شریعتی به دموکراسی معتقد بود؟/ پاسخ احسان شریعتی، زیباکلام و سعید مدنی
امیرمحمد حسینی: در دومین روز از ماه آذر متولد شد. خراسان زادگاهش بود و ۴۲ سال بعد در خرداد ۱۳۵۶ از دنیا رفت؛ فرسنگها دورتر از زادگاه خود در انگلستان. علی شریعتی از آن دست اندیشمندانی است که هنوز نسبت خود با جامعه و فضای دانشگاهی را حفظ کرده است.
هرچند این نسبت با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی تغییرات زیادی هم کرده است؛ شاید به همین دلیل است که مقصود فراستخواه، جامعهشناس سرشناس، در اواخر دهه ۸۰ از نوشریعتیگرایی سخن میگوید. نوشریعتیگرایی از سال ۹۵ نیز در قالب سمپوزیومهایی دنبال شده و همچنان بحثهایی زیادی با محور اندیشههای شریعتی میگیرد. آنچه امروز در سالروز تولد شریعتی مورد بحث قرار گرفته، موضوع مردم در افکار و اندیشههای سیاسی اوست.
اینکه مردم در آرای شریعتی چه جایگاهی دارند و دموکراسی در اندیشههای او چطور تبیین میشود. احسان شریعتی استاد فلسفه و فرزند او، سعید مدنی جامعهشناس و صادق زیباکلام، استاد دانشگاه، گفتارهایی در این زمینه ارائه دادند. احسان شریعتی همچنین میگوید مجلس بزرگداشت دکتر شریعتی که قرار بود امروز (شنبه) در بنیاد ایشان برگزار شود، بهدلیل اتفاقات اخیر لغو شده است.
صادق زیباکلام: با اندیشههای شریعتی به دموکراسی نمیرسیم
چند سال پیش در دوران اصلاحات کتابی با عنوان از دموکراسی تا مردمسالاری دینی نوشتم که در آن به بررسی اندیشههای سیاسی دکتر شریعتی پرداختم. در این کتاب همه حرف من این است که با افکار شریعتی بههیچوجه به دموکراسی یا مردمسالاری نمیرسیم، زیرا عقاید او ستیزهجویانه، رادیکال و انقلابی است و کارکرد آن به چالش کشیدن رژیم شاه بود، اما در افکار و اندیشههای سیاسی شریعتی درباره نظام جایگزین رژیم شاه و نظام دیکتاتوری چیزی نیست، بهویژه وقتی به کتاب امت و امامت ایشان رجوع کنید.
البته این کتاب باعث شد که خانم سوسن شریعتی آزردهخاطر شوند و مقالهای در نقد من نوشتند. اما همچنان معتقد هستم که با افکار و عقاید شریعتی به دموکراسی نمیرسیم. نکته دیگری که درباره ایشان وجود دارد، نزدیکی به افکار و عقاید انقلابی چپگرایانه است.
نکته سوم غربستیز بودن شریعتی درست مثل آلاحمد و سایر اندیشمندان ضدغرب اسلامگراست. این سه شاخصه در این اندیشمندان وجود دارد. باید توجه کنیم که همین سه شاخصه و جنبه از شخصیت شریعتی بعد از انقلاب برجسته شد که هر سه با دموکراسی فاصله دارند و جنبههای دیگر شخصیت او پروبالی پیدا نکردند؛ بنابراین افکار و اندیشههای شریعتی به دموکراسی ختم نمیشود.
احسان شریعتی: شریعتی به نوعی دموکراسی رادیکال معتقد است
«مردم» در اندیشه شریعتی از جهانبینی فلسفی او میآید؛ جایی که میگوید در جهانبینی توحیدی و خوانش قرآنی در حوزههای اجتماعی، تاریخی و اقتصادی میتوانید جای «الله»، «ناس» بگذارید؛ یعنی در همه عرصههای تاریخی، اجتماعی و اقتصادی مردم نماینده خدا هستند و اراده خدا از آستین خلق بیرون میآید. به این ترتیب مبنای مردمسالاری در اندیشه شریعتی، نوع توحید، جهانبینی و هستیشناسی اوست.
حال این سؤال مطرح است که نمایندگی خداوند از نظر دینی بر چه کسانی است؟ در طول تاریخ تئوکراسیها روحانیون را نماینده خداوند میدانند، اما در بینش شریعتی مردم نماینده خداوند هستند. همانطور که اشاره کردم، مبنای نظام سیاسی شریعتی جهانبینی فلسفی اوست که شامل چهار عنصر «ناس» به معنای مردم، قانونمندی، تصادف و نقش شخصیتهای تاریخی است. شخصیتهای تاریخی و تصادف نسبت به مردم و قانون وجه فرعی دارند و به این ترتیب عنصر سازنده اجتماعات و تعیینکننده سرنوشت جامعه مردم هستند؛ بنابراین از لحاظ هستیشناسی و فلسفه تاریخی، بینش شریعتی، مردممحور و مردمگرایانه است.
اما سوءتفاهمی که درباره کتاب امت و امامت ایجاد شده به نقشی بازمیگردد که شریعتی برای روشنفکر قائل است. البته این کتاب در سال ۴۸ نوشته شده است؛ در آنجا دو سؤال مطرح بود؛ سؤال اول اینکه آیا مردم به آگاهی برای تحولخواهی نیاز ندارند. از نظر شریعتی این آگاهی لازم است و تا وقتی این آگاهی و امکان تغییر و تحول به وجود نیامده باشد، صرف توجه به مسائل مادی کافی نیست.
شریعتی معتقد است که در آن برهه تاریخی نقش روشنفکران اهمیت پیدا میکند و آنها باید به صحنه بیایند و این آگاهی را منتقل کنند؛ بنابراین اصولاً بحث دکتر شریعتی مربوط به حوزه دیگری است و به ولایت که ترمی عرفانی است ارتباط ندارد. سؤالهای بعدی که پیش آمد این بود که روشنفکران باید در قدرت هم دخالت کنند؟ و دموکراسی باید به شکل گذار باشد یا لیبرال؟
شریعتی در آن مقطع به دموکراسی برای دوره گذار قائل بود که تحت تأثیر جنبشهای چپ در کشورهایی بود که به سوی دموکراسی پیش میرفتند. این جنبشها به دموکراسی متعهد و هدایتشده قائل بودند. از سوی دیگر او در مذهب خاص تشیع به این قائل است که در دوره غیبت، دوره امامت خاص پایان مییابد و دموکراسی آغاز میشود.
با این همه سیر اندیشه شریعتی تکامل دارد. او سالهای بعد ایده دخالت در قدرت از سوی روشنفکران را نفی میکند و بنابر تجربه سرنوشت جنبشهای چپ و کشورهای جهان سوم مثل الجزایر که به دموکراسی نینجامیده، به دموکراسی رادیکال روی میآورد.
شریعتی به معنای فلسفی به نوعی دموکراسی رادیکال معتقد است. دموکراسی مستقیم شورایی را ایدئال خود میداند که از نمونه آتن شروع میشود و تا مدینه پیامبر را دربر میگیرد. این دموکراسی مستقیم در برابر دموکراسیهای غیرمستقیم که حاکم هستند، قرار میگیرد.
در این نوع عدهای نمایندگی مردم را غصب میکنند و گاهی تبدیل به قشری میشوند که در برابر مردم قرار میگیرند. مثل جنبش جلیقه زردهای فرانسه و رشد انواع جنبشهای پوپولیستی در جهان. شریعتی به عنوان یکی از معلمان انقلاب ایران علیه استبداد، بعضاً خوب فهمیده نشده است.
تفکر او مردمسالارانه بود و استقلال، آزادی و عدالت جزئی از آرمانهای شریعتی بود. این مسئله در اندیشههای او تا تحقق طرحهای توسعهای که به عدالت و آزادی بینجامد همچنان باقی است، چراکه مشکلاتی که وجود دارد نشان میدهد اندیشه اعتراضی شریعتی همچنان مطرح و مدافع خواستهای حقطلبانه مردم است و از مسئولان میخواهد رفتار و شیوه برخورد و مدیریت و نحوه گزارش را اصلاح کنند.
سعید مدنی: شریعتی به طور قطع به دموکراسی اعتقاد داشت
با توجه به شرایط کنونی، در سالروز تولد شریعتی باید بیش از هر زمان دیگری به دیدگاهها و نظرات او بازگردیم. چه کسی میتواند تحت تأثیر آرای شریعتی باشد و نسبت به آنچه بر مردم و بهویژه فرودستان میگذرد، بیتفاوت باشد. به سؤال شما بازگردیم.
بر اساس آرای شریعتی و منظر او برای شناخت نگاه یک اندیشمند نسبت به مردم باید به تبیین و تحلیل او از انسان بپردازیم. بر اساس دیدگاه شریعتی انسان سه خصوصیت عمده دارد. انسان موجودی خودآگاه، انتخابکننده و آفریننده است. به این ترتیب منشأ تمام خصوصیات دیگر انسانها این سه ویژگی است. شریعتی بر اساس شناختی که از انسان در منابع و قرآن داشت، معتقد بود که انسان صاحب اراده و انتخاب است و برای این انتخاب آگاهی و شعور دارد.
به این ترتیب در فرایندهای اجتماعی و تصمیمگیری و تعیین مسیر آتی زندگی با وجود همه محدودیتهایی که ساختارها برای او ایجاد میکنند، تلاش میکند که از اجبار بپرهیزد و نسبت به موقعیت زمانی و مکانی خود تصمیمگیری کند.
این منشأ دیدگاه شریعتی از مردم و دموکراسی است. او در آثار خود یکی از خصایص ذاتی انسان را داشتن تعقل و خرد میداند و به همین اعتبار معتقد است که انسان در جامعه موجودی منفعل و بیمسئولیت نیست. بلکه صاحب آگاهی و شعور است و به این ترتیب قدرت انتخاب و تصمیمگیری دارد.
به عبارت دیگر تأکید میکند انسانی که فاقد آگاهی است، خصلت انسانی خود را از دست داده است. از همین منظر شریعتی با دعوت مردم به تقلید کورکورانه نیز مخالفت میکند.
در واقع همانطور که اشاره کردم، مردم در نظر شریعتی عبارت است از کسانی که میتوانند تکیهگاه استوار هر فعال سیاسی، هنرمند یا نویسنده آزادهای باشند؛ بنابراین شریعتی ضمن توجه به اهمیت نقش مردم بر درک و آگاهی تودههای مردم تأکید میکند؛ بنابراین از نظر شریعتی در جوامعی که پختگی سیاسی حادث نشده، جامعه نیاز به نوعی تبعیت دارد؛ اما بعد از آن به دموکراسی از طریق آرای عمومی تأکید میکند.
از سوی دیگر در آرای شریعتی با عبارتی تحت عنوان حساسیت سیاسی مردم بسیار مواجه میشویم که به حکومتهایی که مبتنی بر آرای عمومی و مشارکت همهجانبه شهروندان باشند، اشاره دارد. به این ترتیب میتوان گفت: مهمترین دغدغه و نگرانی شریعتی در حکومت حضور نداشتن کنشگران اجتماعی در عرصه عمومی است. او فکر میکند منفعل بودن مردم یک فاجعه مصیبتبار است.
باید به تعبیر شریعتی از مسجد در صدر اسلام نیز توجه کنیم. او معتقد است که مسجد معبد، مدرسه و پارلمان آزاد مردم بود؛ پارلمانی که هر کسی از مردم در آن نماینده است؛ بنابراین حتی تعبیری که از مسجد در صدر اسلام دارد، تریبونی است که مردم صدایشان را به گوش حاکمان برسانند. درباره منبع مشروعیت حکومت در آرای شریعتی نیز بسیار میتوان سخن گفت. او در دوران غیبت مشروعیت حکومت را هم وابسته به نظر و رأی مردم میداند.
در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی به صراحت میگوید در تشیع علوی دوره غیبت دوره دموکراسی است. به این اعتبار شریعتی بر اصل دموکراسی و شورا تأکید میکند و سرچشمه مشروعیت و قدرت هر نظامی را رأی و انتخاب مردم میداند. او طبق تعبیری که از ناس در قرآن میکند و اعتقاد دارد که به جای مردم به کار میرود، تصریح میکند نظام ایدئال او بر پایه ناس استوار است.
برای همین حاکمیت و نظام سیاسی مورد نظر خود را از هر نوع حکومتی که حاکمیت را به یک گروه، طبقه یا صنف محدود کند، به شدت متمایز میکند.
در نهایت بحث را با جملات شریعتی جمعبندی میکنم. او دموکراسی را مترقیترین و اسلامیترین شکل حکومت در جامعه کنونی و عصر جدید میداند؛ یعنی بدون قید و شرط دموکراسی را میپذیرد. اما شکلگیری آن را در جامه قبایلی غیرممکن میداند و بر نقش و رأی مردم در کسب مشروعیت تأکید میکرد. شریعتی برای مردم این حق را قائل بود که به هر نحو ممکن خواست و اراده خود را محقق کنند.
منبع: روزنامه شرق / ۲ آذر ۹۸
نظر شما :