دین و دندی؛ مذهبیونی که آراسته بودند
اسطورۀ امام موسی صدر-۲
تاریخ ایرانی: هوشنگ شهابی، استاد روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در مقالهای با عنوان «امام به مثابه یک دندی؛ نمونه موسی صدر» (The Imam as Dandy: The Case of Musa Sadr) که در شماره نوامبر ۱۹۹۶ نشریه مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد «Harvard Middle Eastern and Islamic Review» منتشر شد، به واکاوی وجهۀ امام موسی صدر، رهبر ربوده شده شیعیان لبنان پرداخته است. در این مقاله که ترجمهاش را در «تاریخ ایرانی» میخوانید، شهابی میکوشد اسطورۀ امام موسی صدر را تفسیر کند، بدون آنکه تصویری روانشناختی از او ارائه دهد.
***
دندیایسم؛ پدیدهای جهانی
از دیرباز بحث محققانهای بوده که آیا دندیایسم اساساً پدیدهای است متعلق به اروپای غربی یا جهانی. بعضی تا آنجا پیش رفتهاند که میگویند پدیدهای مشخصاً انگلیسی است که نهایتاً چندتایی مقلد در فرانسه داشته. اگرچه راست است که رفتار خودآگاهانهٔ دندیگون عمدتاً در دو سوی دریای مانش باب بود، اما نمونههایی نزدیک به تیپ آرمانی را در جاهایی دیگر هم میتوان یافت. شاتوبریان میان سرخپوستان شمال آمریکا عناصری از دندیایسم دید، سرخپوستانی که در زمان سفر او به آن منطقه، استعمارگران اروپایی در کار نابود کردن فرهنگشان بودند. دندیایسم میان جوانان ژاپنی هم دیده شده،(۱) در محلهٔ باکونگو برازاویل در جمهوری کنگو،(۲) و البته در بوینسآیرس که حال و هوای عمومیاش بیشتر از هر شهر دیگری دندیایسم را به خاطر میآورد.(۳) پس دندیایسم پدیدهای جهانی است و همچنان که جسیکا فلدمن گفته، «با اینکه اصرار به محدود کردن دندیایسم به زمان، مکان، یا دستهای آدمهای خاص وسوسهانگیز است اما خلاف روح خود دندیایسم است: مغایر با زمان و مکان»، و به همین دلیل باید دریافت که «دندیایسم نوعی ابراز ضدیت با ذاتباوری است. خیلی ساده اینکه هیچ زمان، مکان، یا شکلی ذاتی و اساسی برای دندیایسم وجود ندارد.»(۴)
سراغ جهان اسلام که برویم، میبینیم سر و ریخت مبارزان حزبالله لبنان خیلی شباهتی به آراستگی پُرظرافت دندیایسم ندارد. اما اسلام و مذهب شیعهاش تاریخی درازدامنتر از اسلامگرایان لبنان دارند، و ظاهر ژولیده و پریشان انقلابیون بیشتر مرهون انقلابی بودنشان است تا مذهبشان. همچون عمدهٔ سنن مذهبی، در اسلام هم خوبی و زیبایی لازم و ملزوم همدیگرند.(۵) حدیثی از پیامبر هست با این مضمون که «خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد.» همچنین در حدیثی آمده که پیامبر بسیار به لباسش اهمیت میداد. در روایات شیعی در مورد هر دوازده امام آمده که قامت چشمگیر و لباس آراسته داشتهاند. رسالهای متعلق به اوایل قرن دوازدهم هجری با عنوان «در باب تفاوت میان انسانها و در ستایش زیباییشان»، از امام اول شیعیان نقل میکند که آدمها چهار دستهاند؛ از جملهشان آنان که نه خوشرفتارند نه زیبا... و آنان، بهترینان، که هم خوشرفتارند و هم زیبا.(۶) برای شیعیان زیدی یمن تا دههٔ ۱۳۳۰ هم یکی از سیزده صفت امام این بود که باید «ظاهر با ابهت» داشته باشد.(۷) در ایران، آیتالله خمینی و همچنین معمار جمهوری اسلامی، آیتالله بهشتی، قطعاً با این تصویر آرمانی منطبق بودند. اما سنن فقهی اسلام هم توصیه به سادگی و اعتدال در همهٔ وجوه زندگی دارند، و «افراطیگری، زیادهروی، خارج از عرف بودن و ظاهرسازی، دمدمیمزاجی و پیچیدگی نهی شدهاند.»(۸) اما واقعیت اجتماعی به ندرت با مطلوبها میخوانند و اگر توجهمان را معطوف تاریخ اجتماعی مسلمانان کنیم، میان گروههایی خاص حساسیتی مییابیم نزدیک به دندیایسم.
نویسندهٔ تحقیقی دربارهٔ آراستگی در جهان اسلام، اشاره میکند معادل عربی برای کسانی که در اجتماع، شاخص مطلوب آراستگیاند، «ظرفا»، هم در ترجمههای انگلیسی به «دندیها» برگردانده شده.(۹) سروکلهٔ این حساسیت «ظریف» خیلی زود میان مسلمانان پیدا شد، فقط چند دهه بعد رحلت پیامبر، در حجاز، حساسیتی که جلوههایش در سکینه جمع شده بود، نوهٔ علی ابن ابیطالب. بعضی پیروان آشکارا با باقی غرابت بارزی داشتند، مثلاً ابن سریج که در خیابانهای مدینه همراه ملخی افساربسته راه میرفت.(۱۰) در عراق همعصر قرون وسطا، عزم و انگیزهٔ آراستگی از ایران میآمد، ایرانی که فرهنگ دربار دوران باستانش بعد سقوط امپراتوری ساسانی جان به در بُرده و دوام آورده بود.(۱۱)
در اسپانیای مسلمان، تصویر علی ابن نافع، که بیشتر به نام زریاب شناخته است، بیدرنگ به ذهن میآید. او که مشهورترین نوازندهٔ زمانش بود، طرفدار نوآوری در لباس و غذا بود (گفته شده مارچوبه را او به اروپا معرفی کرد) و بدل شد به معیار قضاوت ذائقه و سلیقهٔ هنری در آندلس؛ با تأثیراتی فرهنگی که او گذاشت، از شکستهای مسلمانان آن خطه در امان ماندند و ماندگار شدند.(۱۲) چنان که در ادامه بحث خواهیم کرد، در شیعهٔ سنتی، کار وجوهی از رفتار که صرفاً میتوان دندیگون خواندهشان، حتی به تحریم و تکفیر هم کشید.
دندیایسم و دین
بودلر نخستین کسی بود که دندیایسم را با «نوعی مذهب» ماننده کرد ــ به دلیل شکیبایی و پرهیزی که ذاتی جفتشان است.(۱۳) با توجه به اهمیت لباس در دندیایسم، به نظر میرسد روحانیتی که فقط یک رنگ لباس دارد، بعیدترین نامزد برای نشان دادن گرایشهای دندیگون باشد. اما چنان که پیشتر هم گفتیم، زیادهرویهای خیاطانه جزء شرایط واجب و ذاتی دندی بودن نیستند، اما آراستگی و اصالت چرا. این سخن بودلر که «یک رنگباز بزرگ میتواند از کُت سیاه هم رنگ دربیاورد»،(۱۴) به خلاصهترین شکل، قابلیت یک دندی برای پوشیدن حتی عبا و قبا را بیان میکند.
در اروپای قرن نوزدهم، پاپ لئوی سیزدهم (۱۹۰۳-۱۸۷۹) به چشم بسیاری آدمها یک دندی بود.(۱۵) در دوران ما شخصیت نخستین رئیسجمهور قبرس، اسقف ماکاریوس (۱۹۷۷-۱۹۱۳) که اتفاقاً موسی صدر را اغلب با او مقایسه میکنند،(۱۶) دندیطور به نظر میآید. در جهان مسیحیت، امتناع از ازدواج یکی از ویژگیهای مشترک مقامهای مذهبی بلندمرتبه و بسیاری دندیها است که از عشق رمانتیک پرهیز دارند. دندی یا دُن ژوان است یا مجرد، اما هیچگاه مرد خانواده نیست: «عشق... همیشه وابستگی است، بردهٔ میل کسی دیگر بودن»،(۱۷) در نتیجه «دندی... عشق را هدفی خاص نمیشمرد که باید قصدش را کرد.»(۱۸) دندیایسم و جایگاه روحانیت در آرمانیترین تبلورشان در شخصیت جان گری شاعر (۱۹۳۴-۱۸۶۶) با هم جمع میشوند که در جوانی دندیای مشهور (احتمالاً الگوی شخصیت اصلی رمان «تصویر دوریان گری» اسکار وایلد) و بعدتر طی سالهایی کشیش کاتولیک بود.(۱۹)
در همین زمینه جا دارد به شباهت دندی و شخصیت مذهبی در عرصهٔ سیاست هم اشاره کنیم. هر دو رویکردی مبهم و دوپهلو به سیاست دارند. چنان که گلن تیندر بحثش را کرده، «مسیحیان... در رابطهشان با دولت، مطیعاند اما همزمان احترامی برایش قائل نیستند. در نتیجه هم رویهٔ تندروهای سکولار را نقض میکنند (عدم اطاعت به دلیل قائل نبودن احترام) و هم رویهٔ محافظهکارها را (اطاعت به دلیل احترام). چون از اصول مطلق پرهیز دارند، همپیمانان غیرقابل اطمینان هم چپ و هم راستاند.»(۲۰)
دندی هم احترامی قائل نیست و هم مطیع است. برومل زمانی که هنوز در زمرهٔ جامعهٔ اعیان انگلستان بود، با حامیاش شاهزادهٔ ولز گستاخانه رفتار میکرد و در اسپانیای مسلمان، شاعران عرب از بیاحترامی زریاب نسبت به حامیاش خلیفه عبدالرحمان دوم قرطبه گلایه داشتند. پس جای تعجب ندارد که زریاب را ــ قدری نابههنگام ــ «برومل زمانهاش» میخواندند، آدمی که «مسئول بسیاری بدعتها در رسوم و عرفهای مسلمانان اسپانیا بود.»(۲۱) دندی نظم و نظام اجتماعی را دست میاندازد اما شورشی نیست، چون بدون وجود عرفهایی که او بتواند دست بیندازد، اصالتش مجالی برای بروز نمییابد. نه پرولتاریای بیسواد و نه بورژوای بیفرهنگ بعید است برتری ذاتی او را درک کنند، برتریای که دندی را همپیمان غیرقابل اطمینان هم چپ و هم راست میکند.
همهٔ آنچه تا اینجا اشاره کردیم، الزاماً ارتباط مستقیم به آدم مورد بحثمان ندارند. آنچه کوشیدهام نشان بدهم این است که وجود دندیهایی در کسوت مذهبی نباید شگفتزدهمان کند. این بحث را میتوان با پرداختن به کتابی به پایان برد با عنوان «حلیهالمتقین» نوشتهٔ محمدباقر مجلسی، روحانی پیشوای معظم شیعیان ایران در سدهٔ یازدهم شمسی که در اواخر دورهٔ صفوی، تا زمان مرگش به سال ۱۰۷۷، نهاد مذهب را در ایران هدایت میکرد و قطعاً قدرتمندترین و اثرگذارترین عالم شیعه تا پیش از آیتالله خمینی بود.(۲۲) مجلسی در مقدمهٔ کتابش مینویسد: «امتیاز بنی نوع انسان از سایر انواع حیوان به تخلق به اخلاق حسنه و تزین به آداب مستحسنه است.»(۲۳) کتاب به چهارده باب تقسیم شده که پنج بابشان به ظاهر فرد میپردازند.(۲۴) باب «در بیان آداب جامه» با این تذکر به خواننده آغاز میشود که «بسیار زینت کردن و جامههای پاکیزه و فاخر پوشیدن هرگاه از حلال به هم رسد و مناسب حال او باشد سنت است و موجب خوشنودی پروردگار است.»(۲۵) از امام جعفر صادق نقل میکند که «هرگاه خدا نعمتی به بندهٔ خود کرامت فرماید و اثر آن نعمت بر او ظاهر شود [مثلاً جامههای پاکیزه و فاخر بپوشد] او را دوست خدا مینامند و یادکنندهٔ نعمت پروردگار خواهد بود. و اگر بر او ظاهر نشود او را دشمن خدا مینامند و تکذیبکنندهٔ نعمت پروردگار خواهد بود.» میگوید پیامبر و امامان همیشه لباس خوب به تن داشتند و حتی وقتی «حضرت امام حسین علیهالسلام شهید شد جامهٔ خز پوشیده بود.»(۲۶) هم پیامبر و هم تعدادی از امامان «سُرمهٔ سنگ به چشم میکشیدند» و اعتقاد داشتند «در شب چشم را نفع میرساند و در روز زینت است.»(۲۷)
مجلسی در مورد آینه مینویسد امام ششم از پیامبر نقل کرده که «خداوند عالمیان واجب میگرداند بهشت را از برای جوانی که بسیار نظر در آینه کند و حمد خدا بسیار گوید بر آنکه خدا او را به صورت نیکو آفرید و او را معیوب نگردانیده است.» خود پیامبر «روبروی آینه موی سر مبارک و ریش را شانه میکردند و از برای اصحاب و زنان خود، خود را میساختند.»(۲۸) ارزش مذهبی این گفتهها هر قدر باشد و هرچه هم مسلمانان امروزی بیشتری ردشان کنند، اما آنچه برای مقصود ما اهمیت دارد گرایشی اجتماعی است که این منابع دربارهشان شهادت میدهند، گرایش نه چندان متفاوت از این حکم بودلر که در یکی از نوشتههای منتشرشدهٔ بعد از مرگش آمده: «آرزوی دندی باید والایی و چشمگیری لاینقطع باشد؛ باید جلوی آینه زندگی کند و بخوابد.»(۲۹) امیدوارم حالا دیگر با رفع این سوءتفاهم که تطبیق الگوی دندی با روحانیت شیعه ناموجه است، بتوانم بروم به سراغ وجه ایجابی بحث و بررسی مورد موسی صدر.
پینوشتها:
1- Shozo Izuishi, Dandizumu no shozo (Tokyo: tojusha, 1981).
2- Justin-Daniel Gandoulou, Dandies a Bacongo: le culte de l’elegance dans la societe congolaise contemporaine (Paris: L’Harmattan, 1989).
۳- مثلاً نگاه کنید به:
Pilar de Lusarreta, Cinco Dandys Portenos (Buenos Aires: Editorial Guillermo Kraft Ltda, 1943).
4- Feldman, Gender on the Divide, pp. 1, 5.
۵- نگاه کنید به:
James Alfred Martin, Jr., Beauty and Holiness: The Dialogue Between Aesthetics and Religion (Princeton: Princeton University Press, 1990).
۶- محمد المجلسی، بحارالانوار، جلد ۷۰ (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۴۹)، ص۱۰.
7- Hermann Eilts, “Foreign Service Dispatch, November 14, 1953,” in Ibrahim al-Rashid, Yemen under the Rule of Imam Ahmad (Chapel Hill, N.C.: Documentary Publications, 1985), p. 147.
8- Marwan Ibrahim al-Kaysi, Morals and Manners in Islam: A Guide to Islamic Adab (London: The Islamic Foundation, 1986), p. 19.
9- Mohammad Ferid Ghazi, “Un Groupe social: ‘Le raffines’ (zurafa’),” Studia Islamica, 11 (1959), 39n.
10- Ibid., p. 42.
11- Ghazi, “Un Groupe,” p. 45.
۱۲- دربارۀ زریاب، نگاه کنید به:
Ahmed Ibn Mohammed Al-Makkari, The History of the Mohammedan Dynasties in Spain, trans. Pascual de Gayangos (London: Oriental Translation Fund, 1843), pp. 116-121.
این منبع میگوید زریاب در حقیقت اهل سند هندوستان بوده:
N. B. G. Qazi, “Ziryab, the Great Musician (789-860 A.D.),” Sind University Research Journal, 8 (1969).
دربارۀ تأثیرات زریاب روی اروپا در این منبع بحث شده:
Sigrid Hunke, Allahs Sonne Uber dem Abendland: Unser arabisches Erbe (Frankfurt: Fischer, 1976), pp. 282-288.
برای روایتی داستانی، نگاه کنید به:
Jesus Greus, Ziryab (Paris: Phebus, 1995).
13- Baudelaire, “Painter of MMoodern Life,” p. 28.
۱۴- به نقل از:
Oscar Wilde, “The Relation of Dress to Art. A Note in Black and White on Mr. Whistler’s Lecture,” in Ellmann, ed., The Artist as Critic, p. 17.
۱۵- مثلاً نگاه کنید به شعر استفان جورج با عنوان «لئوی سیزدهم» در:
The Works of Stefan George, trans., Olga Marx and Ernst Morwits (Chapel Hill: University of North California Press, 1974), p. 223.
16- Calis, “The Shiite Pimpernel,” p. 5.
17- Barbey d’Aurevilly, Dandyism, pp. 47-48.
18- Baudelaire, “painter of Modern life,” p. 7.
همچنین نگاه کنید به:
Gnug, Der Kult der Kalte, pp. 50-67; Carassus, Le Mythe du dandy, pp. 145-146.
۱۹- نگاه کنید به:
Jerusha Hul McCormack, John Gray: Poet, Dandy, and Priest (Waltham, Mass: Brandeis University Press, 1991).
20- Glen Tinder, The Political Meaning of Christianity (Baton Rouge: Louisiana State University Press, 1989), p. 210.
۲۱- نگاه کنید به:
H. G. farmer, “Zaryab,” in Encyclopedia of Islam, Supplement (Leiden: E. J. Brill, 1938), p. 266.
۲۲- برای شرحی خلاصه از این کتاب، نگاه کنید به:
Henri Masse, “Le Savior-vivre selon les traditions chiites,” Melanges asiatique, 232 (1940-1941): 59-84.
۲۳- عالم ربانی مرحوم ملا محمدباقر مجلسی، حلیهالمتقین فیالآداب و السنن و الاخلاق (تهران: قائم، بیتا)، ص۲.
۲۴- «باب اول: در بیان آداب جامه و کفش پوشیدن... باب دوم: در آداب حلی و زیور پوشیدن مردان و زنان و سرمه کشیدن و آینه نظر کردن و خضاب کردن... باب پنجم: در بیان آداب مسواک کردن و شانه کردن و ناخن و شارب گرفتن و سر تراشیدن و امثال آن... باب ششم: در آداب بوی خوش کردن و گل بوئیدن و روغن مالیدن... باب هفتم: در آداب حمام رفتن و سر و بدن شستن و دارو کشیدن و آداب بعضی از اغسال.»، همان، فهرست.
۲۵- نمیشود اشاره نکرد که اخلاق تنزهطلب شاخههای بسیاری از پروتستانیسم که تجمل را برنمیتابند، یکسر با این توجیه معقول نشان دادن آراستگی مخالفاند.
۲۶- مجلسی، حلیهالمتقین، صص۳، ۴. فقه اسلامی پوشیدن خز و حریر را برای مردان حرام میشمرد، اما در مورد جنگ یک استثنا قائل میشود، چون غلاف نرم درست برای شمشیر از خز است.
۲۷- همان، ص۲۶.
۲۸- همان، صص۲۸-۲۷.
29- Charles Baudelaire, “Mon Coeur mis a nu,” in Fusees. Mon Coeur mis a nu. La Belgiaque deshabillee, ed. Andre Guyaux (Paris: Galimard, 1986), p. 91.
نظر شما :