خاطرات فاروق الشرع؛ نگاه سوری به جنگ ایران و عراق
تاریخ ایرانی: ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، روزی که جنگ عراق علیه ایران آغاز شد، یکی از اولین مسئولان جهان عرب که درباره آن موضع گرفت، فاروق الشرع بود؛ سفیر سابق سوریه در ایتالیا که به تازگی وزیر مشاور در امور خارجی در دولت حافظ اسد شده بود. او که در آن روز برای حضور در نشست کمیته قدس به ریاست ملک حسن دوم در مغرب بود، بدون اینکه منتظر دریافت دستورالعمل از دمشق بماند، با جنگ مخالفت کرد و گفت این اقدام تنها در خدمت اسرائیل خواهد بود؛ بویژه آنکه از نظر او «این جنگ بر ضد انقلابی انجام میشد که پس از پیروزی، سفارت اسرائیل را در تهران بست و تعهد خود را نسبت به پشتیبانی از قدس و قضیه فلسطین اعلام کرد.»
اظهارات او نخستین واکنش یک مسئول سوری در این باره بود و وقتی به دمشق بازگشت، اسد با خشنودی از این موضعگیری، از او خواست متن آن را برای عبدالحلیم خدام، وزیر خارجه تلگراف کند که همان روز دیدار کاری را از پاریس آغاز کرده بود.
ارزیابی اسد در آن هنگام این بود که منطقه در حال تغییرات ژئوپولتیک خطرناکی است و این جنگ، عراق را در نهایت از اینکه عمق راهبردی رویارویی با اسرائیل باشد، خارج میکند. از نظر اسد، این جنگ موجب ایجاد خلل در موازنه نظامی و سیاسی راهبردی با اسرائیل میشد، عربها را تقسیم میکرد، همبستگی عربی را تضعیف و پس از دههها نبرد سخت در منطقه برای کسب استقلال سیاسی، نیروهای بیگانه را به منطقه بازمیگرداند. این جنگ هیچ نکته مثبتی نداشت و دفاع از دروازه شرقی، فریب بزرگی با هدف کنار گذاشتن دفاع از دروازه حقیقی یعنی رویارویی با اسرائیل بود.
حکومت بعثی سوریه به ریاست حافظ اسد در دوره جنگ عراق علیه ایران، طرف بعثی دیگر (صدام) را نگرفت و از کمک نظامی به ایران مضایقه نکرد. چنانکه محسن رفیقدوست، وزیر سپاه پاسداران نقل کرده سوریه اولین کشوری بود که بعد از شروع جنگ، از ایران اعلام حمایت کرد و «تا آخر جنگ هم که بنده به عنوان مسئول لجستیک سپاه بودم، به دفعات از انواع کمکهای سوریه استفاده کردیم. بنده به دمشق رفتم و آقای حافظ اسد دستور داد در فرودگاه این شهر، یک آشیانه و انبار تحویل من دادند و ما هم چیزهایی که میخریدیم را به آنجا میبردیم و در موقع مناسب هواپیما میفرستادم تا آنها را به کشور بیاورند. قبل از شروع عملیات فاو بود که ما یک کشتی مهمات ۵۰ -۴۰ هزار تنی از چین خریده بودیم و این کشتی به دلایل نامعلومی تاخیر کرد و ۵-۴ قلم از مهمات ما تمام شده بود که اگر این مهمات ظرف ۴۸ ساعت به ما نمیرسید خط فاو سقوط میکرد لذا شبانه با سوریه تماس گرفتم و از چند ساعت بعد از آن مرتباً ۱۰ پرواز به دمشق انجام دادیم و هزار تن از مهماتی که نیاز داشتیم رسید که مصرف ۱۰ روز ما بود و بعد از آن کشتی هم رسید و مشکل حل شد. شاید ارزش آن مهمات که سوریه داد ۲۰-۱۰ میلیون دلار بود ولی آن زمان برای ما باعث حفظ خط فاو شد.» (گفتوگو با خبرگزاری فارس، ۱۱ مرداد ۱۳۹۱)
علاوه بر عرصه نظامی، در حوزه دیپلماتیک نیز سوریه تنها کشور عربی بود که در جبهه حامیان ایران در جنگ تحمیلی قرار گرفت و حتی ایده اتحاد عراق و سوریه به دلیل امتناع دمشق از خواسته بغداد برای محکومیت تهران در دوره جنگ، محقق نشد.
فاروق الشرع که از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ وزیر مشاور در امور خارجی، از ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۶ وزیر خارجه، از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ معاون اول رئیسجمهور و از ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ عضو رهبری کشوری حزب بعث سوریه بود و پس از آن بازنشسته شد، در کتاب خاطراتش با عنوان «الروایة المفقودة» (روایت گمشده) که با ترجمه حسین جابری انصاری، سخنگو و معاون پیشین وزارت امور خارجه و کارشناس سیاسی سفارت جمهوری اسلامی ایران در جمهوری عربی سوریه (۱۳۸۱-۱۳۷۷) توسط انتشارات مؤسسه فرهنگی - مطبوعاتی «ایران» منتشر شده، مواضع دیپلماتیک سوریه در دوره جنگ تحمیلی را روایت کرده است.
تحلیل اسد از جنگ ایران و عراق
فاروق الشرع در خاطراتش نوشته که در گرفتن جنگ ایران و عراق، روحیه حافظ اسد و حال مزاجی او را به کلی دگرگون کرد: «به نحوی که میتوانم بگویم پس از جنگ به حالت قبل از آن بازنگشت. اسد عصبیمزاج شد و برداشت قطعیاش این بود که ایالات متحده در پشت پرده گرفتار کردن صدام در ماجراجویی جنگ علیه ایران است. از همین رو بر این باور بود که این جنگ، گذرا نخواهد بود و کسانی هستند که مانع توقف آن خواهند شد تا هم عراق و هم ایران فرسوده شوند. صدام حسین، امید داشت نظام جدید ایران را ظرف چند روز یا حداکثر چند هفته سرنگون کند. خالد فاهوم، رئیس مجلس ملی فلسطین به من گفت هنگام حضور در کنفرانسی پارلمانی در برلین، سعدون حمادی رئیس هیات عراق به او گفته است: چرا تلگراف همبستگی با عراق علیه ایران نفرستادید؟ فاهوم پاسخ میدهد، پس از بازگشت به دمشق خواهیم فرستاد. حمادی به او میگوید: شاید جنگ پیش از بازگشت شما تمام شده باشد.»
خاطرات فاروق الشرع روایت دیدارها و گفتوگوهای حافظ اسد با رهبران کشورهای عربی درباره جنگ ایران و عراق است؛ پاسخ آنها اما مبتنی بر حمایت از صدام بود. اسد با ملک حسین، پادشاه اردن تماس گرفت تا وزرای خارجه دو کشور برای بحث درباره مهار رویارویی عراق با ایران ملاقات کنند اما ملک حسین به اسد پاسخ داده، انتظار داشته به او تعداد لشکرهایی را بگوید که برای همیاری با عراق اعزام میکند. «اسد گفت برداشتش از گفتوگو با ملک حسین و اینکه او با اجلاس وزرای خارجه عرب برای بررسی این موضوع مخالفت کرده، این است که بازی راهبردی جدید و خطرناکی در منطقه در جریان است که رایحه به ورطه انداختن عراق توسط آمریکا از آن استشمام میشود. اسد افزود، موضع همراه با اعتماد به نفس ملک حسین در حمایت از جنگ هم از موضوع گرفتار کردن عراق توسط آمریکا دور نیست و میبایست با روشهای جدیدی به آن پاسخ داده شود.»
نظر اسد درباره اینکه جنگ با ایران، عراق را از رویارویی با اسرائیل دور میکند، به حقیقت پیوست. وقتی جنگندههای اسرائیلی، نیروگاه اتمی عراق را در ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ ویران کردند، عراق فرورفته تا گلو در جنگ با ایران، نتوانست هیچ واکنشی علیه اسرائیل یا منافع آمریکا در منطقه، نشان دهد. در این شرایط با وجودی که روابط دیپلماتیک سوریه با عراق قطع بود، الشرع راهی بغداد شد تا در نشست وزرای خارجه عرب برای محکوم کردن هدف گرفتن نیروگاه اتمی عراق شرکت کند اما «طارق عزیز» وزیر خارجه عراق در این نشست پیشنهاد داد، بیانیهای در محکومیت ایران صادر شود. الشرع با این پیشنهاد مخالفت و اعلام کرد هدف از نشست، محکومیت اسرائیل است و نه ایران و گفت «اگر وزرای خارجه عرب میخواهند به ایران بپردازند، میتوانیم جنگ عراق و ایران را محکوم کنیم.»
تغییر موضع پادشاه اردن درباره جنگ
اسد در گفتوگوهای خود با رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس موضعی روشن داشت که گسترش دایره جنگ با ایران، به نتایج ویرانگری منجر میشود. از دید او گسترش جنگ، ناوگان نظامی و نیروهای کشورهای بیگانه و بزرگ را به منطقه بازمیگرداند، عربها را بخش بخش و همبستگی آنها را در رویارویی با دشمن اصلی یعنی اسرائیل، تضعیف میکند. ملاقات اصلی اسد با امیر فهد، ولیعهد عربستان بود که با توجه به کمتجربگی سیاسی ملک خالد و رویگردانی او از اعمال رهبری در پادشاهی، اداره کشورش را در عمل را برعهده داشت. به نوشته الشرع «تصویری که از اظهارات امیر فهد در ذهن اسد نقش بست، این بود که از جنگ میان دو کشور همسایه مسلمان احساس درد میکند.»
ملک حسین، پادشاه اردن هم از علاقهمندان شدید جنگ عراق و ایران بود، اما حدود یک سال پس از این شور و اشتیاق، شروع به عقبگرد کرد و از مهمترین رهبرانی شد که برای توقف جنگ فعالیت میکردند. ملک حسین در نیمه دهه ۱۹۸۰ میلادی بیش از همه رهبران عرب، مشتاق توقف جنگ عراق و ایران بود و این موضوع را بندی اساسی و ثابت از سیاست و روابط خارجی خود قرار داده بود. «رفتار سیاسی ملک حسین را در بهبود روابط با سوریه و مخالفت با ادامه جنگ میتوان پیامد از دست دادن ابتکار عمل راهبردی از سوی عراق دانست که شاه اردن را به پیگیری توقف جنگی واداشت که دیگر مرحله طبلزنی نخستین خود را پشت سر گذاشته و به ضد خود تبدیل شده بود.»
ملک حسین میانجی بهبود روابط سوریه و عراق شد؛ صدام و اسد تا پایان سال ۱۹۸۶، حداقل شش بار با هم ملاقات کردند که پنج دیدار آنها در دمشق انجام شد. توقف جنگ عراق و ایران محور اصلی مشترک در همه این دیدارها بود. تعداد دیدارهای ملک حسین و حافظ اسد در سال ۱۹۸۷ بیشتر شد و به ۹ ملاقات رسید.
دامنه تحرکات و تماسهای ملک حسین پس از بازپسگیری فاو توسط ایران، بیشتر شد. پس از تصرف فاو سوریها نیز نگران شدند «از اینکه ایران ممکن است به اشغال سرزمینهای عراق روی آورد تا آن را پرشگاه اجرای طرح ویژهاش در منطقه قرار داده و از حدود حق مشروع در دفاع از خود خارج شود. روابط سوریه با ایران راهبردی بود، اما سیاستهای دو کشور همیشه منطبق بر یکدیگر نبود. ما در گفتوگوها با مسئولان ایران به آنها میگفتیم و به یادشان میآوردیم که عرب هستیم و اشغال سرزمینهای عربی برای ما خط قرمزی است که به هیچ وجه نمیشود از آن گذر کرد. اسد در این شرایط مرا مامور کرد برای آرام کردن فضا میان ایران و کشورهای عربی همجوارش اقدام کنم. پارهای از این ماموریت، ارتباط با کویت و درخواست از این کشور برای برافراشتن پرچم جمهوری عربی سوریه به جای پرچمهای بیگانه بر فراز نفتکشهای خود بود تا به این وسیله جنگندههای ایران از زدن آنها بازداشته شوند. این اقدام، ایران را در تنگنا قرار میداد که رسیدن این نفتکشهای حامل پرچم کشورهای غیرعربی به کویت و از آنجا به عراق را کمک به تلاشهای جنگی عراق تلقی میکرد. شیخ جابر امیر کویت پس از شنیدن این پیشنهاد از من، مات و مبهوت شد و نتوانست پاسخی به آن بدهد. اما شیخ صباح احمد الصباح وزیر خارجه کویت در راه فرودگاه برای بدرقه من گفت: برادر فاروق، اگر پرچم سوریه را برافرازیم، به جای موشکهای ایران، موشکهای عراق نفتکشهای ما را هدف میگیرند. از شنیدن این حرفها، به شکلی غیرقابل توصیف حیران شدم.»
فاروق الشرع در این سالها بارها با آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت ایران دیدار کرد. در یکی از این دیدارها پیام اسد را منتقل کرد که از ایران میخواست هدف گرفتن نفتکشهای سعودی و کویتی با موشکهای خود را متوقف کند. «آیتالله خامنهای پاسخ داد این دست خداست که نفتکشها را هدف میگیرد. گفتم پس در هنگام نماز دعا کنید و از خداوند بخواهید از موشکپراکنی دست بردارد. آقای خامنهای که به لحاظ سیاسی به راستی باهوش، بسیار زیرک و هوشیار و دارای ابتکار عمل در برخورد خوب بود، پس از اینکه از پافشاری من خسته شد، سرانجام گفت از خداوند خواهد خواست تا چند روز دیگر موشکها را متوقف کند. در عمل نیز جنگ نفتکشها متوقف شد و موجب سپاسگزاری کشورهای خلیج [فارس] شد که به لحاظ مالی هر چه در توان داشتند به صدام کمک میکردند و همچنین موجب توجه بیشتر به روابط سوریه و ایران شد.»
در ماههای ژانویه تا آوریل ۱۹۸۶ گزارشهای متعددی منتشر شد که مدعی نیت پنهان ایران برای تجزیه عراق پس از پیروزی بر این کشور بود. ملک حسین پس از انتشار این گزارشها، به کوشش خود برای کنار هم نشاندن دوباره حافظ اسد و صدام حسین ادامه داد. اسد هم این میانجیگری را پذیرفت و به ایران اطلاع داد. آیتالله خامنهای بلافاصله پس از دریافت پیام اسد، علیاکبر ولایتی وزیر خارجه ایران را در اوایل ماه مه به سوریه فرستاد. ولایتی در این دیدار پیام رئیسجمهور ایران را به اسد منتقل و اخبار منتشر شده در برخی رسانهها مبنی بر نیت ایران برای تجزیه عراق را به طور کامل تکذیب کرد. اسد نیز در چارچوب روابط اعتمادآمیزی که با رهبری ایران داشت، به نوشته فاروق الشرع این واکنش را به مثابه التزام رسمی ایران به عدم گسترش دایره جنگ و عدم پیشبرد آن در جهت نقض حاکمیت عراق بر سرزمینهایش تلقی کرد. تبادل این پیام میان اسد و آیتالله خامنهای و التزام ایران، در حکم گام مقدماتی برای اجلاس سری میان حافظ اسد و صدام حسین بود که ملک حسین برای برگزاری آن میانجیگری میکرد.
نشست سری ۱۱ ساعته اسد و صدام
ملک حسین در نشست روسایجمهور سوریه و عراق حاضر نشد تا فضای دیدار بسته و آزاد بماند؛ اما در اتاق مجاور نشست و در انتظار نتایج آن ماند. دو رئیسجمهور در دو جلسه با هم به مدت ۱۱ ساعت، تمامی مسائل اصلی اختلافی دو کشور و اهمیت پیوند دوباره در چارچوب یک آشتی بیشائبه را بررسی کردند.
پیششرط صدام برای آشتی دو کشور و تحول روابط میان آنها تا سطح روابط تکاملی اتحادی، این بود که سوریه بیانیهای منتشر و ایران را محکوم کند. اسد با نپذیرفتن این پیششرط پاسخ داده بود چنین بیانیهای تنها منجر به جنجال رسانهای شده و هیچ نتیجه عملی در پی نخواهد داشت. راهحل جایگزین اسد این بود که اگر اتحاد سوریه و عراق شکل گیرد، پیامی قوی به ایران خواهد بود که به جنگ پایان دهد. زیرا در این صورت، اگر ایران میخواست به جنگ ادامه دهد با فرض شکلگیری اتحاد میبایست با عراق و سوریه و نه تنها عراق بجنگد.
فاروق الشرع که حالا وزیر خارجه سوریه بود، درباره این پیشنهاد نوشته «در حقیقت اسد به فرمولی میاندیشید که در حکم «برد - برد» برای همه بود. برد برای عراق با تقویت موضع این کشور در ناچار کردن ایران به پذیرش قطعنامه شورای امنیت و توقف جنگ، برد برای سوریه در بهکارگیری اتحاد با عراق و اردن برای تقویت همبستگی عربی، پیروزی برای اردن که در جریان تاسیس شورای همکاری کشورهای عربی خلیج [فارس] از یاد برده شده بود. افزون بر اینکه توقف جنگ، همراه با ایجاد روابط متوازن میان ایران و کشورهای عربی خلیج [فارس] یک دستاورد بیسابقه منطقهای بود.»
دو رئیسجمهور نتوانستند درباره این نکته به توافق برسند، چون صدام بر صدور بیانیه محکومیت ایران و اسد بر اعلام اتحاد میان دو کشور تاکید و پافشاری داشتند اما دو رفیق بعثی در را به روی توافق نبستند و آن را همچنان باز نگه داشتند و تصمیم گرفتند ملاقاتهای سری در سطح وزرای خارجه دو کشور ادامه یابد. ملک حسین نیز با استفاده از این در باز گذاشته شده، به تحرک خود برای ایجاد پیوند میان سوریه و عراق و شکلگیری نوعی اتحاد سهجانبه عراق - سوریه و اردن ادامه داد.
پس از آن فاروق الشرع و طارق عزیز دیدار و مدلی تعدیل شده آماده شد که بر اساس آن اتحادیه اقتصادی مستحکمی بین سوریه، اردن و عراق ایجاد میشد. اما طارق عزیز شبانه با بغداد تماس گرفته و به او گفته شد موضوع اتحاد را رها و بر محکومیت ایران توسط سوریه، تمرکز کن. ملک حسین هم ناامید از تلاشهای انجام شده، در اشارهای ضمنی به صدام حسین، گفت: جنون عظمت بیفایده است، جنگها نتیجهای ندارد و «این جنگی بیهوده و ویرانگر است». این تعبیری بود که از آن پس از سوی ملک حسین برای توصیف جنگ عراق و ایران، بسیار به کار گرفته میشد. این دیدار نیز شکست خورد و این طرح اتحاد، همانند طرحهای اتحاد عربی پیشین، قبل از آنکه پیشنویس آن نهایی شود، زنده به گور شد.
فاروق الشرع در نشست شورای وزرای خارجه اتحادیه عرب در ۲۵ اوت ۱۹۸۷، خطاب به همتایان خود ضمن تاکید بر موضع قاطع سوریه در مخالفت با ادامه جنگ و گسترش آن، به صورت ضمنی بر گفتوگوهای اسد و صدام روسایجمهور، او و طارق عزیز وزرای خارجه حاشیه زد و گفت: توقف جنگ عراق و ایران با شعار دادن و بیانیه دادن محقق نمیشود و تحقق آن نیازمند شرایط مناسب است. همچنین با تاکید بر موضع سوریه در ایستادگی در مقابل هرگونه تهدید سعودی و کویت و هر کشور عربی دیگر در خلیج فارس از سوی ایران، گفت این یک مسئولیت مشترک عربی است که باید در خصوص آن اجماع داشت و برای توقف جنگ کوشید. نگاه به ایران میبایست در چارچوب راهبردی همهجانبه و همخوان باشد که در پی تبدیل ایران به دشمن اعراب نیست. ضمن اینکه کوششهای مشترک ما برای توقف جنگ باید با تلاشهای ما برای روابط حسنهمجواری و همکاری با ایران همراه شود.
دیدارهای پرتنش پس از پایان جنگ
با فروخفتن آتش جنگ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران، موضع عراق درباره سوریه دچار دگرگونی شد. شورویها نیز با وجود شرایط سختی که گرفتار آن بودند، تعامل با این تحولات جدید را آسان دیدند. کوشش برای گشودن پنجره جدید و ورق خوردن صفحه رویارویی عراق - سوریه این بار نه از سوی ملک حسین که از سوی شورویها انجام شد. ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه شوروی نشست سری میان فاروق الشرع و طارق عزیز را در مسکو برگزار و ارتباط هر دو کشور سوریه و عراق با شوروی در چارچوب معاهده دوستی و همکاری، کار او را در میانجیگری روان میکرد.
فضای این دیدار هم به تنش کشید، الشرع محبور شد به طارق عزیز اثبات کند که تحولات جنگ، پیشبینیهای سوریه مبنی بر احتمال وقوع فاجعه برای دو ملت عراق و ایران را تائید کرد. عزیز گفت: «اگر سوریه به ایران کمک نمیکرد، جنگ به این صورت طولانی نمیشد.» الشرع پاسخ داد طارق عزیز باید علت دیگری برای طولانی شدن سالهای جنگ و فاجعه جستوجو کند: «موضع ما در حمایت از انقلاب ایران از همان آغاز انقلاب و پیش از درگرفتن جنگ عراق و ایران اتخاذ شده، قطعاً علیه عراق نبوده و علیه جنگ و گسترش دایره آن و در مخالفت با اشغال هر وجب از خاک عراق بوده است. ضمن اینکه همواره برای هر شکل جدی از اشکال وحدت با عراق کوشیدهایم.»
سوریه کوشید خاموش شدن توپهای جنگی را به فرصتی برای مرهم نهادن بر زخمهای عراق و ایران تبدیل کند و به این وسیله از آثار و سایههای جنگ بکاهد و روابط میان ایران و عراق را به وضعیت عادی آن بازگرداند، اما تلاشها بینتیجه ماند. سوریها این ایدهها را با ملک حسین و ولایتی وزیر خارجه مطرح کردند. آنها تماسهای متعددی با کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس برای تبدیل توقف جنگ عراق و ایران، به یک پیروزی برای همه گرفتند؛ این تلاشها هم بینتیجه ماند، زیرا عراق خود را پیروز جنگ با ایران میپنداشت.
به نوشته الشرع «ما نیز مشکلی با اینکه عراق توقف جنگ را به عنوان یک پیروزی به افکار عمومی خود بفروشد، نداشتیم و آن را غیرطبیعی تلقی نمیکردیم. اما در واقعیت، توقف جنگ یک پیروزی تلخ برای هر دو ملت عراق و ایران بود، پیروزی البته برای فرسودهشدگان و ناامیدان و ویرانشدگان. صدام حسین رئیسجمهور عراق به جای اینکه پایان جنگ را در خدمت اصلاح روابط با سوریه و استفاده از نفوذ این کشور نزد ایران برای بازگشت روابط طبیعی دو کشور به کار گیرد و در پی ترمیم شکافهای نظام عربی و بازگرداندن اعتبار به تناقض اصلی امت عربی - با اسرائیل - باشد، یک بار دیگر شروع به خودنمایی به عنوان رهبر امت عربی کرد و کوشید بر نظام عربی و هر کشوری که دستش به آن میرسید، سیطره یابد که نتیجهاش، شد آنچه شد.»
ملک حسن دوم، پادشاه مغرب خواهان نشست بستهای تنها با حضور سران عرب شد. الشرع و خدام معاون رئیسجمهور، منتظر پایان این نشست بسته طولانی شدند. اسد خشمگین و در حالی که خونش به جوش آمده بود، از نشست خارج شد و نشانههای ناراحتی شدید و تشنج، به صورت آشکاری در چهره و حرکاتش نمایان بود. اسد به همراهانش گفت: «صدام در سخنرانی خود ما را به دوران قرون وسطی بازگردانده و درباره عربی بودن و ریشههای تاریخی ما تردید ایجاد کرد. او بر اساس شجره خانوادگی از کسانی که عرب هستند و کسانی که عرب نیستند سخن گفت و کوشید سران عرب را علیه سوریه به خاطر نایستادن در کنار عراق در جنگ علیه ایران، بسیج کند. صدام، ایران را نیز به شکل کوچه بازاری آماج حملات خود کرد. ملک حسن دوم در تلاش برای پاسخ به صدام گفته بود سخنان وی در اجلاس سرانی که هدفش یکپارچگی اعراب است غیرمناسب بوده و او یعنی پادشاه مغرب که تاریخ چهارصد ساله شجره خانوادگیاش را میشناسد، سیاست خود را نه بر اساس این شجره، بلکه بر اساس کارهای خود بنا مینهد.» اسد از پاسخ ملک حسن دوم خشنود بود، اما صدام خونش را به جوش آورده بود.
اسد در پاسخ به سخنرانی یک ساعته صدام در نشست، با یادآوری اینکه حزب بعث با عشایریگری و طایفهگرایی و خانوادهبازی مخالف است، واقعیتهای تاریخی درباره عرب بودن مردمان ساحل سوریه و نگاهبانی آنها از یکی از مهمترین قلعههای عرب در تاریخ را ردیف کرده بود. اسد همچنین مسئولیت جنگ علیه ایران را متوجه صدام حسین دانسته و افزوده بود «شرق و غرب میدانند که آغازگر جنگ، صدام و نه ایران بوده است. سوریه در کنار ایران نایستاده، بلکه علیه جنگ و گسترش دامنهاش، موضع گرفته و کوشیده است آن را متوقف کند و صدام خود بهتر از دیگران این را میداند.»
این درگیری کلامی همه دریچهها را به روی ازسرگیری گفتوگو میان صدام و اسد بست و زخمهایی عمیق و تلخ در روح هر دو به جا گذاشت که به سادگی درمانشدنی نبود. اجلاس سران پس از این درگیری کلامی بیسابقه در تاریخ اجلاسهای سران عرب، در عمل شکست خورد و به پایان خود رسید. ملک حسن دوم هنگام ضیافت ناهار کوچکی که در پایان اجلاس برگزار کرد، کوشید فضای تند پدید آمده میان اسد و صدام را آرام کند. لحن روسایجمهور سوریه و عراق نیز نسبت به یکدیگر کمتنشتر و از خشم نهفته در آن کاسته شد، پس از آنکه صدام در ضیافت ناهار اعتراف کرد، تلاش کرده اسد را سرنگون کند اما شکست خورده است. اسد هم مقابله به مثل کرد و گفت من هم کوشیدم صدام را سرنگون کنم، اما همچون او موفق نشدم.
معنای نامه صدام به رفسنجانی
اشتهای صدام برای اشغال، سیریناپذیر بود؛ در نامههایی که پس از پایان جنگ با ایران، برای هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور ایران فرستاد و فاروق الشرع هم آنها را در دیدار از تهران دیده، سرکشانه از ایرانیها خواست به مکان مشخصی که گفته بود و با هیاتی که او تعیین کرده بود، شامل آیتالله خامنهای و هاشمی رفسنجانی بیایند و با او درباره مرزهای بلند زمینی و دریایی ایران و عراق مذاکره کنند. مرزهایی که بلندی آن را «حدود ۱۲۰۰ کیلومتر مرزهای زمینی و حدود ۸۰۰ کیلومتر مرزهای دریایی» تعیین کرده بود. اسد و الشرع این جملات را به معنای آن دانستند که صدام خواهان مذاکره از موضع قدرت با ایرانیها و درباره مرزهای آبی جدیدی است که تا تنگه هرمز میرسید. به عبارت دیگر صدام در نظر داشته کل امارات و سرزمینهای میان کویت تا تنگه هرمز در همجواری عمان را به عراق پیوست کند. اما صدام در آخرین نامه خود - بعد از تجمع گسترده نیروهای بیگانه پس از اشغال کویت - فروتنانه و دوستدارانه ظاهر شده و در پی جلب موافقت ایران برای ایستادگی در کنار عراق در برابر «اشرار و توطئهگران علیه عراق و ایران و امت اسلامی» بود. این همان صدام بود که به اسد نوشته بود «عراق بیتردید پیروز نبرد (اشغال کویت) است و ارتش عراق به تنهایی خواهد توانست از شرافت تمام امت عربی حمایت کند و تنها او و نه هیچکس دیگر میتواند به نبرد با تمامی کفار برود.»
به نوشته فاروق الشرع، صدام تا واپسین لحظات با جورج بوش پدر به عنوان دوستی سنگدل و خشن و نه یک دشمن تعامل داشت «به ویژه که عراق را برای مدت ۸ سال وارد جنگ با انقلابی اسلامی کرد که نظامی در تمامی زمینهها وابسته به آمریکا و اسرائیل را از میان برده بود.»
روایت گمشده
خاطرات فاروق الشرع
مترجم: حسین جابری انصاری
انتشارات «ایران» (موسسه فرهنگی - مطبوعاتی ایران)
چاپ اول، ۱۴۰۰
۳۷۸ صفحه
۸۵ هزار تومان
نظر شما :