صالحآبادی: گفتند سوال از ولایتی تضعیف هاشمی است
حسین سخنور
***
پیش از پرداختن به جلسه ۵ دی ۶۸ و سوال نمایندگان مجلس سوم، از وزیر خارجه وقت در مورد ماجرای سفر چائوشسکو به تهران، مقدمات طرح سوال از ولایتی و فضای مجلس سوم را توصیف کنید.
مجلس سوم در فضایی شکل گرفت که کشور همچنان درگیر جنگ ایران و عراق بود و نیروهای متجاوز بعثی، فشار فزایندهای را در حملات موشکی به شهرهای بزرگ آغاز کرده بودند. در چنین شرایطی و در آستانه انتخابات مجلس سوم، امام خمینی(ره) پیامی دادند و از ملت خواستند به کسانی رای دهند که اولا طرفدار مستضعفین و خواهان رفع شکاف فقر و غنا در جامعه باشند، ثانیا تفکرشان از اسلام آمریکایی دور باشد. بدین ترتیب اکثریت در این مجلس به «خط امامیها» اختصاص یافت، نمایندگان این مجلس اکثرا از دانشجویان دهه ۵۰ بودند که بعد از انقلاب و انقلاب فرهنگی از دانشگاهها فارغالتحصیل شده بودند. لذا هم جوان و پر شور بودند و هم بسیار انقلابی و نسبت به مسایل مملکت بسیار حساس بودند و تیزهوشانه اتفاقات کشور را رصد میکردند. من نیز با این گروه در فراکسیونی موسوم به پیرو خط امام، فعالیت میکردیم که اکثریت مجلس را تشکیل میداد.
این فراکسیون چند عضو داشت؟
۱۵۰ نفر از ۲۷۰ نماینده مجلس بودند که هر تصمیمی این فراکسیون میگرفت، تصویب و اجرا میشد.
پس در طرح سوال از وزیر خارجه هم اکثریت، کامل شرکت نکردند.
چطور؟
چون سوال از وزیر به امضای ۸۴ نفر رسیده بود.
بله، در خود فراکسیون هم همانطور که گفتم جوانان و دانشجویان دهه ۵۰ حضور پرشورتری داشتند.
شاخصترین جوانان فراکسیون چه کسانی بودند؟
تا آنجایی که خاطرم هست، آقایان اصغرزاده، بهزادیان، هدایتالله آقایی، نجفقلی حبیبی، یدالله اسلامی و مرحوم حائریزاده و قاضیزاده، موذنزاده، محقر، مظفرینژاد، قمی، الحسینی، آستانه، غلامرضا حیدری، الیاس حضرتی، علی عبدالعلیزاده، اسحاق جهانگیری، علیمحمد احمدی، علیمحمد غریبانی، محسن نریمان و... اما به طور کلی عملکرد این فراکسیون و مجلس سوم، بسیار چشمگیر بود و بنا به نظر بیشتر صاحبنظران، به ترتیب فعالیت مجالس اول، سوم و ششم از سایر مجالس بعد از انقلاب موثرتر و بهتر بوده است، حتی از حیث بررسی و تصویب قوانین اقتصادی. البته انتقاداتی نیز به مجلس سوم وارد بود، که در جای خود میتوان به آن پرداخت.
آیا فراکسیون اکثریت پیش از سفر چائوشسکو به ایران، اقدامی کرده بود و تلاشی داشت که اساسا این سفر صورت نگیرد؟
خیر، چون ما متاسفانه زمانی مطلع شدیم که مقدمات سفر چائوشسکو فراهم شده بود و برنامهریزیهای آن هم انجام شده بود.
موضع فراکسیون اقلیت چه بود؟
آن زمان اقلیت مجلس که به راستیها موسوم بودند، بسیار مخالف سوال از وزیر بودند و میگفتند این کار تضعیف دولت و تضعیف هاشمی رفسنجانی است. زیرا سران آنها مثل ناطق نوری و محمدرضا باهنر، در آن زمان سنگ هاشمی را به سینه میزدند و شعارشان تبعیت از رهبری و حمایت از هاشمی بود.
اما دلایل مخالفت شما و ماجرای جمعآوری امضا برای سوال از ولایتی چه بود؟
ما آن زمان به شدت با دستگاه دیپلماسی کشور مشکل پیدا کردیم، خب اتفاق کمی نبود، رییسجمهوری به تهران بیاید و پس از بازگشت برکنار و اعدام شود. این اتفاق به شدت حیثیت جهانی ما را خدشهدار کرد. ضمن آنکه ما در کمیسیون سیاست خارجی مجلس، اختلاف نظری ریشهای با سیاستهای وزارت خارجه وقت داشتیم و این اتفاق بر اثر جدی نگرفتن تذکرات و هشدارهای ما در مجلس بود.
مبنای اختلاف نظرهایی که از آن یاد کردید، چه بود؟
سیاست خارجی دولت در آن زمان استراتژی نگاه به شرق را دنبال میکرد، یعنی چیزی که کمابیش الان هم وجود دارد، اما ما معتقد بودیم باید با دولتهای اروپایی نیز ارتباط بیشتری برقرار کنیم تا منافع ملیمان تامین شود. از این رو بود که در مجلس سوم برای اولین بار گروه پارلمانی دوستی با فرانسه را تاسیس کردیم.
این کار محدود به فرانسه بود؟
بله.
چرا فقط فرانسه؟
خب آغاز این نوع کارها بود و از این جهت فرانسه را انتخاب کردیم که گمان میکردیم این کشور، کشوری آزاد با رسانههای گسترده و آزاد است و امام(ره) نیز وقتی مجبور شدند از عراق هجرت کنند، فرانسه را انتخاب کردند. ما با اتخاذ چنین سیاستهایی سعی داشتیم نگاه به شرق دولت را به نگاه به غرب سوق دهیم و از تضادی که آن زمان بین اروپا و آمریکا بود، در جهت تحقق منافع ملی و سیاستهای عمومیمان استفاده کنیم. این سیاست خوب پیش میرفت اما اتفاقاتی مثل ترور بختیار در پاریس، تلاشهای ما را خنثی میکرد.
آن زمان که افول کمونیسم تقریبا روشن شده بود، پس اصرار دولت برای برقراری ارتباط با سران کشورهایی مثل رومانی چه توجیهی داشت؟
ما نیز همین مشکل را داشتیم. در دهه ۹۰ شکست و ناکارآمدی سوسیالیسم و کمونیسم در شرق مشهود بود. اتفاقاتی همچون جنبش کارگری لهستان به رهبری ﻟﺦ واﻟﺴﺎ و استقلالشان از شوروی یا حوادث رومانی تایید این افول بود. در چنین شرایطی بود که چائوشسکو هم در انتخابات پیروز شده بود، اما او میخواست رییسجمهور مادامالعمر رومانی باشد، چیزی مانند حسنی مبارک که تا زمانی که کشته نشوند یا نمیرند، ریاستجمهوری را رها نمیکنند. در این فضا و در راستای نگاه به شرق بود که از چائوشسکو دعوت شد تا به ایران بیاید.
واکنش مجلس به سفر چائوشسکو به ایران چه بود؟
ما آن زمان که کاری نمیتوانستیم بکنیم ولی اخبار ملاقاتهایش را کاملا پیگیری میکردیم. آن زمان شنیدیم چائوشسکو طی دیداری که با هاشمیرفسنجانی داشته است، وقتی هاشمی به او گفته بود یک سری مخالفتهایی در رومانی علیه شما در حال شکل گیری است، چائوشسکو پاسخ داده بود مخالفین هیچ غلطی نمیتوانند بکنند و ما بر اوضاع مسلط هستیم و آنها عددی نیستند که به چشم بیایند؛ در حالیکه میدانید در ظرف مدت کوتاهی، پس از بازگشت چائوشسکو از تهران همان تعدادی که به چشم نمیآمدند، او و زنش را دستگیر و اعدام کردند. بعد از اعدام چائوشسکو، من و آقای اصغرزاده در کمیسیون سیاست خارجی مجلس دست به کار شدیم تا در جهت دفاع از حقوق مردم و بنا به وظیفه نمایندگیمان، وزیر خارجه را برای پاسخگویی به صحن مجلس بیاوریم، زیرا ما دعوت از چائوشسکو را یک کار نسنجیده از سوی وزارت خارجه میدانستیم و میگفتیم وزیر خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور باید حداقل شناخت و تحلیلی از شرایط جهانی داشته باشد که از هر کسی دعوت به سفر نکند و میبایست دستگاه دیپلماسی برداشت درستی از واقعیات داشته باشد. اما این سفر ما را در جهان انگشتنما کرد و همین مسایل را در طرح سوال از وزیر آوردیم. من طراح سوال شدم و به کمک دیگر نمایندگان توانستیم ۸۴ امضا جمع کنیم.
اگر آنطور که میگویید بد شده بود و ما انگشتنمای جهانیان شده بودیم، چرا در حد سوال باقی ماند و وزیر استیضاح نشد؟
ولایتی علیرغم تعللهایی که برای آمدن به مجلس و پاسخگویی داشت، در صحن حاضر شد ولی کار در همان حد فیصله یافت و به استیضاح نرسید.
چرا؟
مسایلی هست که فعلا وقت گفتنشان نیست، اما در حد سوال هم کار سادهای نبود و همانطور که گفتم بسیاری با شعار حمایت از هاشمی، این کار را تضعیف هاشمی میدانستند و معتقد بودند باید در سطح خود کمیسیون باقی بماند و به صحن مجلس نرسد. اما وقتی ولایتی در کمیسیون پاسخ داد، ما قانع نشدیم و مصمم بودیم سوال از وزیر را به صورت علنی داشته باشیم.
آیا شما تلاشی برای تبدیل سوال به استیضاح داشتید؟
عموم نمایندگان معتقد بودند سوال از وزیر کافی است. اما همین قدر بگویم من و اصغرزاده پس از اتمام دوره نمایندگیمان، دستگیر شدیم، البته نه اینکه فقط سر این مساله باشد. مجموعهای از عوامل بود که میگفتند ما جلسات را اداره میکنیم و عموم مخالفتها با سازماندهی ما انجام میگیرد، در حالیکه مسایل دیگری پشت پرده بود و ما تنها به وظیفه نمایندگیمان عمل میکردیم و خواستار تحقق آرمانها و باورهای اولیه انقلاب بودیم.
نظر شما :