خاطرات تقیزاده از دوران استبداد صغیر/ مانع تندروی مشروطهطلبان بودم
من در تمام مدت دوره اول مجلس با احدی از خارجیان آشنا نبوده و ارتباط معمولی هم با کسی از آنان نداشتم...آنچه کسروی نوشته که من خواهان جنگ بودم و آدم در خانه این و ...
من در تمام مدت دوره اول مجلس با احدی از خارجیان آشنا نبوده و ارتباط معمولی هم با کسی از آنان نداشتم...آنچه کسروی نوشته که من خواهان جنگ بودم و آدم در خانه این و ...
تقیزاده با سویههای مثبت فرهنگ ایرانی دشمنی نداشت...دیگر روشنفکران زمانه با تقیزاده همراه بودند.
اینکه ما باید فرنگیمآب شویم و به اصطلاح از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، اندیشه تقیزاده نبود. این اندیشه به طور مشخص ترجمه کار عبدالله جودت روشنفکر عثمانی است...تقیزاده با باورش به تجدد ...
تقیزاده در جایی گفته تا زمان مشروطیت هشتاد درصد تفکرش متأثر از ملکمخان بود...تقیزاده نه در دوره مشروطه نه پس از آن، هیچگاه آرمانهای سوسیالیستی را نپذیرفت...تقیزاده در زمان قتل بهبهانی، از اندیشهها و ...
فریدون آدمیت به گفتههای احتشامالسلطنه رییس مجلس اول و محمدولی خان تنکابنی رییس حکومت موقت استناد میکند که «تقیزاده و یارانش مجلس سابق را به باد دادند.»...ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً ...
در نامهٔ خداحافظی نوشتم تنها ناراضیانی که قابلیت قدرت گرفتن دارند، روحانیون هستند...به من گفتند شاه سرطان پوست دارد.
اسدالله علم خودش را کمی شبیه اعیان انگلیسی میکرد...علم در مورد موضوعات مختلف، همیشه تأثیرگذارترین آدم بود...علم زندگیاش را وقف شاه کرده بود. زندگی خانوادگی نداشت...آداب و رسوم فرانسوی هیچوقت دست از سر هویدا ...
فرح اصلاً نفوذی در سیاست نداشت...شاه دلش نمیخواست دربارهٔ سیاستهای داخلیاش حرف بزند.
من به لحاظ فرهنگ و تمدن، ایران را پیشرفتهتر از بریتانیا میدانم... شاه گفت: «هر وقت دوست داری به جای ایران از لغت پرشیا استفاده کن.»...ما دادگاه عالی جنایی داشتیم که دقیقاً شبیه ساواک عمل ...
شاه آن قدر ضعیف بود که نمیتوانست طمع خانوادهاش را مهار کند...پسر بزرگش را خیلی ناجور لوس کرده بود...شاه میدانست پسر بزرگش که قرار بود بعد از او شاه بشود، واقعاً چیزهایی را که برای ...
شاه کودکی خیلی آزارنده و پُراضطرابی داشت. کودکیاش خوش و شاد نبود، راحت نبود...آن زمان که من مشغول مذاکرات با مصدق بودم، شاه را اصلاً حساب نمیکردند، آدم عیاش و خوشگذرانی بود...شاه میگفت «چرا جوانهای ...
یک بخشی از وجود شاه زرتشتی بود نه مسلمان...شاه قوبلایخان را هم درونش داشت ــ ما عادت داشتیم صداهایی کهن از درون او بشنویم که پیشگویی جنگ میکردند...شاه در پاسارگاد سخنرانیای کرد به لحن لابه ...
گذاشتیم شاه شارجه را بگیرد، همزمان که داشتیم امارات متحده عربی را تأسیس میکردیم...برای ایران لازم بود در مورد آنجا با آن شاهراه حیاتیاش، احساس آسودگی کند و خیالش راحت باشد تا بعد بتواند از ...
شاه میخواست ایران را جوری بسازد که بشود پادشاهی خاورمیانه...ما اصلاً انتظار نداشتیم بتوانیم مجموعهای از شیخنشینهای کوچک را با همدیگر جمع کنیم...مذاکره کردن سر قضیه جزایر با شاه خیلی سخت بود...میتوانستیم سر تُنبها ...
سال ۱۹۵۱ یک ماهی یا در همین حدود همراه هیات اعزامی نمایندهٔ بریتانیا برای مذاکرات با مصدق رفته بودم به ایران...مصدق حوصلهٔ سفارت بریتانیا را نداشت، آنها توی بازی نبودند... شاه به آن دسته از ...