خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی رفسنجانی/ مقدمه محسن هاشمی

۰۷ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۷:۵۹ کد : ۸۸۶۹ گزیده‌های تاریخی
آیت‌الله هاشمی قصد داشت، قبل از ارتحال امام خمینی(ره) اصلاح وضعیت ارتباط با بلوک غرب را حل‌وفصل کند.
خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی رفسنجانی/ مقدمه محسن هاشمی

«تاریخ ایرانی» در روزهای آینده متن کامل خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی رفسنجانی را منتشر می‌کند

حرف اول
بسم‌الله الرحمن الرحیم

شش سال پیش در یک روز سرد دی‌ماه، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در شب شهادت امیرکبیر، ناگهان از میان ما رفت. خبر این حادثه غمبار، برای مردم باورکردنی نبود. او انسانی فراشکوفا بود؛ با جان و دل برای مردم کار می‌کرد و شب و روز نمی‌شناخت. 

یکی از کارهای ارزشمند و ماندگار او، ثبت روزانه خاطرات و کارنامه‌اش می‌باشد. آیت‌الله، به توصیه بزرگان دین، کارهای هر روز خود را مرور می‌کرد و بد و خوب آن را با صداقت در دفتری می‌نگاشت. این کار مستمر، به مدت ۳۵ سال - از اول بهار ۱۳۶۰ تا یک روز پیش از رحلت - بدون وقفه ادامه یافت؛ ۳۵ دفتر ارزشمند، سندی منحصر به فرد در تاریخ معاصر ایران، حاوی ناگفته‌های فراوانی از کارنامه او و انقلاب اسلامی است که نقاط قوت و ضعف نحوه مدیریت جامعه ایران را به خوبی مشخص می‌نماید تا برای آیندگان درس‌آموز و سودمند باشد. اکنون با نشر بیستمین دفتر کارنامه و خاطرات، مربوط به سال ۱۳۷۹، یادشان را گرامی می‌داریم. 

در این شش سال نبود ایشان، میهن عزیزمان التهابات و بحران‌های بزرگی به خود دیده و در همه بحران‌ها، جای خالی آن قوه عاقله نظام و دلسوز امت اسلامی، به خوبی برای همه نمایان بوده و هست. هنوز صدای بغض‌آلود و چشمان خیس و نگرانش در آخرین خطبه نمازجمعه تابستان داغ ۱۳۸۸ تهران، از یادها نرفته که چطور راه برون‌رفت از آن بحران بزرگ ملی را نشان داد و اگر عمل می‌شد، شاید امروز نظام مستحکم‌تر از پیش در مسیر توسعه و تعالی پیش می‌رفت و چنین اجماع جهانی ناگوار و خطرناک، شکل نمی‌گرفت و دلسوزان نظام، نگران و دلواپس آینده نبودند. 

مطالعه این خاطرات، نه فقط برای لذت‌ بردن از خواندن پشت‌پرده‌های دنیای سیاست، بلکه برای عبرت‌ گرفتن از حوادث و به‌ کار گرفتن آن در تصحیح و بازنگری در سیاست‌های کلان کشور و نیل به هدف‌های بزرگ ملی و رهایی از معضلات تمام‌نشدنی و خسته‌کننده کشور اهمیت دارد. خاطرات سال ۱۳۷۹، روایت دست اول از سالی پُرالتهاب و پُرحادثه است که دولت اصلاحات در کنار مجلس ششم با اکثریت طرفدار دولت، درون بحران‌های پیاپی گرفتار آمده‌اند. در این سال نیز طبق رسم مألوف، آیت‌الله هاشمی، نقش وزنه تعادل را ایفا می‌کرد و همه تلاش او صرف حفظ اعتدال در فضای سیاسی و تعدیل تُندروی‌های چپ و راست می‌شد که در خاطرات این سال، گوشه‌هایی از آن را می‌خوانید. 

اصلاحات در بحران 
سال ۱۳۷۹ در حالی آغاز شد که فضای سیاسی ملتهب بود. آیت‌الله هاشمی در خاطرات اول فروردین نوشت: «نامه دیشب و پیام امروز، علامت بدی از روابط رهبری و رئیس‌جمهور تفسیر می‌شود». رهبری در نامه ۲۸ اسفند ۱۳۷۸ به آقای سیدمحمد خاتمی، با اشاره به حادثه ترور آقای سعید حجاریان، از آینده امنیت کشور ابراز نگرانی‌کرده و خواسته بودند که تعقیب عاملان ترور، جدی و سریع‌تر انجام شود و مثل ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای، دچار تأخیر نشود و به نحوی از پیگیری ایشان در این مسأله انتقاد کرده و نیز خواسته بودند که با بروز شایعات، اشخاص و سپاه و بسیج، تضعیف نشوند. 

رهبری در پیام نوروزی هم سال ۱۳۷۸ را سالی دانسته بودند که «همه در آن، بُروز توطئه دشمنان را مشاهده کردند و تهدید امنیت ملی را که با سلسله‌جنبانی دشمنان انجام می‌گرفت، به چشم خود دیدند. مردم از لحاظ وضع معیشت و مسائل اقتصادی، دشواری‌های بزرگی داشتند و تلاش‌هایی که انجام گرفت، نتوانست این مشکل را برای مردم، آن‌گونه که شایسته و مورد انتظار بود، برطرف کند.» 

طرفداران آقای خاتمی، رئیس‌جمهور اصلاحات، در انتخابات مجلس ششم که ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ انجام شد، پیروزی بزرگی را به‌ دست آورده بودند. شورای ‌نگهبان در مورد سلامت انتخابات در برخی حوزه‌ها، از جمله حوزه انتخابیه تهران، مطمئن نبود و گروه‌های بازرسی و بازشماری آرا تعیین‌ کرده بود. پیروزی اصلاح‌طلبان در مجلس ششم، نیروهای راست سنتی را نگران ساخته بود و موج سهمگین مطبوعات، این نگرانی را بیشتر می‌کرد. همان‌گونه که در خاطرات می‌خوانید، در اغلب ملاقات‌ها، جریان راست سنتی به آقای هاشمی پناه برده و نقد دولت را دارند و از تضعیف ارزش‌های اسلامی و انقلابی سخن می‌گویند، چاره‌جویی می‌کنند و درخواست نقش‌آفرینی دارند. 

بعد از تشکیل مجلس ششم بدون حضور آیت‌الله هاشمی، طرح جنجالی اصلاح قانون مطبوعات و نیز طرح حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان، در اوایل همین سال ۱۳۷۹، گرچه با دخالت رهبری ناکام ماند و حاصلی در پی نداشت، اما مطبوعات و شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای، با تُند کردن فضای سیاسی ‌کشور و تحریک اقشار مختلف مردم، شکاف میان دولت و حاکمیت را عمیق‌تر ساختند و تنور بی‌اعتمادی و اختلافات جناحی کنشگران سیاسی درون نظام را شعله‌ور نمودند. با احساس خطر جناح راست و نیروهای سنتی‌ که در هسته اصلی قدرت حضور داشتند و فعال ‌شدن برخی نهادها، بخش مهمی از این رسانه‌ها در اردیبهشت سال ۱۳۷۹ به محاق توقیف و تعطیلی افتادند. آیت‌الله با مشاهده شکاف فزاینده جناح‌های سیاسی، تلاش می‌کرد اعتدال را به فضای سیاسی بازگرداند. 

روابط قوای مقننه و مجریه با قوه قضاییه، در پی اوج‌گیری کشمکش میان دو جناح رقیب سیاسی، روز به روز تیره‌تر می‌شد و نتیجه آن محاکمه‌ها، دستگیری‌ها و محکومیت‌ها و بحران‌هایی برای دولت و مجلس اصلاحات بود که گوشه‌هایی از آثار آن را در خاطرات می‌خوانید. وقایع دیگری از جمله، مطالبه رهبری برای تعریف حدود و ثغور اصلاحات، توقیف و تعطیلی تعدادی از روزنامه‌های طرفدار دولت به عنوان پایگاه دشمن، برخورد با شرکت‌کنندگان کنفرانس برلین و محاکمه آن‌ها و ایراد اتهام ارتداد و محاربه به آقای حسن یوسفی اشکوری، فعال ملی مذهبی، به دلیل مواضع‌اش در این کنفرانس، کناره‌گیری آقای مهاجرانی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اثر فشار بیرونی، جنبش دانشجویی و حوادث خرم‌آباد در جریان سمینار دفتر تحکیم وحدت و ممانعت از بعضی سخنرانی‌ها از جمله آقایان عبدالکریم سروش و محسن کدیور و بروز ناآرامی‌ها، محاکمه آقای تاج‌زاده، معاون سیاسی وزارت کشور، به عنوان متهم پرونده وقایع خرم‌آباد و نیز تخلف در انتخابات تهران، انتشار اینترنتی کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری و طرح مواضع ایشان در مصاحبه با رسانه‌های فارسی‌زبان، حکم دادگاه ۱۳ یهودی در استان فارس به اتهام جاسوسی، اعلام حکم دادگاه متهمان قتل‌های زنجیره‌ای، درگیری بی‌سابقه قوه قضاییه و وزارت کشور و نیز نامه‌نگاری رسانه‌ای و تخریب‌های دامنه‌دار مجلس ششم با قوه قضاییه، در خاطرات این کتاب بازتاب یافته است. 

مجلس ششم – تصمیم انصراف
با پیروزی اصلاح‌طلبان در دوم خرداد سال ۱۳۷۶، آیت‌الله هاشمی به لحاظ نظری به این تصمیم رسید که مسئولان صدر انقلاب، میدان را قدری خالی کنند تا نیروهای جوان با افکار جدید وارد صحنه شوند و ذاتاً قبول نداشت که افرادی مثل ایشان کارگردان باشند؛ مگر اینکه مجبور شوند. در انتخابات مجلس ششم، سیاسیون معتدل راست و چپ، با مشاهده تُندروی‌ها، به دنبال راهی بودند که این مرد سرد و گرم چشیده دنیای سیاست را متقاعد کنند تا برای ایجاد تعادل، نامزد شود. 

نظرسنجی‌ها در ابتدا ایشان را در صدر فهرست منتخبین تهران برآورد می‌کرد، اما با تُندروی‌ها و بروز فضای آلوده به تخریب و تهمت، رقابت انتخاباتی به جدالی ناخرسند و یک‌طرفه تبدیل شد. مطبوعات تُندرو، با فراموش نمودن نقش اطلاع‌رسانی خود، در قامت یک حزب تمام‌عیار، کارکرد انتخاباتی یافتند و به تخریب ایشان همت گماردند. متأسفانه آن‌ها در یک اشتباه محاسباتی، ضربه به هاشمی و حذف او را مؤثرترین و کارآمدترین ضربه به حذف رقیب قدرتمند و شکستن هیمنه انقلاب و نظام پنداشتند. 

نورسیده‌های عرصه سیاسی، یادشان رفت که پیروزی در انتخابات دوم خرداد را مدیون هاشمی هستند و علیرغم مواضع درست خاتمی در حمایت از هاشمی، با ضعف مفرط در رهبری اصلاحات و کنترل تُندروها، عنان کار از دستشان خارج شد و سرانجام ایشان منتخب ردیف سی‌ام اعلام شد و پس از بازشماری صندوق‌های رأی توسط شورای نگهبان، به عنوان نفر بیستم تثبیت گردید. 

آیت‌الله هاشمی، در خطبه نمازجمعه از همگان خواست به نتایج اعلام شده احترام بگذارند و گفت: «رأی مردم برای ما محترم است و از تمام کسانی که دوباره به من اعتماد کردند و یا آنانی که نخواستند به من رأی بدهند، قدردانی می‌کنم.» با مشورت‌ها و توصیه‌ها، بالاخره تصمیم آیت‌الله این شد که از حضور در مجلس ششم انصراف دهد. فشارهای بسیاری از طرف شخصیت‌های سیاسی معتدل راست و چپ، وارد شد که ایشان انصراف ندهد و در مجلس حضور داشته باشد، اما ارزیابی آیت‌الله هاشمی این بود که ترکیب مجلس و غلظت تُندروی، امکان هر کار معقول و منطقی را سلب کرده و در تصمیم انصراف، جدی است. البته همان‌گونه‌ که به درستی پیش‌بینی شده بود، در گام اول، فاتحین مجلس ششم بر سر تعیین رئیس ‌مجلس اختلاف پیدا کردند. 

جبهه مشارکت، علیرغم ادعای داشتن اکثریت، نتوانست در انتخاب رئیس مجلس موفق عمل کند و مجمع روحانیون، عنان مجلس را در دست گرفتند، اما تُندروی‌ها این رقابت درون جبهه‌ای را تشدید کرد و در نهایت در سال‌های بعد، به تحصن نمایندگان و رویایی مستقیم با حاکمیت انجامید. در این کتاب، وقایع و شرایطی را که منجر به انصراف از حضور در مجلس ششم شد، مطالعه می‌کنید. 

آیت‌الله هاشمی امیدوار بود، وقتی وارد صحنه شد، محوری برای جلوگیری از مشاجرات جدی باشد، اما مشاهده کرد که با حضورش، جبهه سومی گشوده می‌شود و ممکن است، اختلافات تعمیق یابد. پس این بار نیز مصلحت نظام را در نظر گرفت و در ششم خرداد ۱۳۷۹ از پذیرش نمایندگی تهران انصراف داد و دردمندانه چنین نوشت: «مردم شریف و بزرگوار تهران، همان‌طور که مطلع هستید، اینجانب برخلاف تصمیم قبلی و تمایل شخصی و قلبی‌ام، حسب وظیفه شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در پی اصرار و تأکید چهره‌های محترم و شخصیت‌های صاحب‌نظر نظام، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم، اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف، پیش از برگزاری انتخابات و در دوره تبلیغات و به هنگام رأی‌گیری و شمارش آرا، بر صحنه میدان رقابت‌های انتخاباتی عارض ‌گشت و حتی دشمنان خارجی و داخلی انقلاب، سمپاشی‌هایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس و سازندگی نمودند و در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای شبهه‌ناک و ابهام‌آلودی به وجود آمد. خوشبختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد. علیرغم اصرار و درخواست اینجانب از مسئولان اجرایی و نظارتی، مبنی بر رفع هرگونه ابهام و کشف تمام حقیقت و تلاش‌های شورای نگهبان و وزارت کشور، هنوز ابهامات و شُبهاتی در نتایج انتخابات تهران باقی است که می‌تواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوش‌کننده وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون، با توجه به شرایط جاری، انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی را که از اهداف مهم و عمده حضورم در صحنه بود، حداقل مشکل می‌بینم. با کسب اجازه و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی، از سمت نمایندگی مجلس شورای اسلامی، اعلام انصراف می‌نمایم. وظیفه خود می‌دانم، نسبت به اعتماد همه کسانی که علیرغم تبلیغات فراوان ناروا به اینجانب رأی داده‌اند، ابراز تشکر نمایم و به آرای کسانی که به هر دلیل منتخب‌شان من نبوده‌ام، به دیده احترام بنگرم؛ همچنین نسبت به افراد و گروه‌های معدودی که به اشتباه یا خدای ناخواسته با کینه‌توزی و عداوت، به ناحق مرتکب تهمت، غیبت یا انتقاد ناسالمی در مورد اینجانب شده‌اند، گذشت نموده و از درگاه خداوند متعال برای خود و همگان طلب بخشش و تنبه نمایم. امیدوارم با تلاش و هوشیاری همه نمایندگان محترم، نهاد قانونگذاری مجلس ششم، سنگر عزت، اقتدار و همدلی نیروهای وفادار به نظام و انقلاب و تقویت همکاری قوای سه‌گانه و نهادها و اُرگان‌های کشور باشد و اینجانب در هر عرصه‌ای که مصالح و منافع نظام اسلامی حکم نماید، به انجام وظیفه خواهم پرداخت.» 

با تفوق اندیشه چپ در مجلس ششم و رأی‌آوری در سال ۱۳۸۰، این مسائل تا انتخابات سال ۱۳۸۴ هم ادامه پیدا کرد و این بار آن قدر غرور همه را فراگرفته بود که نه‌ تنها با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی کنار نیامدند، بلکه به شکلی با خودشان هم به تفاهم نرسیدند و با چند نامزد به میدان رقابت انتخابات آن سال آمدند که نتیجه آن شکست خود و پیروزی آقای احمدی‌نژاد شد. البته بعدها به اشتباهات پی برده شد و به هم نزدیک شدند؛ اما این بار هاشمی‌ رفسنجانی ردصلاحیت شد. بعد از رحلت آیت‌الله و پایان دولت آقای روحانی و برآمدن دولت آقای رئیسی، باز هم شاهد برخی بداخلاقی‌ها هستیم که امیدوارم با عقلانیت بیشتری عمل شود و اختلافات گذشته زنده نشود؛ چرا که با وقوع بحران‌های جدید جهانی، مسیر سختی برای سیاست‌ورزی درست پیش روی کشور است و نقش و مسئولیت رهبران سیاسی، تعیین‌کننده خواهد بود. 

ترور - خشونت عریان
در ساعت ده و نیم صبح یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۷۸، آقای حجاریان، مدیرمسئول روزنامه صبح امروز، توسط جوان ۲۰ ساله‌ای با اسلحه ماکاروف ترور شد. تیم ترور، جوانانی از شهرری در جنوب تهران بودند که با هم ارتباط و همفکری داشتند و مدتی برای کارشان برنامه‌ریزی‌ کرده بودند. وی از خطر مرگ حتمی نجات یافت، اما تبعات بعدی آن در سال ۱۳۷۹ برای جبهه اصلاحات ادامه یافت. پس از ترور گمانه‌زنی‌ها شروع شد و دو جناح سیاسی همدیگر را متهم می‌کردند و اختلاف‌نظر در مورد وابستگی ضاربین در اوج بود؛ از اتهام به بسیج تا نهضت آزادی مبنی بر دخالت در ترور میان روزنامه‌ها جریان داشت. آقای حجاریان معتقد بود علت ترور، پیگیری‌های او در روزنامه صبح امروز، مبنی بر افشای قتل‌های زنجیره‌ای بوده است. بگومگو بین وزارت اطلاعات و قوه قضاییه بر سر متهمان ترور ادامه داشت. قوه قضاییه از سوی مطبوعات چپ، به خاطر مسأله دادگاه ضاربان حجاریان و تعقیب مطبوعات، تحت فشار بود. بخشی از بحران اصلاحات در سه ماهه اول سال ۱۳۷۹ مربوط به این ترور بود که گوشه‌هایی از آن را در خاطرات می‌خوانید. 

مطبوعات - توقیف و تعطیلی 
نشریات دوم‌ خردادی و چپ، چونان اُرگان حزبی، در قالب ‌کار مطبوعاتی، فعالیت سازمان‌یافته می‌کردند. گردانندگان‌شان، هم دستی در تحریریه‌ها داشتند و هم پایی در قدرت؛ فعالان اصلی در این حوزه، در نهادها یا سمت‌های امنیتی مشغول به کار بودند و در پوشش کار خبری، جنگ روانی علیه رقبای سیاسی خود از جمله علیه تئوریسین‌های جناح راست، با نقد ترویج خشونت، ترتیب می‌دادند و لاجرم با منش اعتدالی آیت‌الله هاشمی، دچار مشکل بودند. 

همان‌طور که در خاطرات می‌خوانید، در بهار سال ۱۳۷۹ بعد از سخنرانی اول اردیبهشت رهبری، تعداد ۱۸ روزنامه و مجله، از طرف قوه قضاییه، با استناد به ماده ۱۳ قانون اقدامات تامینی و تربیتی سال ۱۳۳۹ که مقرر داشته، «برای حفظ امنیت، باید وسایل و آلات در دست مجرمان و مجانین خطرناک، قبل از وقوع حادثه جمع شود»، به بهانه انتشار مطالب ضددین و امنیت ملی توقیف و تعطیل شدند. مدیران مطبوعات که مورد فشار قرار گرفته بودند، با اینکه در جریان انتخابات با آیت‌الله بد کرده بودند، اما از او انتظار حمایت داشتند. 

در رسانه‌های بیگانه، مسأله مشاجره مجلس و قوه قضاییه و تضاد در صحبت‌های رهبری، رئیس‌جمهور و رئیس قوه قضاییه، بر سر مسأله توقیف مطبوعات و بازداشت‌ها، دامن زده می‌شد. نمایندگان مجلس، در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۷۹ در نامه‌ای با بیش از ۱۵۰ امضا خطاب به ریاست قوه قضاییه، خواستار رفع توقیف از مطبوعات شدند. 

آقای هاشمی ‌رفسنجانی، با درک مخاطرات تحریک افکار عمومی و طرح تُند مطالبات، همواره به مسئولان امر توصیه می‌کرد، ضمن حفظ آزادی و نشاط سیاسی پدید آمده، امکان سوءاستفاده عناصر افراطی را مهار کنند تا فضای سیاسی به سمت آشوب و ناآرامی نرود. آقای خاتمی، گرچه همواره بر رعایت اعتدال در مطبوعات تأکید داشت، اما مهار عناصر تُندرو در این عرصه، از توان او خارج بود. بحران اصلاحات از ناحیه برخورد با مطبوعات، تا پایان سال تداوم داشت و در خاطرات مواردی از آن را می‌خوانید. 

کنفرانس برلین- تُندروی دو جناح
بحران دیگر برای اصلاحات، ماجرای کنفرانس برلین بود که در تمام طول سال ۱۳۷۹، دولت آقای خاتمی را درگیر ساخت و در این خاطرات موارد بسیاری ذکر شده است. بنیاد هانریش بل که از حزب‌های سبز آلمان است، پس از انتخابات مجلس ششم، تصمیم به برگزاری کنفرانسی به نام «ایران پس از انتخابات»، با حضور فعالان سیاسی مخالف انقلاب و نیز تعدادی از اصلاح‌طلبان رادیکال می‌گیرد. این کنفرانس، در آخرین روزهای فروردین ۱۳۷۹ که مصادف با دهه نخست ماه محرم بود و کمتر از دو ماه از برگزاری انتخابات مجلس ششم گذشته بود، در برلین برگزار شد. ۱۷ تن از شخصیت‌های سیاسی، مطبوعاتی، علمی و ادبی ایران، که عمدتاً دارای گرایش‌های سکولار بودند، در این کنفرانس حاضر شدند که بخشی از آن‌ها از اعضای ارشد حزب مشارکت بودند. 

در اولین روز برگزاری کنفرانس و در همان دقایق اولیه، درگیری‌های لفظی در میان حاضران روی داد؛ برخی از مخالفان خواستار براندازی نظام و گروهی دیگر که شمارشان بیشتر از گروه اول بود، خواستار جدایی دین از سیاست و فروپاشی نظام ولایت فقیه از طریق اصلاحات بودند. شرکت‌کنندگان در این کنفرانس، هدف از برگزاری آن را از یک سو نشان دادن نظرات متنوع طیف‌های مختلف فکری اصلاح‌طلب، با هدف ایجاد پلی میان اصلاح‌طلبان و اندیشمندان داخلی و فعالان سیاسی خارج از کشور، و از سوی دیگر برگزاری گفت‌وگو بین شخصیت‌های ایرانی و آلمانی، جهت ترمیم و بهبود وضع افکار عمومی آلمان‌ها نسبت به ایران و به تبع آن افزایش روابط اقتصادی و صنعتی طرفین اعلام کردند. 

انتقادات‌ گسترده‌ای از سوی نیروهای مختلف سیاسی درباره این‌کنفرانس مطرح شد. صداوسیما به پخش برنامه‌ای سی ‌دقیقه‌ای از بخش‌هایی کوتاه و انتخاب شده از حدود ۱۶ ساعت از بعضی سخنرانی‌های نشست‌های کنفرانس در دو شب متوالی از شبکه اول، اقدام نمود. در این فیلم صحنه‌هایی از عریان ‌شدن یک مرد، رقصیدن یک زن، فریادهای مرگ بر جمهوری اسلامی و سران آن و بریده‌هایی از فیلم سخنرانی روزهای مختلف در کنار این صحنه‌ها پخش شد. 

حکم احضار از طرف دستگاه قضایی، برای شرکت‌کنندگان فرستاده شد و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، بازجویی، تفهیم اتهام و محاکمه شدند. حکم اعدام برای آقای یوسفی ‌اشکوری، نماینده مجلس ‌اول صادر شد و آیت‌الله هاشمی، تلاشی را برای روشنگری و تعدیل حکم انجام داد. در کتاب بخش‌هایی از این ماجرا و نظرات آیت‌الله در این باره را می‌خوانید. 

استعفای وزیر ارشاد - فشار جناح راست
جناح راست، از زمان معرفی آقای عطاءالله مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علیرغم رأی اعتماد مجلس پنجم که در فضای خاص پیروزی دوم خرداد اتفاق افتاد، مخالفت‌هایی با او داشت. عملکرد آقای مهاجرانی، مخصوصاً در ایجاد فضای آزاد برای مطبوعات، کتاب و سینما، آن‌ها را در این مخالفت جدی کرد و به پشتگرمی مسئولان بلندپایه نظام، از هر فرصتی برای برکناری وی استفاده کردند. 

در اول اردیبهشت ۱۳۷۸، سی و یک تن از نمایندگان، خواستار استیضاح وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شدند. او استیضاح شد و در پایان، به خاطر دفاع قوی و مستدل وزیر، عدم اعتماد رأی نیاورد. با اینکه آقای مهاجرانی، از جلسه استیضاح پیروز بیرون آمد، اما مخالفت‌ها کاسته نشد و فشار بر رئیس دولت اصلاحات برای کنار گذاشتن وی از کابینه وارد می‌شد که در خاطرات سال گذشته و همین سال ۱۳۷۹ گوشه‌هایی از آن را می‌خوانید. 

در تیرماه تعدادی از طلاب و فضلا در اعتراض به عملکرد وی در مدرسه فیضیه تحصن کردند. در مردادماه، سازمان بازرسی کل‌کشور، آقای مهاجرانی را به بهانه تصرفات وزارتخانه در سود سپرده‌های عُمره و حج، متخلف شمرده و به دادگاه فرستاد. فشارها بالاخره کارگر افتاد و در اواخر مهرماه، آقای خاتمی پذیرفت که آقای مهاجرانی را کنار بگذارد، اما وی کنار رفتن خود را موکول به مختومه شدن پرونده سپرده‌های حج کرد و خواست که پرونده منع تعقیب بخورد و سپس استعفای او اعلان شود. در نهایت، آخر آذرماه استعفا صورت گرفت و دو سال فشار مداوم مخالفان اصلاحات، جواب داد. 

خاطرات آیت‌الله منتظری - مواضع جنجالی
آیت‌الله منتظری، در پاییز سال ۱۳۷۷، سخنانی را ایراد کرد که بر دو محور اصلی لزوم صیانت از مرجعیت شیعه و حفظ استقلال آن از حکومت و قلمرو اختیارات ولی‌فقیه و اختیارات قانونی رئیس‌جمهور و ضرورت پاسداری از آرا و مطالبات مردم در دوم خرداد ۷۶ توسط رئیس‌جمهور استوار بود. چهار روز بعد از ایراد این سخنرانی، هزاران نیرو از شهرهای مختلف به قم اعزام و در مقابل دفتر، محل سکونت و حسینیه ایشان اجتماع کرده و ضمن شکستن شیشه‌های این ساختمان‌ها، شعارهای تُند سر دادند و خواهان برخورد با ایشان شدند. حدود یک هفته بعد از این واقعه، شورای عالی امنیت ملی، حبس خانگی ایشان را به تصویب رساند تا پس از تأیید رهبری به اجرا درآید. در پی این مصوبه، ایشان بیش از پنج سال در خانه خود حبس ‌گردید. از آن زمان، لحن ایشان تُندتر و اقداماتشان انعکاس وسیع‌تری یافت. 

در سال ۱۳۷۹ کتاب خاطرات آیت‌الله منتظری، آماده انتشار شد، اما اجازه انتشار نیافت و آن را در فضای مجازی و نیز به صورت نسخه‌های تکثیری پخش کردند. آیت‌الله منتظری، در خاطرات خود، بی‌واهمه آنچه را دیده یا شنیده، در خاطراتش ثبت کرده بود. انتشار این خاطرات با استقبال وسیع رسانه‌های بیگانه و ضدانقلاب مواجه شد و به همین جهت بسیار مورد توجه و بحث قرار گرفت. آقای هاشمی، همان‌گونه که در خاطرات می‌خوانید، در روز ۲۰ تیرماه متن خاطرات را به شکل غیررسمی دریافت و مطالعه کرد. در این سال، چند مصاحبه از آیت‌الله منتظری در رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی انتشار یافت و مجموع این خاطرات، صحبت‌ها و مواضع، به دلیل داشتن مضامین نامناسب برای برخی از جمله آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و مخصوصاً حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌سیداحمد خمینی، هر کدام دولت اصلاحات را دچار دردسر می‌کرد که در این کتاب، بخش‌هایی از این مسائل و نظرات آیت‌الله هاشمی را مطالعه می‌کنید. 

قوه قضاییه – اختلافات فزاینده 
وقتی آیت‌الله سیدمحمود هاشمی ‌شاهرودی به ریاست قوه قضاییه رسید، دولت اصلاحات انتظار داشت، بتواند تعامل مناسبی با او داشته باشد، اما دیری نپایید که اقدامات نمایندگان مجلس ششم، مطبوعات چپ و جنبش دانشجویی، قوه قضاییه را در مقابل قوای مجریه و مقننه قرار داد که در طول سال احضارها، دستگیری‌ها، محاکمه‌ها و محکومیت‌های فزاینده را شاهد هستیم. 

در پایان سال، مشاجرات قوا به جایی رسیده بود که آقای هاشمی در خاطرات ۲۹ بهمن نوشت: «آقای خاتمی در جلسه دولت، از محاکمه آقای تاج‌زاده و احضار آقای مرتضی حاجی، وزیر تعاون، ابراز نارضایتی‌ کرده و گفته است، نامه‌های او به رئیس قوه‌ قضاییه، با جواب‌های بی‌ربط مواجه بوده و به وزرا گفته، خودتان را آماده ‌کنید که به جرم همکاری با رئیس‌جمهور محاکمه شوید.» 

نمایندگان مجلس ششم، همچنین طرح ممنوعیت ورود نیروهای مسلح به دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی را در ۳۰ مرداد ۱۳۷۹ به تصویب رساند و نیز دنبال کسب اختیارات بیشتر برای رئیس‌جمهور در نیروهای مسلح بود که به سامان نرسید. آیت‌الله که در جلسات هماهنگی سران قوا حضور می‌یافت، تلاش می‌کرد ضمن مهار تُندروی‌ها، همه قوا را به وحدت و انسجام فراخواند، اما این تلاش‌ها نتیجه چندانی نداشت. 

رد و بدل شدن نامه‌های تُند سرگشاده میان مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه، بخشی از نتیجه اختلافات سنگین است. از جمله اختلافات، دادگاه کنفرانس برلین، صدور حکم اعدام برای یکی از شرکت‌کنندگان کنفرانس برلین و نیز گزارش سازمان بازرسی‌کل‌ کشور در مورد حوادث خرم‌آباد بود که مبنای محاکمه آقای تاج‌زاده، معاون سیاسی وزارت کشور قرار گرفت. این اختلافات فزاینده فرصت‌سوز، در خاطرات تمام طول سال نمود دارد و آن‌ها را مطالعه می‌کنید. 

انتفاضه فلسطین- سیاست خارجی انفعالی
در اواخر سال ۱۹۹۹ میلادی، فلسطینی‌ها به خاطر عدم تعهد طرف اسرائیلی به توافق «اُسلو»، روابط تشکیلات خودگردان با اسرائیل، ترور اعضای مقاومت و بازداشت آن‌ها و عدم آزادی اُسرای گروه چهارم، به شدت دچار ناامیدی شده بودند. در این اثنا بود که «آریل شارون»، نخست‌وزیر سابق اسرائیل در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ (۷ مهر ۱۳۷۹)، به هتک حرمت گسترده مسجدالاقصی پرداخت. این اقدام خشم و عصبانیت شدید نمازگزاران فلسطینی را برانگیخت و این اولین جرقه انتفاضه‌ای بود که پنج سال به طول انجامید.

انتفاضه الاقصی علیه اسرائیل، با تظاهرات گسترده نمازگزاران فلسطینی کلید خورد و پس از آن به هشت مرحله تقسیم شد: هشدار مدنی، پرتاب ‌سنگ، درگیری نظامی اولیه، درگیری نظامی ثانویه، عملیات‌های استشهادی، خودروهای بمب‌گذاری‌شده و پرتاب موشک، عقب‌نشینی عمومی، آتش‌بس، فریز نظامی. طی انتفاضه الاقصی، هزاران فلسطینی شهید و ده‌ها هزار تن مجروح شدند. همان‌طور که در خاطرات می‌خوانید، آیت‌الله هاشمی پیگیر موضوع انتفاضه بود و از جمله در ملاقات حضوری با آقای یاسر عرفات، رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین، کم و کیف انتفاضه را جویا شد و نظراتش را به او انتقال داد. در خطبه‌های آخرین جمعه ماه مبارک رمضان – روز قدس - تحلیل جامعی از این انتفاضه خونین ارائه داد و راهکارهایی برای گذار از وضعیت مطرح کرد. 

همچنین آیت‌الله هاشمی، تلاش می‌کرد از قدرت و نفوذ خود برای حل مشکلات و مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی نظام بهره ببرد. در همین سال ۱۳۷۹ رئیس‌جمهور و اعضای دولت، از مشورت‌های آیت‌الله در زمینه‌های مختلف، از جمله فشار غرب در خصوص دستگیری و محاکمه ۱۳ یهودی متهم به جاسوسی و نیز مکاتبه رئیس‌جمهور آمریکا و نحوه پاسخگویی به آن بهره می‌برند. ایشان روابط حسنه‌ای با سران کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی و ترکمنستان، آذربایجان و… داشت و این ظرفیت انحصاری را در اختیار دولت اصلاحات گذارده بود که برای بهبود روابط استفاده کند. در مورد مسأله رابطه با آمریکا، آیت‌الله قصد داشت، قبل از ارتحال امام خمینی(ره) اصلاح وضعیت ارتباط با بلوک غرب را حل‌و‌فصل کند که به نتیجه نرسید. مشی سیاست ‌خارجی دولت اصلاحات آن بود که از این مسأله عبور کند و گشایشی در امور ایجاد نماید. انتخابات پُرشور دوم خرداد هم بستر مناسب بین‌المللی را برای حل و فصل موضوع فراهم کرده بود، اما ناهماهنگی‌ها با حاکمیت و اختلافات جناحی اجازه نداد، راه‌حل‌ها به ثمر بنشیند و برای همیشه، یکی از موانع توسعه پایدار ایران رفع شود. 

مجمع تشخیص مصلحت نظام - نقش‌آفرینی‌های جدید
یکی از تدابیر آیت‌الله هاشمی برای گره‌گشایی و شکستن همه بن‌بست‌های رایج در نظام‌های سیاسی، پیشنهاد ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام بودکه با همراهی و موافقت حضرت امام(ره) حاصل شد. بعد از تشکیل مجلس ششم که در تقابل فکری با شورای نگهبان بود، اهمیت این تدبیر مؤثر آیت‌الله، مشخص و معلوم شد. نمایندگان دوم‌ خردادی، در برابر فشارهای برخی نهادها و سازمان‌های فراتر از دولت، از ابزار وضع قانون و نیز نظارت بهره می‌بردند. از جمله در زمستان این سال، در جریان بررسی قانون بودجه ۱۳۸۰، بودجه سازمان صداوسیما، در کمیسیون تلفیق مجلس دچار کاهش زیادی شد. کمیسیون فرهنگی، پس از بررسی به این نتیجه رسید که درآمد این سازمان از محل آگهی، بیش از آن چیزی است که در قانون بودجه آمده است. آقای پورنجاتی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، قبلاً قائم‌مقام صداوسیما بود و اعلام کرد که این سازمان ۴۰ میلیارد تومان درآمد دارد و رقم ۱۸ میلیارد تومان صحیح نیست. بنابراین در کمیسیون تلفیق تصویب شد که از بودجه کمک مستقیم دولت ۲۲ میلیارد کم شود و از طرف دیگر درآمد سازمان از ۱۸ به ۴۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کند. 

کاهش بودجه صداوسیما، بحث زیادی را در سطح مطبوعات مطرح کرد. مخالفان، این اقدام مجلس را به خاطر پخش کنفرانس برلین در تلویزیون می‌دانستند. در نهایت بندهای مصوب کمیسیون تلفیق، پس از مخالفت شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شد. موارد دیگری هم در لایحه بودجه بود که شورای نگهبان نپذیرفته بود و باید مجمع نظر می‌داد. برای اولین بار بود که لایحه بودجه به مجمع ارجاع می‌شد. آیت‌الله هاشمی، در قامت رئیس مجمع، با ریش‌سفیدی و جلب نظرات دو طرف موضوع، تلاش می‌کرد از تنش‌ها بکاهد و فضا را متعادل سازد. در خاطرات نیمه دوم سال، درباره این میان‌داری مدبرانه، بیشتر می‌خوانید. 

جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت، با نقش‌آفرینی اثربخش و راهبردی آیت‌الله، اهمیت بسیار یافت و ایشان علاوه بر رسیدگی به اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان از طریق جلسات منظم اعضای مجمع، مشاوره به رهبری و دولت و سایر ارکان حکومتی را سامان می‌داد. در این خاطرات می‌خوانید که ارتباطات غیررسمی برای نزدیکی دیدگاه‌ها و کمک به پیشبرد امور، توسط آیت‌الله هاشمی صورت می‌پذیرفت.

جلسات مستمر هفتگی با رهبر معظم انقلاب و نزدیکی و ارتباط مرتب با رئیس‌جمهور، موقعیت قابل‌قبولی ایجاد کرده بود که موضوعات اختلافی، در فضایی دوستانه طرح شود و این فرصت ارزشمند برای نظام، از تعمیق اختلافات پیشگیری می‌کرد؛ گرچه در برخی موارد پافشاری بر مواضع و اتخاذ سیاست‌های تُند، این‌ کار را سخت می‌کرد، اما ایشان توان خود را به جهت اعتماد دو طرف، به‌کار می‌گرفت و اگر این نقش‌آفرینی وجود نمی‌داشت، شاید کار دولت با نهادهای دیگر، منجر به بن‌بست‌ها و تنش‌های غیرقابل پیش‌بینی می‌شد. جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام طی دو دهه حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مدیریت آن، ارتقا یافت و به مرکزی برای حل معضلات نظام و رفع اختلاف قوا و دستگاه‌های مسئول تبدیل شد؛ نقشی که با رحلت ایشان به پایان رسید و امروز خلاء آن احساس می‌شود. 

انتخابات ریاست‌جمهوری – رایزنی‌ها و تردیدها
سال ۱۳۷۹، آخرین سال دولت اصلاحات بود و در بهار سال ۱۳۸۰ انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار می‌شد. به نظر می‌رسید که آقای خاتمی، بریده و تمایلی به ادامه مسئولیت در دوره بعدی ندارد. بخشی از رویدادهای نیمه دوم، مخصوصاً سه‌ ماهه آخر این سال، به تحرکات جناح‌ها برای نقش‌آفرینی در این انتخابات معطوف شده است. اصلاح‌طلبان در مواجهه با مسأله انتخابات ریاست‌جمهوری سال بعد، چند دسته بودند؛ یک گروه خواستار تداوم همین دولت اصلاحات بودند و برای آن برنامه‌ریزی و اقدام می‌کردند. گروهی دیگر، بحث گذار از خاتمی را مطرح می‌کردند و می‌گفتند، اگر آقای خاتمی بخواهد دوباره نامزد شود، باید از حاکمیت، امتیاز و اختیارات بیشتر، از جمله در ارتباط با نیروهای مسلح بگیرد. برخی دیگر مثل حزب کارگزاران سازندگی، با ذکر شروطی از جمله مقابله با تُندروی‌ها و پرداختن جدی به امر توسعه، با نامزدی مجدد آقای خاتمی موافقت داشتند. البته افرادی از جناح چپ هم بودند که در پی نامزدی مهندس میرحسین موسوی بودند و در این باره پیگیر کسب حمایت آیت‌الله هاشمی هم شدند که گوشه‌هایی را در خاطرات می‌خوانید. 

سران جناح راست، لابد منتظر بودند که ببینند رئیس‌جمهور مایل است دوباره نامزد شود یا نه، سپس تصمیم بگیرند و عدم‌ اطلاع از نامزدی قطعی رئیس دولت اصلاحات، آن‌ها را متحیر و بی‌عمل ساخته بود. به نظر می‌رسید، آن‌ها عملاً نامزد مشخصی که توان رقابت با آقای خاتمی در فضای سیاسی آن زمان را داشته باشد، در دست ندارند. موضع جامعه روحانیت مبارز، مشخصاً این بود که در صورت ‌عدم نامزدی آقای خاتمی، نامزد معرفی خواهد کرد. گروهی از سران جناح راست، دنبال راضی ‌کردن آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی به حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری بودند و مراجعه و درخواست می‌کردند؛ اما تجربه انتخابات مجلس ششم، آیت‌الله را مصمم ساخته بود که وارد این میدان نشود. اعلام زودهنگام نامزدی در انتخابات توسط آقای خاتمی، جناح راست را دچار تشتت کرد، اما تکلیف جبهه اصلاحات را مشخص ساخت. در این کتاب بخش‌هایی از این رایزنی‌ها و تردیدها را مطالعه می‌کنید. 

وفاق ملی - تقویت سازندگی 

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اعتقاد داشت، بهترین راه برای معرفی اسلام، ساختن ایران آباد و آزاد و معتدل است و کشور همه پارامترهای لازم را برای نیل به این هدف دارد و با تحقق ‌آن، نفوذ و تأثیرگذاری ایران در مسائل ژئوپلیتیک جهانی ارتقا می‌یابد که از رهگذر آن، می‌توان بسیاری از مشکلات جهان اسلام، حتی مسأله فلسطین را حل کرد. طبیعی است با فقر و عقب‌ماندگی، نه عدالت حاصل می‌شود و نه عزت و منزلت؛ شوربختانه افرادی از گروه‌های افراطی چپ و راست که نه عدالت اسلامی را می‌شناسند و نه می‌توانند عدالت را اجرا کنند و نه اصولاً باور عمیقی به آن دارند، عامدانه یا نادانسته به اختلافات فزاینده میان مسئولین نظام در دولت و حاکمیت دامن می‌زدند. 

در چنین فضایی که آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی، حفظ نیروهای میانه‌رو و غیرمُتعصب را برای انتخابات آزاد لازم و مؤثر می‌دانست، صحبت از میانه‌روی و اعتدال، برای عناصر تُندروی چپ و راست که میداندار عرصه عمومی کشور شده بودند، محلی از اعراب نداشت و کشور، در این‌گیرودار فرصت‌سوز، با چالش‌های‌ مهمی دست و پنجه نرم می‌کرد. او به درستی بر این باور بود که اگر از درخت توسعه و سازندگی، صیانت و مراقبت شود تا بتواند خوب رشد کند، ثمره آن همان توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود، اما گوش‌ها بدهکار این‌حرف‌ها نبود. 

در سال ۱۳۷۹ علیرغم اینکه عقلای جناح چپ، متوجه عمق خطای راهبردی در تخریب شخصیت آیت‌الله منجر به انصراف از حضور در مجلس ششم شده بودند، هنوز عناصر تُندرو و خودسر، تولید ادبیات نفرت و مقصر جلوه دادن ایشان را دنبال می‌کردند. آیت‌الله هاشمی، اهتمام جدی به وحدت و یکپارچگی کنشگران سیاسی درون نظام داشت و از هر فرصتی برای نزدیک‌کردن و تحبیب قلوب بهره می‌برد و تمایل به تحقق ‌وحدت و انسجام، تا پایان عمر شریف‌شان باقی ماند و به عنوان متعادل‌کننده فضای سیاسی کشور و لنگر اعتدال عمل می‌کرد. 

***

حرف آخر
در چاپ و نشر خاطرات آیت‌الله، کاملاً عین عبارات مکتوب دستی می‌آید، جز در مواردی بسیار جزئی‌ که قابل‌نشر نباشد و یا ممیزی رسمی شده باشد. سعی ‌می‌شود مطالب مربوط به دیگران، درصورتی‌ که احتمال عدم رضایت طرف داده شد، با خود او در میان گذاشته شود و در صورت ‌عدم موافقت، آورده نشود. در موارد بسیار نادری، اگر چیزی هنوز از اسرار نظام باشد، چاپ نمی‌شود، اما چون ایشان توجه داشته‌اند که موارد سرّی را ننویسند، بنابراین موارد حذف، نزدیک به صفر است. 

قبل از چاپ کتاب، نسخه‌ای به رهبر معظم انقلاب اسلامی تقدیم می‌شد و امسال نیز به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) داده شد که در صورت لزوم نظر بدهند. همچنین در پاورقی این کتاب، آقای دکتر قادر باستانی، ویراستار، توضیحاتی راجع به مطالب مهم می‌نویسند که روشنگر موارد مبهم است. به هرحال سعی و وقت زیادی صرف می‌شود که اصالت و صحت مندرجات تضمین شود و تغییرات، بسیار جزئی و معمولاً لفظی است. اگر در ویراستاری کلمه‌ای اضافه شود، در داخل کروشه می‌آید. 

خوشبختانه دفتر نشر معارف انقلاب، متن تمامی خاطرات نگاشته‌شده را به لوح فشرده منتقل کرده است که در صورت آسیب‌ دیدن یادداشت‌ها، نسخه‌های دیگری وجود داشته باشد. اکنون با انتشار این کتاب، ۱۶ دفتر دیگر تا سال ۱۳۹۵، برای انتشار باقی ‌مانده است که به تدریج آماده‌سازی و منتشر خواهد شد. خداوند متعال را شاکریم که توفیق تدوین و انتشار آثار قلمی آن عالم فرهیخته را به ما عطا فرموده است. از تمام کسانی که در این راه مساعدت دادند، از جمله آقایان مسیح مهاجری، علی جنتی، حسین علایی، رضا صالحی امیری، محمد عطریان‌فر، غلامعلی رجایی و فواد صادقی و نیز آقای قادر باستانی، ویراستار مجموعه خاطرات و همچنین آقای داریوش باریکانی و فرزندم عماد که مدیریت دفتر نشر معارف انقلاب را بر عهده دارد، متشکرم. 
محسن هاشمی رفسنجانی
۱۴۰۱/۱۰/۵

کلید واژه ها: خاطرات هاشمی رفسنجانی هاشمی رفسنجانی خاطرات سال ۱۳۷۹ هاشمی رفسنجانی محسن هاشمی رفسنجانی


نظر شما :