شاه از بحران عاشورا جان سالم بدر نبرد
گزارش اشپیگل از آخرین روزهای محرم ۵۷ در تهران و اصفهان
تاریخ ایرانی: در جریان نشست عادی مدیران آلمانی مقیم تهران که هفته گذشته برگزار شد، حاضران بر این باور بودند که اگر محمدرضاشاه بتواند از تظاهرات عاشورا جان سالم بدر ببرد آنگاه میتواند از بحران فعلی کشورش نیز عبور کند.
البته برای مدتی کوتاه به نظر میرسید که این پیشبینی درست باشد؛ زیرا محمدرضاشاه پهلوی رویدادهای روز عاشورا که مصادف با ۱۱ دسامبر بود و نقطه اوج عزاداریهای شیعیان در ماه محرم محسوب میشود را شاهد بود و توانست جان سالم بدر برد اما او به هیچ وجه موفق به خروج از این «بحران و وضعیت غامض» نشد.
با این حال مناسبات قدرت هیچ تغییری نکرده و شاه همه ابزار قدرت و خشونت را در اختیار دارد و ملت دست خالی است. یک بازرگان بریتانیایی که برای بازگشت به کشورش آماده میشود این پرسش را مطرح میکند: «تا زمانی که ارتش و آمریکاییها پشت سر شاه هستند چه کسی میتواند او را سرنگون کند؟ فقط مقداری افسردگی و دلتنگی میتواند او را به کنارهگیری ترغیب کند.»
اما ظاهرا این دلتنگی و افسردگی حاصل از راهپیمایی عاشورا نیز نتوانست آن به اصطلاح شاهنشاه را وادار به کنارهگیری کند. در جریان این راهپیمایی، خیابان شاهرضا یعنی همان خیابانی که شرق و غرب تهران را به هم پیوند میدهد و ۶۰ متر عرض و ۱۰ کیلومتر طول دارد، مالامال از جمعیتی بود که یک تا دو یا حتی شاید سه میلیون نفر بودند. به هر حال این جمعیت آنقدر بود که ثابت کند اکثریت بزرگی از ملت همراه با جنبش ضد شاه هستند. شعارها و پلاکاردها حامل این جملات بود: «مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی»، «اسلام پیروز است» و البته گاه و بیگاه یک پرچم سرخ نیز در میان جمعیت دیده میشد.
ساعد فراهانی که یکی از اعضای جنبش دانشجویی در لندن است، روز عاشورای امسال بهترین روز زندگیاش محسوب میشود: «خودتان مشاهده میکنید. این بزرگترین تظاهرات همه دوران است. همه از شاه نفرت دارند. آیا این مساله ارزشمند نیست؟»
انقلاب با قدرت تمام به پیش میرود اما ظاهرا نمیخواهد در این پیشروی بزرگ چیزی را لگدمال کند. از آن جایی که به دستور دولت همه تانکها و سربازان از مرکز شهر خارج شده بودند، خشم ملت در آن روز خاص برانگیخته نشد. نهایت خشونتی که شاهد آن بودیم همان مشتهای گرهکردهای بود که به سمت آسمان و به سوی هلیکوپتری بالا میرفت که گفته میشود شاه در آن نشسته بود.
با وجود آن که اعتراضها در بسیاری از موارد به خشونت میگرایید و گاه بانکها و سینماها در آتش این خشونت میسوختند، اما در راهپیمایی روز عاشورا نه تنها هیچ بانک و سینمایی آتش نگرفت بلکه هیچ تصویری از خانواده سلطنتی نیز سوزانده نشد. کاملا مشخص بود که نقطه قدرت و قوت این حرکت در همان عدم خشونت نهفته است و حداقل در روز عاشورا وضعیت به این منوال بود.
در این میان تنها مأموران سرویس مخفی موسوم به ساواک که با دوربینهای کوچک در میان جمعیت تظاهرکننده نفوذ کرده بودند، در صورت شناسایی کار را به خشونت میکشاندند. یکی از این مأموران در مدخل دانشگاه تهران یعنی همان محلی که چند هفته پیش ۶۴ دانشجوی تظاهرکننده هدف گلولههای سربازان قرار گرفته بودند، دستگیر شد. این مأمور از ترس جان خود تلاش کرد که از دیوار بالا رفته و خود را نجات دهد اما چند جوان قویهیکل او را پایین کشیده با مشت و لگد به سوی جمعیت بردند و مأمور مذکور در آنجا هم کتک مفصلی خورد.
ستونهای زنان سیاهپوش تظاهرکننده توسط زنجیرهای از مردان حفاظت میشد. برخی از این زنان بر روی شلوارهای گشاد جین مارک لِوی، چادر سیاه به سر داشتند. ساعد یعنی همان دانشجوی ایرانی مشغول تحصیل در لندن با اشاره به این گروه از زنان گفت: «واقعا فکر میکنید که این زنان آنگونه که روزنامههای غربی ادعا میکنند، تن به اسارت و بردگی دادهاند؟»
چند هفته پیش یک نهاد حمایت از زنان در تهران که توسط شهبانو فرح تاسیس شده بود، تحت فشار روحانیون تعطیل شد. این نهاد وظیفه حمایت از زنانی را بر عهده داشت که از سوی شوهرانشان مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. این گروه از روحانیون اعلام کردند که چنین نهادهایی مغایر با حقوقی است که خداوند جهت تربیت زنان نافرمان به مردان اعطا کرده است. البته گفته میشود که تعطیلی این محل تنها به دلیل انتساب آن به شهبانو بوده و قرار نیست چنین نهادهای حمایتکنندهای در آینده تعطیل شود.
این که دولت و حکومت وعده داده شده از سوی روحانیون با تصور چپهای جوان از یک کشور ایدهآل در تضاد و تناقض است، ظاهرا چندان موجبات نگرانی چپگرایان را فراهم نمیآورد. اولویت نخست چپها سرنگونی شاه است و بعد از تحقق این مساله باید دید چه پیش میآید. بیتردید آنها نمیخواهند در احتمالا آن بازگشت و جهش بزرگ به گذشته، با روحانیون همدست و شریک باشند...
اگرچه در عاشورای تهران خبری از آن فداییان سینه چاکی که برای رسیدن به بهشت و ورود مستقیم به آن حاضر به هر کاری هستند نبود، اما در اصفهان یعنی در پایتخت کهن امپراتوری ایران، کار به خشونت کشید. حوالی ظهر بود که جمعیتی متشکل از صدها نفر در خیابان زیبای چهارباغ به راه افتاده و نزدیک به دو ساعت بعد ابری از دود آسمان آن شهر زیبا را فراگرفت. ۱۷ شعبه بانک و شماری سینما و فروشگاه در شعلههای آتش سوختند و کوتاه زمانی بعد مقر ساواک در اصفهان واقع در خیابان پارس نیز به آتش کشیده شد.
رهبران معترضان با کوکتلمولوتف و چماق به ساختمان ساواک وارد شده و مأموران حاضر در محل را به دام انداختند. یکی از کارمندان لباس شخصی ظاهرا با بنزین به آتش کشیده شد و سپس مانند مشعلی سوزان از پنجرهای در طبقه اول به بیرون سقوط کرد. بقیه افراد ساواک هم به جنگ تن به تن با تظاهرکنندگان در داخل ساختمان مشغول شدند.
پیش از آن فرمان عدم تیراندازی و حمله به تظاهرکنندگان اصفهان نیز از سوی شاه صادر شده بود. اما با تاریک شدن هوا و آغاز مراسم شام غریبان، یعنی رأس ساعت ۵ عصر بود که سربازان جوانی که ظاهرا از بلوچستان اعزام شده و هیچ رابطه و شناختی از اصفهان نداشتند و به زبانی غریب صحبت میکردند، علیه تظاهرکنندگان وارد عمل شدند.
بدین ترتیب همه امیدها در اصفهان برای برگزاری مسالمتآمیز عزاداریها، در آتشی که آن سربازان برافروختند، سوخت و از بین رفت. تا شنبهشب طبق آمار غیررسمی نزدیک به ۱۵۰ نفر در اصفهان کشته شدند.
وضعیت به گونهای بود که در ۳ سالن جراحی بیمارستان اصفهان، به صورت همزمان دو مجروح بر روی یک تخت مورد عمل جراحی قرار میگرفتند و همه آنها بدون استثنا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند. آن سطل پلاستیکی که روی میز رئیس تیم جراحی قرار داشت پر از گلولههایی بود که توسط جراحان از بدن مجروحان خارج شده بود.
روز چهارشنبه صدای دیگری در خیابانهای اصفهان به گوش میرسید و پرچم و تصاویر دیگری در دست جمعیت جدید تظاهرکننده دیده میشد: «جاوید شاه، شاهنشاه آریامهر». استاندار اصفهان در حالی که میخواست خود را شگفتزده نشان دهد میگفت که این تظاهرات از سوی «نیروهای خوب ملت ایران» برگزار میشود.
همزمان با این تظاهرات و البته ظاهرا به صورت ناگهانی وزیر اطلاعات در تهران از خبرنگاران غربی دعوت به عمل آورد و گفت که بالاخره و پس از همه اتفاقاتی که در تهران افتاد، خبرهای تازهای از طرفداران شاه در راه است. وزیر اطلاعات البته نگفت که نظامیان، مردم را وادار کردهاند که تصاویر شاه را روی شیشه ماشینها چسبانده و به نشانه وفاداری به مقام سلطنت چراغها را روشن کنند. حتی جریمهای ۱۰۰ ریالی نیز برای متخلفان در نظر گرفته شده است.
از قرار معلوم هیچ یک از دو طرف حاضر نیست که بیطرفی را تحمل کند و اصولا بیطرفی از نظر آنها معنایی ندارد. به همین خاطر در مواردی سربازان اقدام به شکستن شیشه خودروها با قنداق تفنگ کرده بودند، خودروهایی که تصاویر شاه را حمل نمیکردند.
طرفداران آیتالله خمینی چندان اعتقادی به اصلاحات نداشته و رژیم را اصلاحناپذیر میدانند. در چنین وضعیتی یکی از ۵ مرجع شیعه به نام آیتالله شیرازی روز پنجشنبه و در کمال شگفتی ناگهان اعلام کرد که یکی از امامان شیعه به خواب وی آمده و گفته است که شاه از سوی خداست و به همین خاطر نمیتوان به او تعرض کرد. جالب آنکه این پیام عجیب از سوی رادیوی دولتی نیز بارها اعلام شد.
نوعی جنگ داخلی پنهان در اصفهان که به پایگاه یانکیها معروف است جریان دارد. کارخانههایی مانند «بل هلیکوپتر» و «گرومن» تعطیل شده و ده هزار نفر از شهروندان آمریکایی یعنی بیش از نیمی از آمریکاییهای مقیم اصفهان، ایران را ترک کردهاند و جالب آن که رانندگان تاکسی در اصفهان از سوار کردن مسافران آمریکایی خودداری میکنند.
در ویترین مغازهها تابلوهای نژادپرستانه آویزان شده است: «فقط برای مسلمانان». هر شب پلاکاردهایی به در خانههای اتباع بیگانه چسبانده میشود که بر روی آنها این جملهها به چشم میخورد: «یانکی به خانهات برگرد»، «آن سگ کاخ نیاوران را با خودتان ببرید». برخی از زنان آمریکایی در اصفهان برای حفظ جان خود چادر سر میکنند و به خیابانها میآیند.
اما این استرس دائمی تنها اعصاب شهروندان آمریکایی را تحلیل نبرده است. در آن جلسه با حضور شهروندان ایرانی و آلمانی در تهران از وضعیت کنونی با عنوان «سندروم استالینگراد» یاد شد. در بوشهر واقع در کرانههای خلیج فارس یعنی شهری که در آن یک کنسرسیوم آلمانی در حال ساخت پروژه دو میلیاردی نیروگاه اتمی است نیز آلمانیها وضعیت بهتری ندارند.
در حال حاضر اکثریت آن ۳۰۰ نفر آلمانی مقیم بوشهر در حال گذراندن تعطیلات کریسمس هستند. اما بقیه از بابت وضعیت فعلی در ناراحتی بسر میبرند زیرا فرزندانشان دیگر امکان رفتن به ساحل و سوپرمارکت ندارند و تنها میخانه کمپ نیز از هفتهها پیش تعطیل شده است.
در پایتخت نیز مواردی از خارجیستیزی مشاهده میشود. در برخی از محلهها و مناطق خانههای اروپاییها و آمریکاییها با رنگ قرمز علامتگذاری شده است. در کارخانه زیمنس نیز کارگران ایرانی حاضر به اجرای دستورات کارفرمای آلمانی خود نیستند.
هواپیماهای شرکت لوفتهانزا به مقصد تهران به تازگی در استانبول فرود میآیند زیرا خلبانهای آلمانی از سپری کردن شب در تهران هراس دارند. اگر وضعیت جدی شود چه بسا لوفتهانزا همه پروازهای خود به تهران را لغو کند. در این صورت قرار است که هواپیماهای شرکت اسرائیلی اِلآل که تجربه پرواز در وضعیت بحران را دارند، وظیفه تخلیه اتباع آلمانی را بر عهده گیرند.
منبع: اشپیگل، شماره ۵۱، سال ۱۹۷۸ ( ۲۷ آذر ۱۳۵۷)
نظر شما :