشت مردم ایران از این حادثه، تردیدها را نسبت به دولت موقت تقویت نمود؛ بنابراین میتوانیم حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را عکسالعمل نسل انقلابی در قبال اقدام آمریکا در بردن شاه به این کشور بدانیم و یا به عبارت دیگر میتوان این حادثه را عکسالعمل نسل انقلابی در برابر همه آن چیزهایی دانست که از خطر آمریکا در ذهن آنان نقش بسته بود و بردن شاه به آمریکا جرقهای بود که به انبار باروت خشم و نفرت نسل انقلابی خورد.
شکلگیری جمع دانشجویی که اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کردند به چه ترتیب بود؟
در آن ایام به دلیل فضای آزاد در سراسر کشور در دانشگاهها دستهبندیهای فراوان دیده میشد. هر جمعی با نامی مخصوص خود، فعالیتهای سیاسی داشت. در میان این گروهها از جمعهای حامی انقلاب تا تشکلهای مخالف دیده میشد یعنی گروههای غیراسلامی که آرام آرام نشانههای متعددی پیدا شد که درصدد براندازی هستند. در این میان گروههای اسلامی نیز دیده میشدند که از آنچه رخ داده بود راضی نبودند اما به دلیل افکار عمومی جرات مخالفت علنی نداشتند. اگرچه متأسفانه این گروهها محیطهای دانشگاهی را از جهاتی آلوده کرده بودند؛ اما آن شرایط موجب رشد و بالندگی گروههای مسلمان طرفدار امام خمینی (س) شده بود که یک نمونه آن حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود و این جمع از دل همان طیف وسیع نیروهای انقلابی در دانشگاهها برخاسته بودند؛ و لذا در اینجا باید متذکر شد که محیط آزاد سیاسی اگرچه مستلزم پرداختن هزینههایی است و بعضی پدیدههای نامطلوب در پی دارد، اما پدیدههای مطلوب هم دارند و چنین جریانهای اصیلی از دل همان محیطهای آزاد به وجود آمدند.
طبیعی بود که به دلیل شرایطی که برشمردیم جمعهای دانشجویی طرفدار امام خمینی درصدد واکنش نسبت به اعمال آمریکا برآمدند. بدیهی است که این فکر، یعنی اشغال لانه جاسوسی ابتدا در ذهن یکی دو نفر آمد و سپس عده کمی در جریان قرار گرفتند و کار برنامهریزی شد؛ لیکن مابقی افرادی که نزدیک به چهارصد نفر میشدند تا ساعت انجام کار و ورود به داخل لانه جاسوسی به درستی از ماجرا اطلاع دقیقی نداشتند و هدف هم ابتدا اشغال و تحصن در آنجا به مدت ۳ تا ۵ روز و حداکثر یک هفته بود تا از این طریق صدای اعتراض ایران به اقدام آمریکا به سرعت به گوش مردم دنیا برسد. باید اضافه کنم در آن ایام خبر رسیده بود که بعضی از عناصر سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، وارد ایران شدهاند و در سفارت آمریکا مشغول توطئهچینی هستند و این خبر احساسات دانشجویان را نسبت به خطر ناشی از آمریکا و تحریکات این کشور علیه ایران اسلامی تشدید کرد.
با توجه به اینکه حرکت و اقدام پیشنهادی دانشجویان ممکن بود مخالفت با دولت یا نظر حضرت امام به نظر برسد، چه تدابیری اندیشیده شد؟
آری چنین مسئلهای وجود داشت. برای دانشجویان که پیرو امام بودند بسیار اهمیت داشت که این حرکت آنان از نظر امام چگونه تفسیر میشد، آیا ایشان موافقاند یا مخالف. البته قطعاً میدانستند که دولت موقت مخالفت خواهد کرد و امام هم همواره به حمایت از دولت تأکید داشتند؛ لذا تردید داشتند که این حرکت از ناحیه حضرت امام خمینی مورد قبول باشد؛ لذا گروه اصلی که سه چهار نفر بودند با بنده مشورت کردند که این قضیه را به اطلاع حضرت امام برسانیم یا نه؟
بنده با اینکه این کار یعنی مشورت با حضرت امام انجام شود مخالفت کردم و خوب است برای نسل جدید هم توضیح بدهم که در آن موقع فکر کردم امام (ره) به عنوان رهبر انقلاب مسئول حوادث جاری کشور هستند و طبعاً با این کار مخالفت میکردند اگرچه در واقع این کار را خوب بدانند و دلیل آن هم مسئولیت در برابر سایر دولتها و مواردی از این قبیل است؛ بنابراین به این نتیجه رسیدم که امام را خیلی محدود نکنیم و مشورت با ایشان انجام نشود و این کار انجام گردد اگر امام مخالفت کردند خب توبیخ میکنند و دانشجویان هم از ادامه کار منصرف میشوند و در دنیا هم چنین مواردی مرسوم است که اتفاقاتی از این قبیل رخ دهد و جنبه دولتی هم ندارد و سپس با مداخله دولت یا عالیترین مرجع موضوع تمام میشود. قرار بر این شد که در ساعات اولیه حادثه، بنده موضوع را به حضرت امام اطلاع دهم و بر اساس عکسالعمل ایشان حرکت بعدی انجام شود. به محض آغاز ماجرا بنده به دفتر حضرت امام خمینی (ره) که آن زمان قم بودند تلفن زدم. مرحوم حاج احمد آقا گوشی تلفن را برداشتند. موضوع را به ایشان اطلاع دادم و درخواست کردم که به اطلاع حضرت امام برسانند و بگویند که دانشجویان مورد اعتماد بنده هستند و هر جور که امام بفرمایند عمل خواهد شد. حاج احمد آقا به بنده گفت گوشی را نگه دارید. ایشان نزد امام رفت و پس از دو یا سه دقیقه برگشتند و از قول امام به بنده گفتند که: «خوب جایی را گرفتهاید، محکم نگه دارید.»
بنده وقتی این جمله را به اطلاع دانشجویان رساندم شور و شعف عجیبی همه را فراگرفت، حال و هوای آن جمع قابل وصف نبود؛ لذا این حرکت با توجه به اینکه پس از آغاز و اجرای آن مورد تأیید امام خمینی قرار گرفت و ایشان به حمایت جدی از آن برخاستند، از همان ساعات اول در تماسهای متعدد با مخالفان این حرکت میتوانستیم با اطمینان خاطر جواب بدهیم و تماسهایی هم از سوی مسئولان انجام گرفت که پاسخ دادیم. بنده به رئیس مجلس خبرگان هم موضوع را اطلاع دادم. این نکته را باید توضیح دهم که علت اینکه بنده این تماسها را میگرفتم این بود که به دلیل جو به وجود آمده از اوایل پیروزی انقلاب، طبیعی بود که برای حضرت امام و سایر مسئولان این سؤال پیش آید که این گروه چه کسانی هستند، افراد قابل اعتماد هستند یا خیر. تماس بنده این اطمینان را به آنها میداد که مطمئن باشند افراد فوق از عناصر وفادار و معتقد به انقلاب اسلامی و رهبری آن هستند. چند ساعتی طول کشید تا دانشجویان همه بخشهای سفارت را از کنترل افراد داخل سفارت خارج کنند.
درباره تحلیل حضرت امام از این حرکت لطفاً توضیح بیشتری بدهید.
همانطور که گفتم این کار اگر با اطلاع قبلی ایشان صورت میگرفت صحیح نبود؛ اما پس از آن با قوت از آن حمایت کردند. در اینجا خوب است به موضوعی اشاره کنم. اصولاً حضرت امام در موضعگیریهایشان به خواست عمومی جامعه و نیاز وجدان جمعی جامعه توجه فراوان داشتند. در این باره خاطرهای برای خوانندگان محترم نقل کنم: وقتی در پاریس خدمت امام بودیم مرحوم آیتالله بهشتی از تهران با بنده تماس گرفتند و چند نکته را مطرح کردند که با حضرت امام در میان بگذارم. یکی این بود که مردم و جوانها به دلیل شور و هیجان انقلابی به جاهایی حمله میکنند که مربوط به شاه است مثل مجسمهها و یا بعضی سازمانهای دولتی که بیش از بقیه نشان وابستگی به دربار و شاه دارد و در این حملات چندین نفر شهید میشوند و اینکه اگر امام صلاح بدانند به مردم توصیه نمایند این کارها به پس از پیروزی انقلاب موکول شود. بنده این مطلب را خدمت امام عرض کردم. ایشان در پاسخ گفتند من به مردمی که این همه ظلم از شاه دیدهاند چطور میتوانم چنین توصیهای بکنم. حال که فضایی برای مردم پیدا شده تا عکسالعمل نشان دهند من نمیتوانم به آنان چنین چیزی بگویم؛ بنابراین عمل اشغال لانه هم به عنوان عملی که عکسالعمل طبیعی جوانان نسبت به مظالم آمریکا در ایران است، مورد تأیید حضرت امام قرار گرفت. اصولاً حضرت امام قطع نظر از تحلیلهای دیگر که این حرکت در داخل، چه آثار مثبتی به همراه آورد، نسبت به این مسئله، این موضع را داشتند که حرکت دانشجویان عکسالعمل طبیعی مردم نسبت به مظالم آمریکا است و اینکه مردم تمام بدبختیهای نزدیک به سی سال اخیر را از ناحیه آمریکا میدانند و خواستهاند به نوعی واکنش نشان دهند.
بنابراین حمایت مردمی از این حرکت یک اصل مهم در موفقیت و پیشبرد آن بود؟
بله دقیقاً. همانطور که عرض کردم حضرت امام به عقیده بنده همواره در موضعگیریها به وجدان عمومی جامعه توجه بسیاری داشتند و در این حادثه هم همانطور که همه شاهد بودند حمایت مردمی به قدری وسیع بود که میتوان گفت مشابه آن از خود واقعه انقلاب مثالزدنی است. همه اقشار مردم از این حرکت حمایت میکردند و این واکنش، در واقع واکنش همه اقشار مردم بود نسبت به مظالم شاه و آمریکا. نکته دوم در تحلیل نظرات امام درباره این حادثه (علاوه بر عنایت ایشان به وجدان عمومی جامعه که در حادثه تسخیر لانه کاملاً متجلی بود) این مسئله بود که حضرت امام این دیدگاه را داشتند که چنین حرکتی پشت آمریکا را در اذهان جامعه ما و در خارج از کشور میشکند. حال باید ببینیم چرا این نکته از نگاه امام اهمیت داشت.
پیشتر درباره تحلیل دولت موقت درباره آمریکا مطالبی را عرض کردم، باید اضافه کنم این قبیل نظرات منحصر به دولت موقت نبود و بخشی از جامعه روشنفکری ما نیز چنین میاندیشیدند که بدون مراوده با آمریکا و نزدیک کردن روابط نمیتوان کشور را اداره کرد. برای حضرت امام بسیار اهمیت داشت که این بت را در جامعه روشنفکری و نیز در نزد جهانیان و ملتهای ستمدیده بشکنند و روحیه استقلال و ظلمستیزی عموم جامعه را نیز تقویت کنند. ذهنیت روحیه این بخش از جامعه روشنفکری ما چنین بود که آمریکا هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد و اگر کسی متکی به آمریکا باشد هیچ مشکلی نخواهد داشت؛ ولی حضرت امام بنا داشتند نشان دهند که در ایران حرکتی علیه اعتبار و حیثیت آمریکا اتفاق میافتد و در برابر آن آمریکا از نشان دادن عکسالعمل که جبرانکننده ضربه وارده باشد، عاجز و ناتوان است. پیشتر بخشی از جامعه روشنفکری به واسطه پیروزی انقلاب ذهنیت فوق را از دست داده بودند و قدری به خود و نیروی داخل کشور امیدوار شده بودند اما ذهن بخش قابل توجه دیگر جامعه روشنفکری با تحقق این حرکت بزرگ اصلاح شد و دیدند که اینطور نیست که آمریکا هر کاری که دلش خواست بتواند انجام دهد. از همین رو است که امام بزرگوار به دلیل شکسته شدن این بت قدرت در نزد مردم ایران بهویژه روشنفکران و تحصیلکردهها و نیز در نظر ملل تحت ستم آمریکا از این حرکت به انقلاب دوم تعبیر کردند.
شکسته شدن بت آمریکا برای نیروهایی که قرار بود مدیریت کشور را به عهده بگیرند و همینطور برای روحیه مردم که تصور کنند حتی توان مقابله با قدرتی در سطح آمریکا را دارند، خیلی مهم و تعیینکننده بود. حوادث بعدی این اراده خفته در وجدان جامعه را تقویت کرد و همگان عملاً دیدند و حس کردند که اینطور نیست که آمریکا بتواند هر کاری که دلش خواست در جهان سوم و علیه ملتهای ستمدیده انجام دهد؛ لذا به عقیده بنده از نظر امام خمینی حرکت تسخیر لانه جاسوسی حاوی ابعاد مهم زیر بود:
- این اقدام، عکسالعمل طبیعی مردم و جوانان پرشور در قبال مظالم شاه و آمریکا بود.
- این حرکت ذهنیت بخش مهمی از افراد جامعه بهویژه در سطوح تحصیلکرده را نسبت به قدرقدرتی آمریکا اصلاح میکند.
- روحیه انقلابی مردم و اراده آنان را برای پیشبرد هدفهای انقلاب، تقویت و تحکیم نمود و باید توجه کرد که همه این موارد تحقق یافت و علاوه بر آن این حرکت با قدرت تمام حرکتهای تفرقهافکنانه در گوشه و کنار کشور را از بین برد و نیروهای مخالف انقلاب را منفعل ساخت. تحلیل گروههای غیرمسلمان این بود که قشر مسلمان نمیتواند ضد امپریالیست باشد آنها انقلاب اسلامی را در تقسیمبندی جهانی در بلوک آمریکا قرار میدادند؛ اما این واقعه عملاً آنها را منفعل کرد. به یاد دارم سران یکی از گروههای پرمدعا که از خودشان ضد آمریکاییتر نمیشناختند، سمپاشی کردند که این واقعه یک حرکت چپ از موضع راست است و برای سرپوش گذاشتن روی ضعفهای کشور و انقلاب تدارک دیده شده است؛ اما همین افراد پس از چند روز که حرکت وسیع مردم را دیدند، آمدند و اصرار فراوانی کردند که به داخل لانه بیایند و به دانشجویان تبریک بگویند! به عقیده بنده تحلیلهای امام درباره این حادثه و پیامدهای آن درست و منطبق با واقعیات از آب درآمد.
به طور کلی از نظر جنابعالی عواقب و آثار حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در عرصه داخلی و خارجی چه بود؟
مهمترین موضوع که در داخل اتفاق افتاد، استعفای دولت موقت بود. دولت موقت برای اینکه نشان دهد با این حرکت مخالف است استعفا داد و یا میخواستند نشان دهند که با وجود چنین روحیههایی، ادامه کار برای اداره امور کشور نامقدور است و یا اینکه میخواستند امام را تحت فشار قرار دهند تا ایشان دستور دهند کار متوقف شود و دانشجویان محل را ترک کنند؛ نکاتی که در ارزیابی تصمیم دولت موقت وجود دارد. بنده خبری را شنیدم که در جلسهای که عناصر اصلی و سیاسی دولت موقت شرکت داشتند این موضوع را تحلیل میکردند که: «امام برای مدیریت کشور جمعی غیر از ما ندارد و مجبور است ما را نگه دارد و ما برای اینکه امام را تحت فشار قرار دهیم بهترین راه استعفا است و اگر امام استعفا را نپذیرفت آنگاه شروط میگذاریم.» بنده همچنین شنیدم که وقتی امام استعفای دولت موقت را پذیرفت، برای آنان غیرقابل باور بود و باز هم شنیدم که تلاش میشد خبر قبول استعفا به رادیو نرسد تا شاید راهحلی پیدا شود! اما چون امام روی مسئله پذیرش استعفا جدی بودند کاری نتوانستند بکنند.
البته یک عده تحلیل میکنند که حرکت دانشجویان اصولاً برای ساقط کردن دولت موقت بود. نظر شما چیست؟
خیر به شدت تکذیب میکنم. در ذهن دانشجویان اصلاً چنین چیزی وجود نداشت. هدف آنان صرفاً انجام یک حرکت اعتراضی علیه آمریکا بود و در دنیا موارد اینچنینی اتفاق افتاده و شنیده شده است که دولت برای این کار استعفا بدهد. اگر دولتی خود را موفق میداند طبعاً باید بتواند این مسائل را حل و فصل کند و از طرف دیگر کسانی که دست به این عمل زدند قصد ایجاد بحران برای دولت نداشتند و امور کشور پس از آن حادثه نیز در روال طبیعی خود سیر کرد و رفراندوم و انتخابات با خوبی برگزار شد و حتی مردم منسجمتر شدند. وقتی در واکنش به تحریمهای اقتصادی آمریکا اعلام شد مردم روزه بگیرند، این عمل با کمال میل از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت و برنامههای رادیو و تلویزیون حالت ماه رمضان به خود گرفت و مردم برای خوردن سحری بیدار میشدند؛ لذا هیچگاه تصور نمیشد که دولت به خاطر این حادثه استعفا دهد. از طرف دیگر دولت میتوانست به این کار اعتراض کند و مسئولیت آن را از دوش خود بردارد. به عقیده بنده طراحان استعفا میخواستند حضرت امام را تحت فشار قرار دهند.
برخی افراد و جریانها حرکت اشغال لانه جاسوسی را موجب لطمه خوردن به کشور و تحمل خسارت میدانند و تحلیل آنها این است که مشکلات بعدی جمهوری اسلامی در داخل بهویژه در سیاست خارجی ناشی از این حرکت بود. نظر شما در این باره چیست؟
طبیعی است که در چنین کشوری با سوابق سیاسی روشن و تنوع جریانهای سیاسی جمعی هم مخالف این حرکت باشند. مگر در برابر اصل انقلاب مخالف وجود نداشت؟ و اشتباه است که همه مخالفان انقلاب را اجنبی یا فریبخورده اجانب دانست بلکه واقعیت این است که افرادی هستند که به لحاظ روحیات و خصلتهای خود با حرکتهای تحولآفرین به خصوص از نوع پرشتاب که مشکلاتی هم ایجاد کند و سختیهایی را به دنبال داشته باشد موافق نیستند نه اینکه بر حسب تحلیل علمی و سیاسی مخالف باشند بلکه این افراد به لحاظ خلقیات خودشان آمادگی پذیرش مشکلات را ندارند و از آن پرهیز میکنند! اگر جریان اشغال لانه جاسوسی را ادامه انقلاب و در واقع به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) انقلاب دوم بدانیم طبیعی است که افرادی هم وجود دارند که با این مسائل سر و کاری ندارند چراکه حوصله تحمل مشکلات را ندارند و ما هم منکر مشکلات ناشی از آن نیستیم اما باید منافع و مضارش را خوب بسنجیم. افرادی که از این دریچه مخالف هستند خوب است بگویند اگر این حادثه رخ نمیداد چه میشد و بر سر انقلاب چه میآمد. انسجام و وحدتی که با این حرکت به وجود آمد با چه چیز دیگری میتوانست ایجاد شود؟ روحیه اعتمادبهنفس و ضد بیگانهای که در سایه این حرکت حاصل شد چگونه امکان داشت حاصل شود؟ خب اگر بخشی از اموال کشور ما در این جریان توسط آمریکا بلوکه شد و اگر آمریکا تنگناهایی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورد خب باید آن را به عنوان خسارت و هزینه آن تحمل کرد.
ممکن است بگویند آمریکا در پی این حادثه از یک دولت مهاجم به ایران دفاع کرد و کشورهای اقماری خود را در منطقه به حمایت مالی از متجاوز دعوت و تشویق کرد، خب اگر ماجرای اشغال لانه رخ نمیداد، آمریکا کاری علیه جمهوری اسلامی نمیکرد؟ این یک تحلیل کودکانه است که چون حادثه اشغال لانه جاسوسی اتفاق افتاد، آمریکا درصدد ضربه زدن به ایران برآمد. قطعاً اگر چنین حادثهای هم نبود، آمریکا دهها توطئه دیگر علیه کشور انجام میداد و حسن و فایده این حادثه این بود که کشور را در برابر ترفندها و توطئههای بعدی آمریکا هوشیار و آماده کرد. اگر خوب دقت کنیم در جریان آغاز جنگ تحمیلی و یک سال اول آن میبینیم که عدم آمادگی نظامی کشور موجب پیشروی دشمن شد و چون فکر نمیکردیم عراق حمله نظامی خواهد کرد طبعاً آمادگی لازم را هم به وجود نیاوردیم. اگر ما ارتش را بازسازی کرده بودیم قطعاً عراق چنین حملهای را انجام نمیداد. (نمیخواهم بگویم کسی در این میان مقصر است)؛ لذا جریان لانه خود باعث ایجاد یک نوع آمادگی در مردم برای مقابله با دشمن شد و در پی این مسئله حضرت امام اعلام بسیج عمومی کردند و این زمینه خود در مقابله بعدی با تهاجم عراق بسیار مؤثر بود. پس در مورد حادثه لانه کسی منکر خسارت نبوده و نیست چنانکه کسی منکر خسارت ناشی از اصل انقلاب نیز نیست. سؤال اینجاست که اگر این حرکتهای انقلابی نبود، چه میشد و جامعه به چه وضعی دچار میگشت.
در چند سال اخیر از یک سو برخی جریانهای سیاسی زمزمه برقراری رابطه با آمریکا را سر میدهند ولی در همان حال مشاهده میکنیم که حاصل آن تمایلات مثبت، با واکنش تهاجمی واشنگتن روبهرو شده است. در حقیقت ما امروز شاهد برخوردهای تندتر و آشکارتر آمریکا با جمهوری اسلامی ایران هستیم که مشابه آن را در گذشته کمتر شاهد بودیم. به طور کلی چشمانداز برخوردهای آمریکا و ایران را چگونه تحلیل و ارزیابی میکنید؟
از ناحیه آمریکا چیز جدیدی اتفاق نیفتاده است. آمریکا همان آمریکای روز اول انقلاب است. به قول یکی از دوستان، آمریکا از بعضی افرادی که در ایران هستند، اصولگراتر است. آمریکا از اول مخالف انقلاب بوده و تا آخر هم مخالف انقلاب اسلامی خواهد بود. به عقیده بنده آمریکا هرگز با هویت یک انقلاب اسلامی موافق نخواهد شد و هرگز دست از توطئه برای شکستن چنین پدیدهای نخواهد کشید. تنها چیزی که اتفاق افتاده این است که در داخل کشور بعضی از مسئولان این تحلیل را داشتند که ما میتوانیم آمریکا را وادار کنیم که برای ما مشکلآفرینی نکند و به تعبیری درهای باز را به روی ما نبندد یا دری که بسته است را همچنان بسته نگه دارد. این تعابیر از افرادی است که نام آنها را نمیبرم، بر اساس این تحلیل بود که شروع کردند به بروز دادن رفتاری که در آمریکا باور لازم ایجاد شود.
در انتخابات دوره چهارم مجلس شورای اسلامی این تحلیل و تبلیغات متناسب آن به راه افتاد که مسائل دهه اول بیشتر ناشی از حضور و رفتار نیروهای به اصطلاح تندرو و چپگرا و طرفداران استمرار انقلاب بوده است و در انتخابات دوره چهارم قرار است کنار گذاشته شوند و اگر به پیام تبلیغات مجلس دور چهارم مراجعه کنیم میبینیم مژده میدادند که اینک واقعگراها و به تعبیر غربیها «میانهروها» سررشته امور را به دست خواهند گرفت و نیروهای تندرو و اصولگرا از صحنه خارج میشوند و شرایط نوینی برای ایران پیدا خواهد شد.
خارجیها هم این فضا را ایجاد کردند که پس از کنار گذاشتن نیروهای انقلابی و تندرو ایران این مشکلات را نخواهند داشت و همچنان که گفتیم در داخل هم تبلیغات هماهنگ با آن ایجاد شد و مشکلات ناشی از جنگ و دهه اول انقلاب را به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم به نیروهای به اصطلاح چپ نسبت میدادند؛ اما وقتی این کار انجام شد از ناحیه آمریکا اقدام جدی برای گشایش نسبت به ایران دیده نشد بلکه قضیه در واقع این بود که در باغ سبزی را نشان دادند که اگر این جناح را کنار بگذارید حل مسائل و مشکلات شما را بررسی خواهیم کرد. غافل از اینکه بر خلاف هر دو نوع تبلیغات داخلی و خارجی این روحیه ضد آمریکایی اختصاص به یک جمع نداشته و ندارد بلکه به قشرهای وسیع مردم مربوط میشود و در واقع فضایی که ایجاد کردند یک فضای مصنوعی بود که اگر گروه چپ را از صحنه خارج کنند مشکلات حل میشود و مسائل ایران و آمریکا حل خواهد شد! کسانی که اعتقاد به استمرار انقلاب نداشتند پس از کنار گذاشتن نیروهای چپ و آغاز به کار مجلس چهارم و دولت جدید همچنان فکر میکردند که زمینه مساعد است و زمزمههای رابطه با آمریکا را شروع کردند؛ اما هر وقت این نغمهها را سر دادند با عکسالعمل مردم روبهرو شدند و یک قدم عقب گذاشتند. آمریکا هم متوجه شد که مشکل این کشور با ایران اسلامی با کنار رفتن یک جمع سیاسی حل نخواهد شد و تا انقلاب ریشه در بین مردم و جوانان دارد خصومت با آمریکا تداوم خواهد داشت. در اینجا بود که اثرات این فضای مصنوعی که با تبلیغات داخلی و خارجی ایجاد شده بود از میان رفت و آمریکاییها احساس کردند تفاوتی ایجاد نشده است. جالب است اضافه کنیم بعضی از کسانی که خودشان رسمی یا غیررسمی مایل به رفع تشنج بین آمریکا و ایران هستند پس از حوادث اخیر و قضیه تحریمهای اقتصادی آمریکا شروع کردند به بیان این مطلب که نه تنها ایران در برابر آمریکا ضعف نشان نداده است بلکه چون ما انقلابیتر شدهایم آمریکا چنین کرده است!! در هر حال باید به این افراد و جریانها گفت که تا امام در ایران زنده است و سخنان ایشان در گوش و جان ملت ایران طنینانداز است، انقلاب اسلامی اجازه نمیدهد به کسانی که ضعیف، مرعوب یا سادهاندیشاند با آمریکا رابطه برقرار کند.
با تشکر از جنابعالی، در پایان تقاضا دارم درباره روند انتشار اسناد لانه، سیاست حاکم بر این کار و ادامه آن در شرایط کنونی توضیحاتی برای خوانندگان محترم بدهید.
تاکنون بیش از ۷۲ جلد از اسناد بهدستآمده منتشر شده است که «روزشمار انقلاب اسلامی» جدیدترین عنوان آن را تشکیل میدهد و چند جلد هم آماده چاپ است که به تدریج چاپ و منتشر خواهد شد انشاءالله.
نظر شما :