کارتر رفت.../ یادداشت سید محمد خاتمی همزمان با آزادی گروگانها
بدون شک عمدهترین عامل سقوط رئیس جمهور پیشین آمریکا عبارتست از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که در سایه آن بزرگترین پایگاه تجاوز آمریکا در منطقه سقوط کرده است و نه تنها آمریکا مطمئنترین پایگاه تجاوز را از دست داده، بلکه پایگاه دیروز بصورت کانون آرمانهای استقبالطلبانه در سراسر دنیا درآمده است و چون پیکانی بر قلب سیاه آمریکا نشسته است.
آنچه در نظر اول قابل مشاهده است سقوط «کارتر» است ولی واقع امر چیزی جز به رسوائی کشیدن سیاستهای تجاوزکارانه آمریکای توسعه طلب نیست. گردانندگان پشت پرده این سیاستها در واقع با تبدیل «کارتر» به «ریگان» بر روی افتضاح شکست خود در ایران و جهان سرپوش میگذارند و بیچاره مردم آمریکا که قربانی دسیسههای پشت پردهاند، زیرا برای آنان صحنه را چنان آراستهاند که در انتخاباتی که به ظاهر آزاد هم هست راهی جز برگزیدن سیاستمداران حاکم از میان دو حزبی که وابسته به مراکز قدرتند باقی نمیماند و این خود شعبده بزرگ روزگار ما است که در پوشش پر زرق و برقترین دموکراسیها، تحمیلیترین سیاستها را به صحنه میآوردند یعنی صحنه را چنان میآرایند که علی ایحال هر کس برگزیده شود بمثال آلتی در دست آزمندانی است که گرداننده اصلی سیاستهای جهاناند.
واقعیت هر چه باشد اما تاریخ این حقیقت را ثبت رسانده است که دیگر دوران فرمانروائی بی چون و چرای ابرقدرتها بر دنیا به پایان رسیده است و حتی کار بدانجا کشیده است که ملت مظلومی در سایه برخورداری از رهبری بیهمانند اسلامی به چنان آگاهی و اقتدار معنوی برسد که بتواند اثری تعیینکننده بر سرنوشت انتخابات آمریکا بگذارد و رئیس جمهور پر نخوتترین امپراطوری طراز نوین را از عرش استکبار به زیر بکشد و وی را سرافکنده به سراغ کار دیگر بفرستند.
آنچه مهم است اینکه با چنین کار بزرگی رسالت تاریخی این مردم قهرمان که امروز چشم امید همه مظلومان جهان به آنان است به پایان نرسیده است. بلکه باید همچنان مقاوم و نستوه با بهرهگیری از رهبریهای تاریخسازی که خدای هستی در این لحظه حساس به آنان ارزانی داشته است، کل سیاستهای توسعه طلبانه را از صحنه خارج سازد و همه مستضعفان را از چنگال مخوف آدمخواران وحشی نجات دهند. و این کار گرچه دشوار است اما اگر وعده خدا را باور داشته باشیم میسر است و مسلمانان بعنوان امت وسط، وظیفهدار انجام این رسالتاند و خوشبختانه تجربه زنده انقلاب در این مدت کوتاه به ما آموخته است که اگر اراده این مردم، در مسیری که رهبری درست اسلامی تعیین میکند جریان یابد چه ناممکنها را ممکن خواهد کرد.
باری، مردم ایران و دیگر نقاط جهان از یاد نبردهاند که ۴ سال پیش آقای «کارتر» با قیافهای حق به جانب در حالی که تلاش میکرد خود را درهالهای از معصومیت و انسان دوستی پنهان نگاه دارد، فریبکارانه راه خود را بسوی کاخ سفید باز کرد و مدتی شد که اساس کار و سیاستش را بر اخلاق انسانی و دفاع از حقوق بشر استوار خواهد کرد. و امسال مردم دنیا مشاهد بودند که جانشین کارتر از موضع خشونت و تهدید ملل مستضعف و وعده تقویه بنیه نظامی آمریکا، حرکت خود را بسوی کاخ سفید آغاز کرد و بالاخره به آن راه یافت.
علیرغم تصور ساده اندیشان که میان «کارتر» و «ریگان» و یا به تعبیر درست تر، میان «حزب دمکرات» و «حزب جمهوریخواه» تفاوت قائل هستند، هیچ گونه تفاوت بنیادی میان این دو وجود ندارد که این دو، نمایندگان و تبعا حافظ منافع نظام سرمایه داری در غرب هستند که هرچند بخشها و جناحهای مختلف دارد اما اصل نظام، مبتنی بر فلسفه و اندیشه خاص و در نتیجه برخوردار از ضد ارزشهایی است که انسان را از محتوا تهی میکند و او را به صورت ابزاری در دست آزمندی صاحبان مکتب و قدرت در میآورد. مصیبت بشری، نه در شیوهها و شگردهای متفاوتی است که وابستگان به جناحهای مختلف سرمایه داری جهانی در برخورد با آدمها و ملتها بکار میبرند که بخشی از فاجعه بزرگ روزگار ما را ذات نظام سرمایهداری تشکیل میدهد. میگوییم بخشی از فاجعه تا از یاد نبریم که تمام فاجعه اجتماعی بشر امروز در توسعه طلبی است و این بلای ویرانگر علی رغم تحلیلهای خیالپردازانه وابستگان به نظام فکری مارکسیسم، اختصاص به دنیای سرمایهداری ندارد و لاجرم مبارزه بر علیه سلطه طلبی باید هر دو قطب توسعه طلب جهانی را شامل گردد که در غیر این صورت استقلال واقعی تامین نخواهد شد.
اخلاقی که آقای کارتر بر آن تکیه میکرد و «حقوق بشر»ی که از آن دفاع مینمود هیچ گاه نمیتوانست از ارزشهایی که پرورنده سیاستمدارانی چون «کارتر» است تهی باشد و دست کم مردم ایران ثمرات آن را طی 4 سالی که وی بر سر قدرت بود دیدند و پیش و پس از پیروزی انقلاب شاهد بودند که سیاست آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی ایران چه روشهایی را اتخاذ نمود.
زمامداران آمریکا از حزب دمکرات هیچ راه ناپیمودهای را باقی نگذاشتند تا «ریگان» بتواند از آن راه به مقابله با جمهوری اسلامی ایران برخیزد. بنابراین نه انتخاب «هیگ» بعنوان وزیر امور خارجه، نه سفرهای توطئهانگیز صهیونیست کهنه کاری چون «کیسینجر» به خاورمیانه و نه پیمانهایی که به فرمان آمریکا میان ملتهای مزدور و مرتجع منطقه برای مقابله با انقلاب اسلامی و حفظ پایگاههای لرزان آمریکا در این نقطه از جهان بسته میشود هیچ کدام در نهایت مشکل غیرمنتظرهای را بیش از آنچه تاکنون پیش آمده است پدید نخواهد آورد.
پیمانهای جدیدی که بسته شده است یا در شرف بسته شدن است هرگز نخواهد توانست دشواری بزرگتری را از آنچه در اثر نزدیکی رژیم مزدور حاکم بر عراق با عربستان و دیگر کشورهای مرتجع منطقه به وجود آورد، برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
برنامههایی که علیه انقلاب اسلامی ایران طرح ریزی شده و یا خواهد شد، دقیقا در ادامه طرحهایی است که تاکنون اجرا شده کم و بیش به شکست انجامیده است. اما یک نکته را نباید از یاد برد که سرعت اعجاز آمیز انقلاب اسلامی ایران صاحبان انگارههای قدرتمداری دنیا و تخصص، ایادی شیطان بزرگ را چنان گیج و سرسامزده کرد که مجال اندیشیدن را از آنان گرفت و به عکسالعملهای شتابزده در برابر ایمان و اراده و اتحاد مردم قهرمان ایران که از رهبری والای اسلامی برخوردار بودند وادارشان کرد. هوشیاری و قاطعیت رهبر و اطمینان امت به رهبری درست او و در نتیجه آمادگی فراوان برای جانبازی در راه پاسداری از دستاوردهای انقلاب در مردم نقشههای خائنانه آمریکا را یکی پس از دیگری نقش برآب نمود. توطئه آشوب در گوشه و کنار مملکت، تلاش برای نفوذ در کادر اداری کشور در سطح بالا، طرح کودتاهای گوناگون و حمله مستقیم نظامی به ایران همگی از سوی آمریکا به تجربه گذاشته شدند و خوشبختانه هوشیاری انقلابی اکثریت قریب به اتفاق مردم تاکنون اجازه نداده است که این نقشهها نتیجه مطلوبی را برای دشمنان انقلاب به بار آورد.
در اینجا لازم است که یکی از بلندترین فرازهای انقلاب را به ستایش بنشینیم و کار بزرگ اشغال مرکز فرمانروایی آمریکا بر ایران زمان شاه به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام گرامی بداریم.این عمل بزرگ بود که توطئه وحشتناک آمریکا را در زمینه نفوذ در مراکز بالای تصمیمگیری و اجرایی جمهوری نوپای اسلامی خنثی کرد و به مردم شهید داده ایران آگاهی فراوان بخشید تا بتوانند نقشههای بعدی آمریکا را که بخشی از آن به افشای اسناد لانه جاسوسی بر مردم معلوم شد، نقش برآب کنند. گرچه کار مبارزه با آمریکای جهانخوار با اشغال لانه جاسوسی و مرکز توطئه آمریکا در ایران آغاز نشد و ختم این ماجرا به معنی پایان درگیری با آمریکا نیست، بلکه ماهیت انقلاب اسلامی بالضروره ایران را به میدان مبارزه بیامان و آشتیناپذیر با هر نیروی تجاوزگر و توسعه طلب و به خصوص آمریکا به عنوان شیطان بزرگ کشانده است. مبارزهای که نتیجهاش در سرنوشت نه تنها ایران که کل بشریت تاثیر تعیین کنندهای خواهد گذاشت ولی به هر حال اشغال مرکز فرمانروایی آمریکا بر ایران به این مبارزه اوجی تازه بخشید و تصمیم ملت مسلمان ایران را به رد هر گونه سازش و تسلیم در برابر این ابرقدرت خونخوار به اثبات رساند.
چهره دوست داشتنی عزیزانی که به این ابتکار شجاعانه دست زدند و عملشان مورد تایید امام و امت قرار گرفت هیچ گاه از خاطره تاریخ مبارزات خون بار اسلامی در این مملکت زدوده نخواهد شد. باری، نقشههایی که از این پس به وسیله شیطان بزرگ در مورد ایران اجرا خواهد شد دقیقا در ادامه همان نقشههای پیشین، منتهی با حسابگری و دوراندیشی بیشتر از سوی آمریکا خواهد بود و تبعا بیاثر کردن آنها نیز نیازمند آگاهی و آمادگی انقلابی بیشتر از سوی دست اندرکاران امور و مردم است. دشمن در دو جبهه داخلی و خارجی همچنان به توطئه ادامه خواهد داد. اینک که همت بلند مردم، رویای خوش اسارت مجدد ایران بدست آمریکا را از طریق پیروزی برقآسای رژیم بعث عراق از سر اربابان شاه بیرون کرده است و نیروهای رزمنده اسلام و فرزندان انقلاب نه تنها جلوی دشمن متجاوز را گرفتهاند بلکه علیرغم همه مشکلات سیاسی و اقتصادی توانستهاند غیرمنتظرهترین ضربات را بر پیکر دشمنی که از هر سو تقویت میشود وارد آوردند، آمریکا در تلاش گشودن جبهههای تازهای علیه جمهوری اسلامی ایران است به این امید که اراده استوار ملت را برای ایستادگی در برابر تجاوز درهم بشکند و جمهوری اسلامی را دچار ضعف و در نهایت نابود کند. در این زمینه نمیتوان از کنار شواهد و قرائنی که از سازش میان ابرقدرتها بر سر ایران حکایت میکند و تلاشی که برای تحریک دولتهای مرتجع منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد بیتفاوت عبور کرد و در نتیجه ایجاب میکند که با تحرک بخشیدن به سیاستهای خارجی و حضور فعال در صحنههای مشروع بینالمللی و حتی ایجاد جبهههای متحد اسلامی و ضد امپریالیستی در صدد رویارویی با دسیسههای حساب شده دشمنان خارجی انقلاب برآئیم.
در جبهه داخلی تلاش آمریکا برای دامن زدن به جو اغتشاش و شورش و تضعیف همه ارگانهای رسمی و قانونی افزایش خواهد یافت که نشانههای گویایی از آن را در حملات متحد و هماهنگ همه نیروهای مخالف از مادون راست گرفته تا ماورا چپ،علیه جمهوری اسلامی میتوان مشاهد کرد. و هیچ جای تعجب نیست اگر مینگریم که در بحبوحه درگیری عظیم نیروهای مسلح و تمام مردم ایران با رژیم مزدور عراق و در حالیکه بهترین فرزندان این مملکت در مرزها میجنگند، در تهران و پارهای از شهرها عدهای انگشتشمار در صدد ایجاد بلوا بر میآیند تا شاید جنگ را از مرزها به داخل بکشانند و ای کاش مقامات قضائی با صراحت به مردم میگفتند که این عده با چه ترکیبی بلواگری میکنند و چه گروههایی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی دست به دست هم میدهند.
آنچه در این لحظات حساس تعیین کننده است، عبارت است از هوشیاری مردم در برابر تبلیغات دروغین گروههای منحرف و به طور کلی تمامی آنان که این لحظات بحرانی را موقع مناسبی برای حمله به همه کس و همه چیز تشخیص دادند. تبلیغاتی که توجه مردم را از مسائل عمدهای که موجودیت ایران و جمهوری اسلامی را تهدید میکند به سوی مسائل فرعی و عمدتا ناچیزی که جز در سایه ثبات رفع آنها میسر نیست منحرف میکند. دردآورتر اینکه منتقدان رسمی حکومت به معنی وسیع کلمه به جای انتقاد سنجیده و رعایت اولویتها و علیرغم توصیههای مکرر امام میکوشند تا با تکه غلوآمیز بر روی نارساییهایی که هستند و پاره ای از آنها نیز معلول ضعفهای خودمان هستند، فضایی سرشار از بدبینی و هیجان را در میان مردم پدید آورند و بدین وسیله، اداره کنندگان مملکت را که سختکوش و مخلص نیز هستند در رفع مشکلات و مسائل با ناکامی روبرو سازند و از این راه برای خود کسب وجهه نمایند تا وجهه از دست رفته را بازیابند و همین جو مسموم، امکان برخورد منطقی به مسائل و مشکلات را از دردمندان واقعی و مومن به جمهوری اسلامی که برای موجودیت انقلاب و اسلام بیش از رفع نارساییهای جرئی ارزش قائلند، میگیرند و کارتر اینک رفته است و رفتن او گرچه نشانه پیروزی تحسین انگیز قدرت ایمان و اسلام در روزگار ما بر جبهه کفر و شرک جهانی است اما به هر حال سیاستهای توسعهطلب همچنان وجود دارد و امروز زخم خوردهتر از همیشه تمام نیروی خود را برای نابودی هر حرکت استقلالطلبانه در جهان و در راس آن انقلاب اسلامی ایران که برای بخشهای بزرگی از دنیا جاذبه ای فوق العاده دارند، به کار خواهند گرفت.
بیدار باشیم و خداترس و با درک نقش تاریخی که برعهده ما است مقدم دارنده منافع امت بر منافع موسمی شخصی یا گروهی خویش. و چنین باد.
روزنامه کیهان
۳۰ دی ۱۳۵۹
نظر شما :