موسوی خوئینیها: رای شما، رای به شکست خط آمریکایی در ایران است
نطق سیدمحمد موسوی خوئینیها، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰
۱- آن چیزی که وجدان عمومی جامعه و نیز مجلس شورای اسلامی و اینجانب را به بحث پیرامون عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر واداشته است، اختلافات ایشان با بعضی از شخصیتها و یا سازمانها و احزاب سیاسی نیست. هر چند که آقای بنیصدر هوشیارانه برای سرپوش گذاشتن بر سر مساله اصلی در پی چنین فریبی سخت تلاش کرده است و متاسفانه حتی مخالفین طرح عدم کفایت سیاسی نیز گرفتار این فریب شدهاند.
۲- دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر فقدان تقوای سیاسی ایشان و حتی وجود خصلتهای شیطانی از قبیل روحیه استکباری و خودخواهی و خودمحوری و میل به تشخصات شاهنشاهی ایشان نیست، هر چند که وجود این همه ضعفها در یک فرد بعنوان رئیس جمهور زمینهساز عدم توانائی وی در اداره امور کشوری است که رهبری آن سخت به خصائل انسانی و صفات ملکوتی الهی در وجود انسان و کل جامعه تاکید میکند و ملت نیز میل شدید به گریز از ارزشهای شاهنشاهی دارد.
۳- و نیز دلیل اینجانب بر اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر مخالفت شدید وی با نهادهای اصیل انقلاب و روح حاکم بر آن است و این بیگانگی و یا ناهماهنگی مانعی بزرگ برای توانایی اداره کشوری انقلابی است.
۴- و نیز اعتقاد اینجانب به عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر به مفهوم پاکی و منزه بودن مخالفین وی از هر دسته و گروه و یا شخصیتهای سیاسی از هر عیب و نقصی نیست ولی وجود ضعف و کاستی در مخالفین ایشان نیز نمیتواند مانع از بررسی مجلس شورای اسلامی و بحث پیرامون عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور باشد، چه اینکه طبق بعضی از اصول قانون اساسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور میتواند در دستور کار مجلس قرار بگیرد، نه عدم کفایت سیاسی فلان حزب یا سازمان سیاسی و عدم کفایت سیاسی مسوولین دستگاه قضائی.
۵- و باز هم دلیل بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر مخالفت مستمر ایشان با مجلس شورای اسلامی از بدو تاسیس و حتی پیش از افتتاح مجلس نیست. و حتی این سخن باطل ایشان که در انتخابات نمایندگان مکرر میگفت که مردم باید به نمایندگی رای بدهند که هماهنگ با رئیس جمهور باشند، یعنی مجلس شورای شاهنشاهی، یعنی یک نهاد قانونگذاری در اختیار رئیس قوه مجریه، یعنی شکل گرفتن نیمی از پیکره منحوس دیکتاتوری، نه حتی این سخن با همه زشتی آن دلیل اینجانب بر اعلام رای بر عدم کفایت سیاسی بنیصدر نیست.
۶- و حتی دلیل اینجانب برای اثبات این مدعا دخالت صریح آقای بنیصدر یعنی رئیس قوه مجریه در قوه قضائیه نیست. هر چند که این دخالت خود تکمیل نیمی دیگر از پیکره دیکتاتوری است ولی سخن بر سر مسالهای مصیبت بارتر از این حرفها است.
۷- و دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر. عدم انجام یکی از وظایف ریاست جمهوری مندرج در اصل یکصد و بیست و سوم نیست که میگوید: «رئیس جمهور موظف است مصوبات مجلس یا نتیجه همه پرسی پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ به وی امضاء کند و برای اجراء در اختیار مسوولان بگذارد.» نه دلیل من این نیست.
۸- و نیز دلیل بر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور آقای بنیصدر، عدم درک صحیح ایشان از بدیهیترین اصل مسلم قانون اساسی و یا عدم اعتقاد ایشان به این اصل یعنی اصل تفکیک قوا نیست که طبق اصول پنجاه و هشت، شصت و شصت و یکم، قوای سهگانه کشور از یکدیگر جدا و مستقلند و قانونگذاری برعهده مجلس شورای اسلامی و یا از طریق همهپرسی است که پس از انجام مراحل قانونی آن قابل اجراء است و آقای بنیصدر صریحا اعلام میکند که امضاء من بخشی از مراحل قانونی شدن قانون است. و این یعنی بدترین شکل... دخالت رئیس قوه مجریه در قوه مقننه در صورتی که آقای بنیصدر ریاست قوهای را در دست دارد که باید مجری قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی پس از عبور از زیر نظر شورای محترم نگهبان باشد و مفهوم یازده میلیون رای نیز تاکید بر همین امر است نه چیز دیگر که اگر بیست میلیون میشد دلیل بر تاکید بیشتر این حقیقت بود و جرم ایشان در آنصورت بزرگتر نیز بود، در حالیکه آقای بنیصدر یا نمیدانست یا نمیخواست بداند که مفهوم آراء هر چه بیشتر، داشتن حق مقابله و خصومت بیشتر با سایر قوا نیست ولی اینها هیچکدام دلیل اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان نیست و حتی بسیاری از سخنرانیهای آقای بنیصدر و نیز مصاحبههای ایشان با مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی مخصوصا با رسانههای خارجی که سعی بر تخفیف جمهوری اسلامی ایران و نیز مقام رهبری کرده است نیز دلیل بر رای اینجانب بر عدم کفایت سیاسی ایشان نیست، هر چند که خود گناهی نابخشودنی است.
۹- اینجانب به برکناری آقای بنیصدر از فرماندهی کل قوا بخصوص در این جو و با آن چند کلمه مختصر امام استناد نمیکنم، برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان و اصرار دارم که به این بیکفایتی نظامی برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان متمسک نشوم زیرا میترسم که ناخواسته به شرف و حیثیت افسران، درجهداران و سربازان دلیر ایران خدشهای وارد شود که آقای بنیصدر با سرگرم شدن به بازیهای سیاسی و مصاف دادن با رقیبان حتی اجازه نداد که پیش از جنگ ارتشیان شریف استعداد خود را در بازسازی ارتش جمهوری اسلامی ایران آشکار نمایند که البته بخشی از این گناه به عهده کسانی است که این پیشنهاد را به امام کردند.
۱۰- بعضی از مخالفین گفتند که آقای بنیصدر در چنین جوی نمیتواند در مجلس حاضر شود و از خود دفاع کند، اینجانب به این واقعیت نیز استناد نمیکنم برای اثبات عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری که آنچنان بد عمل میکند که نمیتواند در میان یازده میلیون رای دهنده یعنی ملت ایران ظاهر شود.
۱۱- اینجانب برای اثبات عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نمیخواهم به واقعه چهارده اسفند دانشگاه تهران استناد کنم که چگونه ایشان در مقام فرمانده چماقداران خلق به مقام ریاست جمهوری که عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری است بدترین و فجیعترین اهانتها را روا داشت و در همینجا شدیدترین اعتراض خود را به دستگاه قضائی کشور اعلام میکنم که چرا اگر یک فرد عادی جرمی عادی مرتکب میشود بلافاصله تعقیب و توقیف و مجازات میشود. اما رئیس جمهور با ارتکاب چنین جرمی بزرگ از تعقیب و توقیف معاف میشود تا بالاخره به وی مجال مخفی شدن و فرار داده میشود، آیا این به مفهوم واقعی عدم امنیت قضائی نیست که هرگز هواداران رئیس جمهور و مدعیان طرفداری از امنیت قضائی کمترین اعتراضی تاکنون نکردهاند.
۱۲- اینجانب به ناتوانی آقای بنیصدر در معرفی فردی بعنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی متوسل نمیشوم که خود دلیل بزرگی بر عدم کفایت سیاسی ایشان است و به همین دلیل بیکفایتی بود که دست به طرف مجلس شورای اسلامی دراز کرد و از مجلس کمک خواست و مجلس با تقاضای ایشان نمایندگانی معرفی کرد تا با نمایندگان ایشان به مشاوره بنشینند و فرد یا افرادی را برای ایشان پیدا کنند که واجد صلاحیتهای نسبی باشد تا ایشان از میان آنان فردی را معرفی کند و چنین شد و آقای بنیصدر از میان افراد تعیین شده آقای رجائی را معرفی کرد و پس از رای اعتماد مجلس بلافاصله شروع به مخالفت و توهین و تحقیر کرد و فریاد واتحمیلا سر داد، نه اینها هیچکدام دلیل من برای اثبات عدم کفایت سیاسی ایشان نبود در صورتی که ملت ایران خوب میداند که بسیاری از این مطالب که من برشمردم هر یک دلیلی است بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر. مخالفین طرح چگونه است که اگر در دنیا نخستوزیری در یک مدتی در فاصله یک ماه یا دو ماه نتواند تشکیل کابینه بدهد ناگزیر است که از پست نخستوزیری کنار برود ولی آقای بنیصدر رئیس جمهور بود که در این مملکت نداشت افراد واجد صلاحیت که بتواند به این مجلس شورای اسلامی بعنوان نخست وزیر معرفی کند که مجلس او را بپذیرد. این بیکفایتی سیاسی آقای بنیصدر نیست (نمایندگان: احسنت)
اما مطلب اینها نیست نمایندگان محترم، ملت ایران، مصیبت بزرگتر از اینهاست، هیچیک از اینها مصیبت اصلی نیست که اینها همه میوههای تلخ شجره خبیثهای است که باید نمایندگان محترم و مهمتر ملت ایران بدان توجه اکید نماید. ملت ایران، اینجا بحث از یک فرد نیست اگر مساله یک فرد بود اینهمه جنجال نداشت اینجا بحث از یک جریان است، جریان آمریکایی ضد اسلامی. امروز در اینجا تنها بحث عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نیست بحث عدم صلاحیت حاکمیت خط امریکا بر کشور جمهوری اسلامی ایران است زیرا که دشمن اصلی و شماره یک این انقلاب است. نمایندگان محترم به شکست جریان امریکایی ضد اسلامی در اینجا رای میدهند نه به عدم کفایت سیاسی فقط آقای بنیصدر.
رئیس- آقای خوئینی اجازه بفرمایید، وقت ایشان آن ۱۵ دقیقهای که آقای امامی کاشانی داده بودند تمام شده (نمایندگان: ادامه بدهند) بسیار خوب، پنج دقیقه آقای رنجبر دادند، پنج دقیقه هم آقای معادیخواه (معادیخواه: من به آقای منتظری وقت دادم)، (نمایندگان: آقا بگذارید همه مطالب را بگویند) آقای موسوی چند نفر به شما وقت دادند جنابعالی ادامه بدهید.
موسوی خوئینیها- اینها اسناد رشته شدهای است که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با هزار خون دل فراهم کردند. آقایان مخالفین محترم، چرا خود را فریب میدهید و یا چرا از خود بیدرایتی نشان میدهید. مردم به شما رای دادهاند و به شما امید بستهاند، ملت انتظار داشت شما خط آمریکا را بشناسید و به مردم معرفی کنید و با آن به مبارزه برخیزید. آقایان مخالفین، آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکای ضد اسلام را با خط اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید. نمایندگان محترم مخالف، شما سخنان امام را نشنیدید و به درد دل امام دل ندادید، ملت ایران درد این دل نورانی را شنید و بدان پاسخ مثبت داد ولی شما هنوز نشنیدهاید، نشنیدید که امام گفتند که من بیش از یک سال صبر کردم ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم و آیا ندیدید که امام بدنبال این احساس خطر آقای بنیصدر را از فرماندهی کل قوا برکنار کرد، آیا باز هم میگویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است؟ آقایان مخالفین، ما با اینگونه برخوردهای شما با مسائل اصلی و اساسی آخرین امید خود را از شماها از دست میدهیم چرا از خود رشد سیاسی نشان نمیدهید. (نمایندگان: احسنت)
اینجانب پیش از شروع انتخابات ریاست جمهوری به بسیاری از دوستان نظر خودم را درباره آقای بنیصدر گفتهام، بنده به بسیاری از دوستان روحانی گفتم که آقای بنیصدر خطری برای اسلام و انقلاب است، از ایشان ترویج نکنید که پشیمان خواهید شد ولی متاسفانه گوش نکردند. بنده یک جمله برای شروع این بحث از امام نقل میکنم درست دقت کنید تمام سخن من اینست که بحث شخص آقای بنیصدر نیست، بحث جریان خط امریکا است و بس دقت کنید آقای بنیصدر پس از دریافت تنفیذ حکم ریاست جمهوری از امام در اولین ملاقاتی که با امام در بیمارستان دارند امام حالشان بسیار بد بود، من مطلع بودم و اگر شما هم یادتان باشد اولین ملاقاتی بود که در بیمارستان به مدت ۲۵ دقیقه رسانهها این را رویش تاکید داشتند که آقای بنیصدر با امام به مدت ۲۵ دقیقه یا شاید ۳۰ دقیقه ملاقات کردند یعنی امام حال ملاقات نداشتند، امام دو نصیحت به آقای بنیصدر کردهاند که من یکی از آن دو نصیحت را اینجا نقل میکنم چون در ارتباط با بحث است و نصیحت دیگر برای زمانی دیگر. امام به آقای بنیصدر میفرمایند توجه داشته باش که ملت ایران سخت ضد آمریکا هستند، قلوب ملت ایران (با عبارتی که من دارم بیان میکنم چون محتوی نقل شده، خودم در آن جلسه نبودم) قلوب ملت ایران پر است از خشم مقدس علیه آمریکا، نکند کاری بکنی که ملت احساس کند تمایل به امریکا پیدا کردهای والا علیه تو قیام و سرنگونت میکند. (خلخالی: حالا کرده)
این نصیحت امام را در آغاز ریاست جمهوری آقای بنیصدر در گوش داشته باشید تا برسیم به بقیه مطالب. آقای بنیصدر به یازده میلیون رای تاکید میکند ولی آیا اشغال لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مورد تایید سراسر کشور و اکثریت قاطع ملت ایران جز وابستگان به امریکا قرار نگرفت؟ آیا امام این اقدام انقلابی را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نخواند و آیا امام نگفتند که تمام ملت این اقدام را تایید کرد جز آنها که آمریکایی بودند. شما نمایندگان محترم و شما ملت ایران این حماسه بزرگ و سخنان امام را درباره آن و حمایت بیدریغ ملت را در سراسر کشور خوب به یاد دارید ولی آیا فکر میکنید که چرا آقای بنیصدر از اولین مخالفین این حرکت بود و از هر وسیلهای برای درهم شکستن این حرکت استفاده میکرد؟ آیا فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر به دانشجویان پیرو خط امام میگفت که شماها از چریکهای فدائی خطرناکتر هستید؟ آیا فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر این فرزندان معصوم و دلیر ملت را به خودسری و ایجاد دولت در دولت متهم میکرد؟ آیا هرگز فکر کردهاید که چرا آقای بنیصدر تمام تلاش خود را برای آزادی گروگانهای جاسوس بکار میبرد و امام را در بستر بیماری تحت فشار قرار داده بود که من خودم در این جریان بودم که امام حال صحبت کردن نداشتند و آقای بنیصدر لحظه به لحظه نامه میفرستاد که شما اجازه بدهید من سرنوشت این قضیه را بدست بگیرم و جریان را تمامش کنم و امام چون خود در وضع بد جسمی بودند نمیتوانستند به این امر رسیدگی کنند، ناچار شدند که این امر را به مجلس شورای اسلامی وگذار کردند. یک جریان ضد آمریکایی را امام هرگز اطمینان نکرد بدست آقای بنیصدر بسپارد. آیا هیچ فکر کردهاید که چرا از زمانی که آقای بنیصدر به مقام ریاست جمهوری دست مییابند به تدریج شعار مرگ بر آمریکا فراموش شده است؟ هیچ تاکنون فکر کردهاید اگر شما منحنی این شعارهای مرگ بر آمریکا را در ایران از زمان شروع ریاست جمهوری ایشان تعقیب کنید، میبینید که دقیقا آقای بنیصدر در این خط عمل کرده است که شعار مرگ بر آمریکا را از زبانها انداخته است، چطور؟ آیا آقای بنیصدر در سخنرانیها و مصاحبهها سعی نکرده است که دائما با طرح مسائل و اختلافات داخلی مساله آمریکا را به فراموشی بسپارد و افکار عمومی را از طرف آمریکا به دشمنانی موهوم برای این جمهوری منحرف نماید، کسانی که شما میدانید از گروهکهای چپنما بودند این گروهکهای چپنما چرا بر اثر سخنرانیهای آقای بنیصدر ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقومشان بیرون نمیآید؟ چطور سخنرانی رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران که رهبرش دائما اعلام میکند آمریکا دشمن شماره یک ماست و هر چه فریاد دارید سر آمریکا، همه تفنگها به طرف آمریکا، چرا آقای بنیصدر با سیاست مزورانه سعی کرد که این شعار مقدس را از زبانها بیندازد، این عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران نیست؟
باز هم مخالفین به دنبال دلیل میگردند، دلیل من بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر دلیلی است که اگر در آمریکا بودم دلیل بر کفایت سیاسی آقای ریگان بود. (نمایندگان: احسنت) آیا شما هرگز دیدهاید که اجتماعکنندگان در سخنرانیهای آقای بنیصدر در میدان شهداء، در میدان آزادی، در شهرهای مختلف در پی سخنرانیهای ایشان ناگهان فریاد مرگ بر آمریکا از حلقوم آنان بیرون بیاید و فضای سیاسی ایران را عطرآگین کند. فلذا بنده در همین جا به ملت ایران عرض میکنم که این بدعت زشت آقای بنیصدر را کنار بگذارید و در اجتماعات فریاد مرگ بر آمریکا را سر دهید. ملت ایران یقین بداند که اگر شعار مرگ بر آمریکا را هر روز و در هر کجا و در هر اجتماعی زنده کند، جریان خط امریکا ماهیت خود را سریعتر آشکار میکند و خود را رسوا میسازد و باز تکرار میکنم که بحث یک فرد نیست، بحث عدم صلاحیت خط امریکا برای حاکمیت بر جمهوری اسلامی ایران است زیرا که آمریکا دشمن اصلی و دشمن شماره یک این انقلاب است. بحث بر سر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری است که در متن خط گرایش به آمریکا خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته است، برای ملت ایران این مهم نیست که آقای بنیصدر آگاهانه انتخاب کرده است که در متن جریان آمریکایی ضد امام و ضد خط امام قرار گرفته باشد و یا ناآگاهانه در این منجلاب افتاده باشد. بحث بر سر اینست که چنین فردی دیگر شایستگی ریاست جمهوری را در این کشور ندارد. بحث بر سر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری است که در متن خط جریان گرایش به آمریکا و خواسته و یا ناخواسته قرار گرفته است خطی که از جبهه ملی آمریکایی شروع میشود و تا چپهای آمریکایی ختم میشود و آقای بنیصدر در نوک این خط و نوک پیکان قرار گرفته است. اگر آقای بنیصدر در خط آمریکا قرار نگرفته است، پس این پیام آقای بنیصدر برای امام چیست؟ درست دقت کنید مخالفین محترم، آنها که هنوز هوادار آقای بنیصدر هستید به این پیام چند روز اخیر آقای بنیصدر برای امام دقت کنید. آقای بنیصدر توسط شخصی که من در اینجا نام او را نمیبرم از مخفیگاهش برای امام پیام میفرستد. (من اسم آن واسطه را فعلا نمیگویم، این مطلب از خود امام است) آقای بنیصدر برای امام پیام میفرستد که اگر مجلس رای به عدم کفایت سیاسی من بدهد، صدام به آبادان حمله میکند و آبادان را میگیرد. عجیب است. چه ارتباطی است، ملت ایران، نمایندگان مخالف، چه ارتباطی است بین برکناری آقای بنیصدر از ریاست جمهوری و حمله صدام آمریکایی به آبادان؟ (یکی از نمایندگان: خط مشی یکی است) واقعا عجیب است. آقایان مخالفین، انصاف دهید آیا رئیس جمهوری که دلسوز به حال کشورش باشد آیا امام را و مجلس را با یک حربه صد در صد آمریکایی تهدید میکند؟ حالا من حق دارم که به ملت ایران عرض کنم که تا در صحنه هستید که همیشه به یاری خدا خواهید بود با تمام توان فریاد کنید مرگ بر آمریکا (نمایندگان: مرگ بر آمریکا. مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا) و من به شما نمایندگان محترم ملت عرض میکنم که شما قاطعانه رای خود را به شکست جریان آمریکایی که خواست امت و امام است بدهید و مطمئن باشید به کلام آمریکاشکن امام که فرمود «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
آقای بنیصدر با اظهارنظرهای ناشیانه سیاسی خود صدمات فراوانی به ایران و به انقلاب بزرگتر یعنی اشغال لانه جاسوسی زده است و من یک نمونه از اسناد بدست آمده این ناشیگری سیاسی را که خود دلیلی بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر است به اطلاع شما میرسانم.
رئیس- اجازه بدهید من باز توضیح بدهم، یکی از نمایندگان به من نامه نوشته و تذکر میدهد که به ما وقت نمیدهید و آقای موسوی وقت بینهایت دارند، من الان اسم ایشان را نمیبرم، اما (همهمه نمایندگان) اجازه بدهید من همین توضیح را بدهم.
موسوی خوئینیها- من حاضرم که این مطالب را بدهم به همان نماینده محترم و ایشان بگوید.
رئیس- اجازه بدهید من توضیح بدهم. (یکی از نمایندگان: اسم آن آقا را ببرید) طبق آئین نامهای که ما داریم نماینده وقتی که تا نیم ساعت وقت از پیش دارد اگر خواست مجلس میتواند وقت این را تمدید بکند. این آئیننامهای است که تصویب کردیم. آقای موسوی یک ربع وقتی که آقای امامی پیش از دستور به ایشان داده بودند تمام شد. بعضی از آقایان به ایشان وقت دادند. آقای رنجبر، آقای عبدالکریمی، آقای معادیخواه که یک ربعشان تمام شد. مجلس اگر مایل هست که ایشان ادامه بدهد وقتش را، آقای موسوی شما چقدر وقت میخواهید؟
موسوی خوئینیها- من تصور میکنم که چون این اسناد لانه جاسوسی را هنوز نشان ندادهام (عدهای از نمایندگان: نیم ساعت)
رئیس- نیم ساعت خوب است، خوب حالا ما نیم ساعت وقت برای ایشان در نظر میگیرم ایشان تا یک ساعت میتوانند ادامه بدهند، ولی تا نیم ساعت وقت برایشان در نظر میگیریم، آقایانی که موافق هستند قیام بفرمایند (تقریبا با اکثریت نزدیک به تمام مجلس موافقت کرد) ادامه بدهید.
موسوی خوئینیها- به این نامه توجه کنید. نامهای است که از طرف یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی برای آقای صادق قطبزاده در زمانی که وزیر امور خارجه بوده فرستاده شده، ولی گویا بدست ایشان هم نرسیده، در این نامه که اصل نامه هم هست ولی ترجمهاش را فقط یک جملهاش را میخوانم: «این یک نمونه است از ناشیگری سیاسی آقای بنیصدر». و ما نمونههای مکرر در آن زمان که در لانه جاسوسی با برادران و خواهران بودیم نمونههای مکرر از این بیکفایتی ایشان دیدیم. این متن اصل آن نامهای است که فرستاده شده و ترجمه شده و از این نامه یک جملهاش که در این رابطه است فقط میگویم (این نامه را شخصی به نام ویلیامز مینویسد) چنین نوشته: «آقای رئیس جمهور (یعنی کارتر) به دلیل علاقه بسیار به راه حلی سریع تمایل داشت در ازاء گروگانها، شاه را برگرداند، اما تحت تاثیر برژینسکی و (دقت کنید) سخنان عجولانه بنیصدر مبنی بر اینکه ممکن است گروگانها بزودی آزاد شوند، کارتر از تصمیم خود صرفنظر کرد.»
یک جمله هم اینجا از آقای دکتر یزدی نقل کنم. در کمیسیون امور خارجه مجلس (اعضای محترم کمیسیون هم همهشان الان اینجا تشریف دارند) آقای دکتر یزدی برای ما نقل کرد که «مساله مسدود شدن و بلوکه شدن دارائیهای ایران در آمریکا در اثر اشغال لانه جاسوسی نبود.» ملت ایران به این مسائل توجه کند که آقای بنیصدر سیاستمداری بود که نه، سیاست نمیدانست، اما سیاستمدار جمهوری اسلامی ایران نیست. آقای بنیصدر برای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در نماز جمعه تهران فریاد میزند که «ما وامهایی که به آمریکا بدهکاریم نخواهیم داد.» رئیس جمهوری این حرف را میزند که میداند ذخائر ارزی ما در آمریکا و در بانکهای آمریکایی در سراسر دنیاست. پول ما توی دست آنهاست و توی مشت آنهاست و شعار میدهد که ما این وامها را نخواهیم داد. آقای دکتر یزدی برای ما نقل کرد که همان روز که آقای بنیصدر آن جمله را گفت، بلافاصله خبرنگاران مطبوعات خارجی و داخلی اطراف ایشان ریختند که شما چطور این مطلب را میگویید در حالی که پولتان آنجاست، گفت، نه پول ما یک اندکی در آمریکا و بانکهای آمریکایی است و ترتیب بقیهاش را دادیم و نمیتوانند بلوکه کنند و در همان شب نیمههای شب آقای کارتر دستور بلوکه شدن دارائیهای ایران را صادر میکند. «العهدة علی الراوی». آقای دکتر یزدی برای کمیسیون خارجه این مطلب را گفت که من به آقای دکتر یزدی گفتم چرا شما در مجلس این مطلب را نگفتید؟ چرا نمیگویید؟ ایشان گفتند که ما روزش که برسد بجایش این مطلب را میگوییم.
هادی- این مساله در مطبوعات هم منعکس شد.
موسوی خوئینیها- نمایندگان محترم، آقای بنیصدر مسلمان است، ولی نه اسلام مبتنی بر فقاهت اسلامی، بلکه اسلامی از پیش خود ساخته و این مطلب را هم من از دیگران نقل نمیکنم. مطلبی است بین بنده و آقای بنیصدر، و دلیل بنده بر این مطلب سخنی است که اینجانب از خود آقای بنیصدر شنیدهام. در جلسهای که در همین ساختمان، در زمانی که خبرگان مشغول تدوین قانون اساسی بودند، در آن جلسه که به دعوت تنی چند از دانشجویان، جهت وحدت دانشگاه و حوزه تشکیل شده بود، مدعوین بنده بودم و آقای بنیصدر و آقای رحیمی و آقای خامنهای که شاید در آن جلسه به احتمال زیاد حضور نداشتند و آقای محمد مجتهد شبستری، و بر حسب اتفاق برادرم آقای حاج سید احمد خمینی در این جلسه حضور داشتند. در این جلسه، در پی جلسات دیگر بحث بر سر مسائل محوری از جمله خط امام بود که در این رابطه از جانب بعضی حاضرین این سوال تکرار میشد که اصولا خط امام یعنی چه؟ این سوال به گونهای مطرح میشد که خط امام را در هالهای از ابهام فرو میبرد. اینجانب پس از لحظاتی سکوت که احساس کردم دیگران با پاسخ ندادن به سوال فوق گویا وجود ابهام در خط امام را تایید میکنند، عرض کردم چرا خط امام برای شما مبهم است؟ خط امام ابعاد مختلفی دارد. بعد سیاست خارجی، در خط امام اگر کسی بگوید که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در رابطه با خط امام مشخص نیست، مثل این است که بدیهیترین بدیهیات را انکار کند، مگر اینکه آمریکا را دشمن شماره یک نداند. (اینجا یک تذکر به من دادند که اسم از شوروی هم ببر تا نگویند که فلان...) نمایندگان محترم، گول این چیزها را نخورید. ما مسلمان باشیم و معتقد باشیم که از آمریکا باید ببریم و زیر پرچم شوروی برویم؟ پس اگر ما چنین حرفی میزنیم مسلمان نیستیم. و شما را تحت تاثیر چنین فشارهایی قرار ندهند که ناگزیر باشید موضع گیریهای غیرعاقلانه سیاسی بگیرید. شوروی دشمن هست ولی بحث این است که آمریکا دشمن شماره یک این ملت است. در آنجا بعد مسایل اجتماعی، مسائل اقتصادی، مسائل اخلاقی، مسائل عبادی مطرح شد و من در آنجا گفتم که در بعد مسائل اقتصادی، مسائل عبادی خط امام، احکام و قوانین اسلام را که مبتنی بر مبانی استنباط فقه شیعی است، امام قبول دارد نه چیزی دیگر. در این هنگام که آقای بنیصدر در حالیکه سرش را به طرف من خم میکرد و دستش را سپر دهانش کرده بود، به من گفت «اگر خط امام این است، من هم این فقاهت را قبول ندارم.» که بنده بلافاصله با صدای بلند گفتم، پس چرا مخفی میکنید؟ رسما بگویید که من قبول ندارم ولی نگویید خط امام معلوم نیست. بگویید تا دیگران تکلیف خود را بدانند.
بله، نمایندگان محترم و ملت ایران، آقای بنیصدر احکام و مقررات اسلامی مبتنی بر فقاهت فقهای شیعه را قبول ندارد. میراث امام صادق امام علیهالسلام را که دست بدست توسط فقهای بزرگ اسلام بدست این نسل رسیده است که امام یکی از بهترین وارثان این فقه است، قبول ندارد و این اتفاقی نیست که آقای بنیصدر با خط آمریکایی جبهه ملی هماهنگ میشود که لایحه قصاص را یک حکم غیرانسانی میداند و با این وقاحت بیسابقه جبهه ملی و همسنگرانشان دل امام را بدرد میآورند و امام با امتش به درد دل مینشیند. شما ای نمایندگان مخالف، که من به بعضی از شماها قبلا گفتهام که ما اول مسلمانیم و از اسلام و از تبعید به احکام اسلام، مبارزه ضد استکباری را آغاز میکنیم، ما مبارزه با امپریالیسم را از یک مسلمان بدون تعبد به احکام نورانی اسلام هرگز نمیپذیرم. من به یکی از دوستان خودمان که بسیار سعی میکرد که شاید کاری برای آقای بنیصدر بکند به ایشان این مطلب را گفته بودم، «آیا شما دیدهاید که مسلمانان متعبد بتوانند در اطراف آقای بنیصدر اجتماع کنند و همکاری کنند؟ چرا همیشه افراد غیرمتعبد به اسلام اطراف ایشان جمع میشوند؟ چرا مسلمانان اگر هم جذب ایشان میشوند پس از مدتی کوتاه از ایشان فاصله میگیرند؟ شما این واقعیت را دلیل بر چه چیز میدانید؟ آیا شما گمان میکنید کسی در جریان خط گرایش به آمریکا قرار بگیرد و باز هم متعبد به اسلام باشد؟ هرگز امکان ندارد» بله، دلیل اصلی اینجانب بر عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر این است که ایشان در متن جریان گرایش به آمریکا قرار گرفته است، ولو ناخواسته، و از همین پایگاه است که به مقابله با نهادهای انقلابی برخاسته است. از پایگاه خط آمریکا به سپاه پاسدار حمله میکند. آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکا به مخالفت با سپاه پاسدار برمیخیزد و آن را تحقیر میکند. سپاه پاسداری که اسناد لانه جاسوسی نشان میدهد که آمریکا از بدو تاسیس سپاه سخت به فکر متلاشی کردن آن است، آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکاست که با دادگاههای انقلاب به مخالفت برمیخیزد و تاسف میخورد. این عین سخن آقای بنیصدر است که چرا ما از روز اول از حقوق انسانی آن محکومین دفاع نکردیم تا کار به اینجا رسید. این حرف آقای بنیصدر است که چرا در هنگامی که دادگاههای انقلاب آقای هویدا و نمیدانم نصیری و خسروداد و امثال این جانورها را محکوم به اعدام میکرد و اعدام میکرد، میگوید چرا از حق انسانی آنها ما دفاع نکردیم که کار دادگاهها به اینجا کشید، به کجا کشید کار دادگاهها (خلخالی: دو سه مرتبه آمد ولی ما گوش به حرفش نکردیم) (خنده نمایندگان)
آقای بنیصدر از پایگاه خط آمریکا با اشغال لانه جاسوسی و با دانشجویان خط امام به مخالفت برمیخیزد. اینقدر آقای بنیصدر با جریان لانه جاسوسی دشمن بود، شاید بنده بیش از شماها به این نکات الان توجه دارم، چون آن موقع در متن این قضیه بودم و دائما این فحشها به سمت ما از جانب ایشان نثار میشد. به محض اینکه ایشان ریاست جمهوری را بدست گرفت، شما به مدارک و اسناد در آرشیو صدا و سیما و مطبوعات نگاه کنید. اولین چیزی که بعد از ریاست جمهوری مورد حمله آقای بنیصدر قرار گرفت، مساله اشغال لانه جاسوسی بود و اینکه اینها دولت در دولت تاسیس کردهاند، خودکامه هستند، خودسر هستند و چه و چه و چه... چرا آقای بنیصدر این کارها را میکرده است؟ شما نمایندگان محترم و شما ملت ایران در تلویزیون دیدهاید فیلمهای اسنادی که توسط ماشینهای خرد کننده رشته شده بود و ریخته شده بود. اینها را دیدید، یک قسمت زیادی هم از اسنادی که پودر شده بود و یک قسمت هم اسنادی که وقتی ما وارد شدیم، دیدیم که درب و داغون است. ریخته و پاشیده است و اینطور نبود که مرتب و منظم باشد. اینها در آن دو ساعت سعی میکردند تا میتوانند همه چیز را از بین ببرند و اینطور نبوده است که بعضی در دادگاه در مقام دفاع از خودشان گفتهاند یک سلسله اسنادی را آنجا درست کردند و گذاشتند برای اینکه انقلابیترین چهره این جمهوری را بعنوان آمریکایی معرفی کنند. نه برادران، «والله العلی العظیم» که بنده در تمام عمرم تاکنون چنین قسمی نخوردهام. یعنی هرگز اصلا قسم نمیخورم، ولی بخاطر اینکه از نزدیک یک عده دختر و پسر و جوان مسلمان و متعهد و متعهد مسلمان را من دیدهام و شناختهام، برای دفاع از حیثیت آنها حاضرم این سوگند را بخورم که هرگز دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در لانه جاسوسی در پی این نبودند. نه تنها جعل سند نمیکردند حتی در پی این نبودند که چهرههایی را که از نظر سیاسی مخالف آنها هستند، بروند مخصوصا بگردند تا اسنادی در رابطه با این چهرهها پیدا کنند، حتی چنین کاری را هم نمیکردند. بطور طبیعی که با این اسناد برخورد کردند اسناد درهم ریخته شده، یک برگ سند بدست یک نفر از آن عدهای محدود که بررسی میکردند میافتاد و وقتی که یک سند راجع به یک جریان سیاسی، یا یک فرد پیدا میشد به ناچار در بین اسناد میگشتند، اوراق صفحات بعد را پیدا کنند و لذا بعضی از صفحات هم تاکنون پیدا نشده، همین اسنادی که من الان به شما نشان میدهم و محتوایش را خواهید دید چیه، همین اسناد (در این موقع اسناد به نمایندگان نشان داده شد) اینها اولا اسناد رشته شده است، یعنی همان رشتههایی که شما در تلویزیون دیدهاید. هر یک چنین صفحهای ۴۰ ساعت کار میبرد، ۴۰ ساعت، یک جوان مسلمان، شما حساب کنید چه عشق و ایمان و علاقهای به این انقلاب باید در وجود او باشد تا تن به چنین کاری بدهد. چهل ساعت کار میکند. این رشتههای درهم ریخته شده را با قرائنی که در کنار هم دارد پیدا میکنند و کنار هم میچینند تا یک صفحه درست شود. مثلا سند شماره ۵ هست و در وسط سند شماره ۶ هنوز نیست و سند شماره ۷ موجود است و نوشتهاند دقیقا با تمام امانت و صداقت در مقدمهای که نوشتند و برای من فرستادهاند. نوشتهاند که این پیدا نشد و این سند در اینجا قابل خواندن نبود. نقطهگذاری شده و احتمال دارد این کلمه اینطور هم باشد. یعنی نهایت امانت را رعایت کردند.
آقای بنیصدر رئیس جمهور این ملتی که یازده میلیون رای به ایشان دادند در یک مصاحبه با مطبوعات خارجی میگوید، «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از چریک فدائی بدترند. اینها تودهای و کمونیست هستند که به اینجا ریختند، رئیس جمهور از یک چنین حرکت عظیم انقلابی اینطور یاد میکند. اینقدر انقلاب را تخفیف میکند. این معنی عدم کفایت سیاسی نیست؟ عدم کفایت سیاسی دو تا شاخ لازم دارد؟ این اسناد مفصل است و من نمیتوانم همهاش را بخوانم. البته ترجمهاش اینجا هست. ضمنا این را قبلا بگویم که این اسناد بههیچوجه دلالتی بر اینکه آقای بنیصدر با آمریکا همکاری میکرده است ندارد. این را من قبلا عرض کنم. اگر هر کسی بعدا بخواهد از ارائه این اسناد این چنین استفاده کند که من خواستم در اینجا بگویم آقای بنیصدر جاسوس است، خدا او را نیامرزد. چنین چیزی نیست. اما مگر تمام مصیبت و اشکال این است که یک نفر جاسوس باشد، همه اینها که در خط گرایش به آمریکا و به غرب در ایران عمل میکنند، مگر اینها جاسوسند؟ مگر همهشان غیرمسلمانند؟ بین اینها مسلمانان فراوانی هست، مسلمانهای متعبد، اما از این تعبد به اسلام خط مبارزه با آمریکا را نیافتهاند، همچنانکه امام یافته است، در این اسناد نشان میدهد که «سیا» که «آهرن» رئیس ایستگاه سیا در تهران است که این آهرن مصاحبهای مفصل دارد که در آن مصاحبه راجع به بسیاری از چهرهها سخن گفته، و اگر یادتان باشد در بررسی اعتبارنامه خسرو قشقائی در همین جا، برادرانمان از لانه جاسوسی آن فیلم را آوردند و ظاهرا در کمیسیون تحقیق آن فیلم ملاحظه شده، مطالبی که آهرن درباره آقای خسرو قشقایی آمریکایی گفته است، مجلس پس از آن رای قاطعی که داد، گمان نمیکنم که دیگر ملت ایران شک داشته باشد که آقای قشقایی یک مهره آمریکایی بود. آقای قشقایی که قرار است سفارت به ایشان پول بدهد تا روزنامه تاسیس کند، من قبل از آنکه به این سند اشاره کنم، هیچ فکر کردهاید که چرا وقتی آقای قشقایی دستگیر شدند، آقای بنیصدر آن همه تلاش برای آزادی ایشان کرد و سپس تضمین داد که او فرار نکند و با تضمین آقای بنیصدر قشقایی آزاد شد و سپس رفت و مشغول توطئه شد. آقای قشقایی هم در این اسناد توصیه میکند به آقای «آهرن» که شما با آقای بنیصدر تماس بگیرید. ممکن است بدرد شما بخورد. این چیزهایی که الان برادران ما آوردند تقریبا حدود پنجاه روز یا دو ماه، تقریبا در این حدود است که فراهم شده است. البته یک سندش قبلا، خیلی جلوتر فراهم شده بود که بعرض امام رسید. ایشان فرمودند اینها را محفوظ نگهدارید و فعلا حرف نزنید. ولی در حال حاضر این منع از جانب امام برداشته شده و اگر امام منع خود را برنداشته بودند، باز هم ما وظیفه نداشتیم که ارائه کنیم. اینقدر مطالب در ارتباط با آقای بنیصدر و اینکه ایشان نمیتواند یک سیاستمدار شایسته و رئیس جمهور با کفایت در این جمهوری باشد، اینقدر مطلب هست که من خودم هم شرم میکنم که بیش از این وقت نمایندگان محترم را بگیرم. ولی این را بدانید آقای بنیصدری که در افشاء آقای میناچی و آقای خسرو قشقایی و سایرین آن همه فریاد میزد که تعدد مراکز قدرت، و میگفت دانشجویان حق ندارند این اسناد را به مردم ارائه دهند، باید به دستگاههای مسوول بدهند، آنها اگر صلاح دانستند روی این اسناد اقدام کنند، خود این آقای بنیصدری که اینچنین فریاد از امنیت قضائی میزد به خود بنده در لانه جاسوسی دو بار گفت، فلان شخص (یکی از شخصیتهای مملکتی را میگفت که همه او را میشناسید) میگفت این شخص با این سفارت رابطه داشته است و شما سعی کنید سند آن را پیدا کنید. (یکی از نمایندگان: آقا واضح صحبت کنید که مردم هم دقیقا در جریان قرار بگیرند) اجازه بفرمایید، بهرحال من آنچه را که خودم مصلحت تشخیص میدهم عرض میکنم. (یکی از نمایندگان: سندها را بخوانید) اجازه بفرمایید، من همانجا که دیدید آن دو نصیحت امام به آقای بنیصدر را یکیش را نقل کردم و من به آقای بنیصدر گفتم که من چنین کاری که نمیتوانم بکنم، ضمن اینکه من این بچههای مسلمان پاک و معصوم را نمیتوانم آلوده کنم و اینها را وادار کنم که بروید شما علیه اشخاص بگردید تا سند پیدا کنید. چیزی که هنوز برای ما روشن نیست، چه دلیلی دارد که ما دنبال آن برویم تا سند برایش پیدا کنیم و لابد اگر خدای نخواسته ما اینطور حرکت کردیم فردا هم یکی دیگر به ما توصیه میکند، فلان شخص چون خیلی آدم خبیثی است یک سند برایش جعل کنید، شرعا اشکال ندارد، لابد یک چنین دستوری بما میدادید و دانشجویان مسلمان هرگز چنین کاری نکردند.
هادی- آقای موسوی، اسم علی اصغر حاج سید جوادی را بخوانید تا مردم بدانند و دقیقا روشن بشود که...
موسوی خوئینیها- به من گفتند چند تا از این اسناد را بخوانید تا مردم بدانند. من که نمیتوانم همه اینها را بخوانم. من بعدا به مطبوعات میدهم. البته دانشجویان خط امام خودشان در شمارههای کتاب مسلسل هم چاپ میکنند.
یکی از نمایندگان- دو سه مورد آن را بخوانید.
رئیس- شما فقط هشت دقیقه وقت دارید.
موسوی خوئینیها- اجازه بدهید من در این هشت دقیقه این مطلب را تمام کنم. آقای آهرن رئیس ایستگاه سیا در تهران در فیلمی که از او موجود است میگوید که ما پیش از آمدن امام به ایران (البته تعبیر من است) سعی کردیم با کسانی که میتوانند نقش مؤثری در این حکومت جدید داشته باشند، تماس بگیریم، یک نفر افسر بازنشسته را بعنوان یک مسوول شرکت تجارتی خارجی در پاریس فرستادیم پیش آقای بنیصدر، این بازجوئیهای آقای آهرن است و خود آن اسنادی که آقای راترفورد که مامور آن شرکت تجارت خارجی است، آن آقا خودش بعدا آمده این گزارشها را نوشته، میخواهم بگویم این مطلب از دو طریق میرسد، هم از ناحیه خود آقای راترفورد و هم از ناحیه آهرن که رئیس ایستگاه سیا در تهران است، میگوید با ایشان تماس گرفتیم و ایشان در پاریس چه مطالبی را گفتند. او در آنجا به ما گفت که «درست است که من به خمینی احتیاج دارم ولی خمینی هم بمن نیاز دارد». بعد ما در آنجا بایشان گفتیم که اگر شما به ایران رفتید ما میتوانیم با شما تماس بگیریم و مایل هستید؟ ایشان اظهار تمایل کردند و بعد به ایران آمدیم و ملاقاتهایش را میگوید که حالا میگویم. این جمله را هم دقت کنید، در این مصاحبه از آهرن میپرسند که او میدانست که شما مامور سیا هستید؟ میگوید «ما هنوز زود بود که به ایشان این مطلب را بگوییم، ولی او با هوشیاری خاص خودش حتما چیزی فهمیده بود.« بعد آقای آهرن راترفورد مینشیند خصوصیات و روحیات آقای صدر را تحلیل میکند و درست یک روانکاو نشسته آقای بنیصدر را تصویر میکند. از خصوصیاتی که ایشان دارد جهات مثبت و جهات منفی که هفت، هشت، ده تا مثبت ذکر کرده و هفت، هشت، ده تا منفی. من میخواهم نظر آن مامور آمریکایی را بفهمید. از جمله خصوصیات ایشان که بسیار جاهطلب است و از اینکه پاسداران در حضور او تنظیم میکنند و او را اسکورت میکنند بسیار لذت میبرد. ببینید روی چه نکاتی انگشت گذاشته است و او چون یک طرح کهنهکاری است و در گذشته علیه حکومت سابق دائما فعالیت میکرد، لذا چنانچه ببیند این حکومت در جهت خواستههای او حرکت نمیکند، چون طراح کهنهکاری است، تا مرز طراحی از بین بردن این حکومت هم درها را باز خواهد گذاشت.ای کاش من باز میتوانستم این یک جمله را از این همه مطلب پیدا کنم. ببینید خصوصیتی که آقای آهرن از قول راترفورد از آقای بنیصدر که دارای چه خصوصیاتی است نقل میکند و حالا، شما تعجب میکنید که یک توطئه وسیع ضد خط امام و ضد حاکمیت خط اصیل انقلاب که از جبهه ملی تا سوپرچپها در یک طیف وسیع با هم متحد شدهاند و امام علیه آن فریاد برآورده است، تعجب میکنید که آقای بنیصدر چطور در این مجموعه اگر هم نمیخواسته، جا گرفته است، جملههای حساس این مطالب آقای آهرن راترفورد دارد که من به مطبوعات میدهم. البته اصل این سندها را به مطبوعات میدهم که عکسبرداری کنند و چاپ کنند ولی خود دانشجویان بمن گفتند که ما در کتاب شماره ۱۱ که عنقریب منتشر میکنیم، عین این مطالب را آنجا چاپ میکنیم و من اصرار هم کردم که همین امروز به مطبوعات بدهم، اینها مایل نبودند، باز من از آنها اگر بتوانم اجازه بگیریم که دراختیار مطبوعات قرار بدهم (البته همین امروز) و اگر نشد در روزهای آینده، مطالب جالبی دارد ولی هیچیک از این مطالب دلالت بر اینکه... (این را قبلا عرض کردم) آقای بنیصدر جاسوس است ندارد، و نه اینکه قرار همکاری با آمریکا گذاشته باشد، ولی شما ببینید یک فردی است که آمریکا در او طمع کرده است.
از یک ماه پیش از پیروزی انقلاب و این ملاقاتها بقول آقای آهرن دائما تا زمان اشغال لانه جاسوسی ادامه داشته و بعد از اشغال لانه جاسوسی چی شده است، من نمیدانم ولی آقای راترفورد از ملاقاتهای بعدی که گویا تا پنج ملاقات در این سندها پیدا است، با ایشان این ملاقاتهای را ادامه میداده و میگوید به نتایجی هم رسیدهایم. من در زمانی که اعتبارنامه یکی از نمایندگان هوادار آقای بنیصدر در اینجا مطرح بود، به این آقای خلخالی که اینجا حاضر است و پشت سر ایشان آقای غضنفرپور نشسته بود گفتم گمان من این است که در دفتر ریاست جمهوری به نحوی خط سیا عمل میکند، آقای غضنفرپور با شتاب گفت که چه کسی است، معرفی کنید تا ما او را بگیریم تنبیهش کنیم و بگیریم و چنین کنیم. گفتم اگر سیا اینقدر ناشی بود که بنده بتوانم مامورش را پیدا کنم، دیگر سازمان جاسوسی سیا با همه آن عظیمیاش نبود واینکه من هم آن روز عرض کردم نه ازاین اسناد بود، خدا میداند کمترین اطلاعی از این اسناد نداشتم ولی میدیدم خطی که آقای بنیصدر و دفتر رئیس جمهور تعقیب میکند، خطی آمریکایی است، من با بینش سیاسی خودم این نکته را فهمیدم و امروز میبینم که درست فهمیده بودم، پس نمایندگان محترم، ملت ایران، تنها مساله عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نیست. رای شما امروز رای به شکست خط آمریکایی در ایران است که تلاش میکند حاکمیت بر این جمهوری اسلامی ایران را بدست بگیرد. لذا توجه کنید که چه میکنید و خدا را در نظر بگیرید و به مسائل جزئی داخلی نیندیشید. مساله، مساله اساس انقلاب است، نه اختلاف بین دو جناح سیاسی و لذا من از همین جا به دولت و به مسوولین اعلام میکنم که شما بدانید امروز تنها مساله رای به عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر نیست، امروز رای به شکست خط آمریکا است. خواستان جمع باشد دولت، اگر همین مجلس (البته اشتباهاتتان را میبخشد) احساس کند که دارید به سمت خط آمریکا حرکت میکنید و تذکر میدهد و گوش نمیکنید، بدانید که چنین سرنوشتی شما هم در همین مجلس خواهید داشت، (نمایندگان: احسنت) مجلس شورای اسلامی بداند همانگونه که امام به آقای بنیصدر توصیه کرد، مجلس بداند که این ملت شدیدا ضد آمریکا است واگر احساس کند که این مجلس خدای نخواسته یک روزی تمایل به خط آمریکا نشان داده است، همین مردم خواهند ریخت و این مجلس را نابود خواهند کرد. والسلام (احسنت، احسنت).
نظر شما :