شمخانی: امام بعد از فتح خرمشهر معتقد به ادامه جنگ بود
وی با بیان اینکه معضلات داخلی باعث روشن شدن چراغ امید برای دشمن میشود، افزود: «ما این معضلات داخلی را باید حل کنیم. ظرفیت ملی ما فراتر از معضلات داخلی ماست و باید با مدیریت درست، این ظرفیتها را در جهت حل معضلات داخلی به کار بگیریم.» شمخانی یک سال قبل در گفتوگویی تاکید کرده بود جنگ نظامی علیه ایران در دستور کار غرب نیست.
شورای روابط خارجی نقش مشورتی دارد
شمخانی که پس از دوران وزارتش به عضویت شورای راهبردی روابط خارجی در آمده است، در خصوص عملکرد این شورا هم گفت: «شورای روابط خارجی مثل شورای روابط خارجی آمریکا نیست. ما باید موضوعات مرتبط به روابط خارجی را با پیشنهادات معین تقدیم مقام معظم رهبری کنیم. ایشان هستند که در نهایت تصمیم میگیرند با این اقدامات چه کاری انجام دهند. کار شورای راهبردی روابط خارجی یک کار بیشتر مشورتی است و چگونگی بکارگیری آن از دست ما خارج و در اختیار مقام معظم رهبری است.»
فرمانده سپاه خوزستان در دوران دفاع مقدس با بیان اینکه من نظامی هستم و نمیتوانم فعال سیاسی باشم، افزود: «اینطور نیست که بخواهیم بگوییم یک فرد یا نظامی است یا سیاسی است! یک نظامی که از روی مصلحتهای امنیتی، بقا، پایداری و توسعه انقلاب حرکت میکند.» وی با بیان اینکه من اهل خطهای سیاسی نیستم، گفت: شاید دیگران بگویند این نظامی نگاه سیاسی دارد در حالی که این نگاه، سیاسی نیست. ما یک نگاه سیاسی داریم، یک نگاه نظامی و یک نگاه مبتنی بر منفعت ملی.
خاتمی از کاندیداتوریام تعجب کرد
شمخانی که در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی رقیب او در انتخابات بود، در مورد علت نامزدی در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری گفت: «من میخواستم نشان دهم چطور میشود هم رقیب بود و هم رفیق. البته حرفها و نگرانیهایی هم داشتیم و به همین دلیل وارد گود انتخابات شدیم.» وی در مورد نقاط ضعف و قوت رقبای انتخاباتی خود در آن دوره اظهار داشت: «نقاط قوت این بود که وقتی من رای نیاوردم، آقای خاتمی نگفت تو دیگر در کابینه من جایی نداری و باز هم از من برای حضور در کابینه دعوت کرد. نقطه ضعف هم این بود پوتین نظامی ما را مثل پوتین رضاشاه جلوه دادند و این درحالی بود که من برای خدمت آمده بودم.»
دریادار شمخانی گفت: «برای نامزد شدن با آقای خاتمی مشورت نکرده بودم و کاندیدا شدنم برای ایشان عجیب بود.» (خنده) وزیر دفاع پیشین ایران در مورد اینکه چرا در این دوره احساس تکلیف نکردید و به میدان انتخابات نیامدید هم گفت: «چون دیدم افراد زیادی احساس تکلیف کردهاند.» (خنده)
نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند
شمخانی در مورد مرزبندی با دشمنان هم خاطرنشان کرد: «متاسفانه دیواره حساسیت ما فروریخته است. البته این دیوار یک طرفه فرونریخته و افرادی این دیوار را کلنگ زدهاند. ما دستگاه تولید کلام مختصرمان خیلی قوی است و مرتب برای انگزنی واژه جدید تولید میکنیم. بیشتر از اینکه به فکر این باشیم که وقتی شمخانی خطا کرد آن را له کنیم، باید به او کمک کنیم و دستش را بگیریم و به او اجازه شروع مجدد دهیم.»
وی افزود: «نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟ شما الان یک نفر را پیدا کنید که در تقسیمبندیهایی که انجام شده، مثل فتنهگر، انحرافی، ساکت فتنه، بیبصیرت و... نباشد! ما در منطقه و دنیا در اقلیت هستیم و دیگر خودمان نباید بیاییم به یکدیگر انگ بزنیم. ما همه سوار یک کشتی هستیم. دشمنان ما ضد ریش هستند، چه ریش اصلاحطلب چه ریش اصولگرا! دشمنان ما ضد امام خمینی هستند، با هر قرائتی! و ضد ولایت فقیه و ولی فقیه هستند. پایداری ما در دفاع از این اصول است.»
ماجرای دریافت نشان دولتی از عربستان
عضو شورای راهبردی روابط خارجی در ادامه برنامه در مورد دریافت بالاترین نشان دولتی عربستان به دلیل تنشزدایی در منطقه هم گفت: «من عرب هستم. وقتی به عربستان رفتم و متوجه شدند که یک آدم عرب وزیر دفاع یک کشور فارس است خیلی تعجب کردند. این موضوع بستر خوبی را فراهم کرد تا بتوانم با آنها ارتباط بیشتری برقرار کنم. البته من چنین نشانی را از پاکستان و لبنان هم دریافت کردم.»
ماجرای نامه معروف شمخانی
شمخانی که در دوران دفاع مقدس فرمانده سپاه خوزستان بود در مورد نامه معروفی که در زمان جنگ نوشته گفت: «نمیدانم این نامه چطور رسانهای شد. بندهایی که در این نامه وجود دارد، انعکاس اوضاعی است که در آن به سر میبردیم.»
وی ادامه داد: «واقعیت این است که دشمن پیشروی میکرد اما علیرغم اینکه ما نیروهای پا به کاری داشتیم، به ما اجازه مقابله داده نمیشد. شاید برای ما قصد داشتیم مقابل عراق بایستیم اما سه نوع تفکر در جنگ ورود داشت. یک گروه میگفت ما نیروی منظم داریم، ارتش عراق هم ارتش منظم است و باید به صورت برابر با آن بجنگیم. این تفکری بود که در ارتشیها وجود داشت! یک گروه هم بود که اعتقاد داشت باید پارتیزانی بجنگیم. یک گروه سومی هم وجود داشت که میگفت باید مردم را در جنگ دخالت دهیم و مبتنی بر یک جنگ انقلابی و ترکیبی از همه روشهایی که میتوانیم با استفاده از آن با عراق مقابله کنیم، بجنگیم.»
دو خط فکری در ابتدای جنگ تحمیلی
وی افزود: «در حقیقت ما در جنگ یک دشمن به نام عراق داشتیم و یک مخالف هم به نام ارتش داشتیم. البته منظور از ارتش، ارتش بنیصدر است نه ارتش جمهوری اسلامی! تحول ارتش طاغوتی به ارتش حزبالله کار بسیار عظیمی بود که مردان بزرگ ارتش این کار را انجام دادند و امروز متاسفانه کمتر از آنها یاد میشود. به جز دشمن و مخالف، ما یک رقیب هم داشتیم. سپاه در تهران درگیر اختلافات داخلی بود. اما در نهایت روش سوم بود که توانست این مدل را ارائه دهد که ما سازش نمیکنیم و با زور دشمن را از کشور بیرون میکنیم.»
شمخانی ادامه داد: «آن نامه انعکاسی از وضعیتی بود که میگفت ما آماده جنگ هستیم و نیاز به اسلحه داریم. البته همزمان دو خط فکری اشتباه هم وجود داشت که باید خودمان را از این افکار جدا میکردیم. خط فکری اول این بود که میگفتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید. این شعاری بود که تودهایها میدادند. هدف این افراد انحلال ارتش بودند و ما خواهان انحلال ارتش نبودیم چون خلاف خواست امام و منطق بود. خط فکری دوم، تفکر منافقین خلق بود که به دنبال ارتش بیطبقه توحیدی بودند که این افراد هم در نهایت به دنبال انحلال ارتش بودند.»
چرایی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر
عضو شورای راهبردی روابط خارجی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر گفت: «پاسخ به این سوال پیچیده نیست اما اینکه حماسه خرمشهر را تحت تاثیر این سوال قرار بدهیم، کار درستی نیست. چرا کسی سوال نمیکند خونینشهر چگونه خرمشهر شد؟ ما برای همه مراحل مختلف جنگ یک منطق پاسخگویی داریم. این سوال بعد از پایان جنگ مطرح شد و پیامدهای نوع پایان جنگ بود که باعث ایجاد این سوال شد. پس این سوال آن زمان مطرح نشد که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه میدهید.»
وی ادامه داد: «شخصاً یک نفر را نزد نهضت آزادی فرستادم و از آنها که بیشترین ادعا را روی این سوال دارد خواستم سندی ارائه دهند که بعد از فتح خرمشهر بیانیهای صادر کرده باشند که خواهان پایان جنگ شده باشند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد و فقط بعد از عملیات رمضان صحبتهایی انجام شد که در آن مقطع جنگ وارد مرحله تازهای شده بود.»
شمخانی افزود: «یک سوال این است که چرا بعد از خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ سوال بعدی این است که چرا بعد از فتح خرمشهر که عراق شکست خورده بود، جنگ را ادامه ندادید تا عراق فرصت بازسازی پیدا نکند؟! فرض کنید ما جنگ را ادامه نمیدادیم و عراق خودش را بازسازی میکرد و دوباره به ما حمله میکرد، در این صورت اگر ما دوباره اعلامیه بسیج عمومی میدادیم، مردم میآمدند؟ مردم در این صورت به ما میگفتند شما که عراق را شکست داده بودید....»
امام فرمودند جنگ ادامه پیدا کند
وی ادامه داد: «این اتفاق هم افتاد و بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، عراق خودش را بازسازی کرد و دوباره به ما حمله کرد. بعد از شکست مقابل ما هم به کویت حمله کرد. عراق از آغاز جنگ یک دلیل جغرافیایی داشت و میخواست مشکل تنفسی عدم اتصال به دریای آزاد را حل کند. این موضوع یا با گرفتن آبادان ممکن بود یا با گرفتن کویت!»
شمخانی با بیان اینکه نظر امام بعد از فتح خرمشهر روی ادامه جنگ بود، اظهار داشت: «ادامه جنگ با عدم ورود به خاک عراق دو موضوع جداگانه است. امام فرمود جنگ ادامه پیدا کند. راه مبارزه این بود که توان رزمی عراق را از او بگیریم تا نتواند پیشروی داشته باشد و رزمندههای ایران این کار را انجام دادند.»
فرمانده سپاه خوزستان در بخش دیگری از برنامه گفت: «درسهای فراوانی در جنگ وجود دارد. تصویری که از جنگ ترسیم کردهایم، تصویر درست و کامل و غیرمتناقضی نیست. واقعیت این است که نسل جوان وقتی به جنگ نگاه و در مورد آن مطالعه میکند دچار ابهام میشود. دلیلش هم این است که ارتش روایت خاص خودش را از جنگ ارائه میدهد، سپاه یک جور دیگر در مورد جنگ مینویسد. بعضی از افراد هم هستند که موضوعات جنگ را بهتر از کسانی که در صحنه جنگ بودهاند، تعریف میکنند! به نحوی که گاهی کسانی که در جنگ حضور داشتهاند با خودشان میگویند این روایت از کجا آمده و چطور بوده که ما متوجه آن نشدهایم!؟ این موضوعات باعث میشود که در ذهن کسی که در مورد جنگ پژوهش میکند، ابهام ایجاد شود.» وی ادامه داد: «عراق جنگ را با ۱۲ لشکر و ۳ سپاه آغاز کرد و در پایان جنگ ۶۰ لشکر داشت! شاید بیان این مسائل کار آسانی نیست اما بیان عاطفی جنگ کار آسانی است.»
دیگر اظهارات دریادار شمخانی به شرح زیر است:
* سپاه یک سپاه انتظامی- امنیتی بود که با جریانات داخلی مثل جریان خلق عرب خوزستان، جریان تجزیهطلبی کردستان و جریانهای دیگر در شهرهای مختلف مبارزه میکرد.
* این میادین، بوکس سبک وزن برای سپاه محسوب میشد و ما وظیفه داشتیم سپاه را برای مقابله با تهدیدهای خارجی هم پرورش دهیم. آن نامه انعکاسی بود از شرایط سختی که در آن نه خودیها ما را درک میکردند و نه دشمن ترحمی داشت.
حاضریم له شویم تا انقلاب باقی بماند
* شما امروز به راحتی لفظ شهید را به کار میبرید. ۳۱ شهریور ۵۹ اگر کسی شهید میشد، مگر میتوانستید به راحتی به خانواده او بگویید پسرت شهید شده؟ جرات میکردید این کار را انجام دهید؟ من چون خودم برادر شهید بودم میتوانستم بروم و بگویم پسر شما شهید شده... چون خودم هیچ وقت فکر نمیکردم زنده بمانم میتوانستم به راحتی بروم و پیغام شهادت بچهها را به خانوادههایشان بدهم! یک بار یادم است آن اوایل جنگ، در مراسم ختم یکی از شهدا، یک شخصی گفت من به خانواده شهید، تبریک و تسلیت عرض میکنم. پدر شهید ناراحت شد که برای چه به من تبریک میگویید؟ اما الان به همت روح بزرگ امام و تحولساز امام خمینی، موضوع شهادت در جامعه ما اینقدر محکم شده است.
* ما حاضریم له شویم اما انقلاب باقی بماند. بحث شخصی با کسی نداریم و هرچه داریم از انقلاب و امام است. من تا فشنگ آخر از این انقلاب دفاع میکنم. من اعتقادی به سابقه ندارم. انسان باید امروز و فردا را ببیند و کسی که در قهرمانیهای دیروز باقی میماند، میمیرد.
وقتی حرف حقی زده میشود، میگویند...
* گاهی وقتی یک حرف حقی هم زده میشود، میگویند میزان حال فعلی افراد است. یا وقتی یک جانبازی میآید و اعتراضی انجام میدهد، میگوییم شمر هم جانباز بود. ببینید چگونه با شبیهسازیهای غلط، معانی بزرگی مثل شهادت و جانبازی را لوث میکنیم.
* ۳ خرداد ۶۱ در قرارگاه کربلا حضور داشتم. ما میدانستیم خرمشهر آزاد میشود. خدا خرمشهر را آزاد کرد اما کسانی که در خرمشهر جنگیدند سرباز خدا بودند. اینکه انسان لقب سرباز خدا را بگیرد از نظر معنوی، موضوع بزرگی است که توسط صالحترین فرد یعنی امام به رزمندگان اعطا شد.
* امروز تصویری که از مجموعه فیلمهای جنگی یا خاطرهنویسی جنگی وجود دارد این است که یک جمعی ۱۲ اردیبهشت ۶۱ دور هم جمع میشوند و بعد از یک شب سینهزنی و مداحی، راهی میدان جنگ میشوند و ۳ خرداد خرمشهر را آزاد میکنند. در حالی که اینطور نیست و همه چیز با محاسبه جلو رفته است.
* معادله اول این است که شما اگر در زمینی و زمانی خاص و با ابزار و با روشی بجنگید که در آن زمین و زمان و با آن ابزار و روش دشمن برتری نداشته باشد، شما پیروز میشوید. این معادله در خرمشهر وجود داشت. اگر بخواهید همه جنگهای هشت سال دفاع مقدس را با همین فرمول تعریف کنید، من همه آنها را توجیه خواهم کرد که در کدام یک از این چهار وجه (زمین، زمان، ابزار و روش) ضعف داشتیم که ناکام ماندیم.
* این روند بعد از تغییر در فرماندهی ارتش و فرماندهی کل قوا و آغاز تحول ارتش به یک ارتش انقلابی، وجود داشت. ارتش متحول شد و و سپاه هم از یک نیروی انتظامی- امنیتی به سمت دفاعی- رزمی حرکت کرد. بعد از این تحولات، از اولین شبیخون تا عملیات طریقالقدس یک آزمایش جدی برای نیروهای دفاعی کشور بود. عملیات فتحالمبین آزمون دوم بود و بیتالمقدس هم که منجر به آزادسازی خرمشهر شد آزمون سوم نیروهای متحول شده ایران بود. عراق میدانست ما قصد داریم حمله کنیم. یکی از شرایط پیروزی ما رعایت غافلگیری بود. ما در بحث زمان و مکان عراق را غافلگیر کردیم. دشمن فکر نمیکرد از کارون به عنوان تک اصلی، عبور عمده صورت بگیرد و تصور میکرد از جاده اهواز مورد تهاجم قرار میگیرد، به همین دلیل همه توانمندی خود را هم آنجا چیده بود. البته ما از جاده اهواز هم حمله کردیم اما تلاش اصلی ما عبور از کارون بود.
* از نظر تجهیزات و ابزار، عراق نسبت به ما برتری داشت. اما از نظر روش ما بر دشمن تسلط داشتیم چون در جغرافیایی که عراق تصورش را هم نمیکرد، ما ۱۵۰ کیلومتر سرپل گرفتیم. با همه این حرفها ما در مرحله سوم عملیات دچار مشکلاتی شدیم که با مقاومت رزمندهها و لطف خدا این مشکلات را پشت سر گذاشتیم و در نهایت خرمشهر را فتح کردیم و ۱۹ هزار اسیر هم گرفتیم. دشمن فکر نمیکرد فاصله بین اتمام عملیات فتحالمبین در فروردین ماه و آغاز عملیات بیتالمقدس در ۱۲ اردیبهشت اینقدر کم باشد.
آغاز جنگ تحمیلی
* ۳۱ شهریور ۵۹ اهواز بودم که فرودگاه این شهر بمباران شد، تصویری که در ذهن جامعه وجود دارد این است که ارتشی به اسم ارتش عراق به ایران حمله کرد و نیروی نظامی به نام سپاه و بسیج و ارتش در مقابل آن جنگید. این تصور، مثل تصویر خود جنگ که فقط بُعد حماسی و عاطفی آن را تبیین میکنند، ناقص است.
* یکی از دلایلی که ارتش عراق به ایران حمله کرد این بود که حس میکرد در ایران هیچ نیرویی برای مقابله با او وجود ندارد و یک فرصت تاریخی پیدا کرده است تا ایران را تصرف کند.
* ما این را در ذهن مردم باز نکردیم که ما نه یک ارتش پا به کار داشتیم و نه یک سپاه مجهز برای جنگ. سپاه، سپاه ِ شهرستانی بود. چگونه میشد ساختار مستحکمی شکل بگیرد که به شکل دائم گسترش و همچنین مقابله با دشمن را دنبال کند؟! ارتش هم به همین شکل بود. همه فرماندهها جوان و کمتجربه بودند. البته فن مبارزه با یک رژیم مستبد امنیتی بین فرماندهها وجود داشت و همه یکدیگر را میشناختند. اینطور نبود که یک نفر از دانشکده افسری فارغالتحصیل شده باشد و کم کم با طی کردن مراحل مختلف به فرماندهی برسد. رابطه خوب و مبتنی به اعتمادی که بین فرماندهان جنگ وجود داشت، به رابطهای که آنها در دوران قبل از انقلاب و همچنین دوران تثبیت دوران بعد از انقلاب با هم داشتند برمیگشت.
* ما یک تاریخچه مبارزات دانشجویی قبل از انقلاب داریم. نوع مبارزه دانشجویی، مبارزه فرهنگی بود. بستر عمومی مبارزه محل خوبی برای عضوگیری افراد مستعد مبارزه است. البته واقعیت این است که الان باید سجده شکر به جا بیاورم که در آن مقطع سنی اولاً تصمیم گرفتیم مبارزه کنیم و دوماً مصمم بودیم تا به شکل اسلامی مبارزه را ادامه دهیم و سوماً تصمیم گرفتیم به شکل غیرالتقاطی مبارزه کنیم. این سه دام وجود داشت؛ شما میتوانستید مسلمان باشید اما مبارزه نکنید، میتوانید مبارزه کنید اما مسلمان نباشید و میتوانستید مسلمان التقاطی باشید و مبارزه کنید. به لطف خدا و حلقه دوستانی که به شکل اتفاقی توسط خدا فراهم میشد، در این دامها گرفتار نشدیم.
* مسیری که ما طی کردیم به طور طبیعی ما را به سمت عملیاتهای مسلحانه برد و کم کم با سلاح آشنا شدیم. وقتی انقلاب شد، نظام شاهنشاهی فروریخته بود و نه شهربانی و نه ژاندارمری وجود داشت که بخواهد در مقابل عناصر مخل نظم و آسایش مقابلهای داشته باشد. اولین کسی که وارد شهربانی اهواز شد من بودم. ساعت یازده صبح ۲۲ بهمن ۵۷ وارد شهربانی شدم.
* پیش از انقلاب به جرم خلع یک سلاح افسر پلیس دستگیر شده بودم. اتهامم درست بود اما افسر پلیس و بازجو نتوانستند این اتهام را ثابت کنند و هرچه میگفتند من اصل اینکه اهل مبارزه هستم را انکار میکردم. در آن زمان بازجویی که پرونده من را در اختیار داشت، مدام اصرار داشت که شمخانی سمت خاصی در مسیر مبارزات و انقلاب دارد اما من همیشه این موضوع را کتمان میکردم. در هر صورت وقتی وارد شهربانی اهواز شدم، این بازجو را دیدم. تا چشماش به من افتاد خطاب به دو بازجوی دیگری که در شهربانی بودند گفت، دیدید گفتم این یک کارهای هست! (خنده)
* پلیسی که خلع سلاح کرده بودم را هم جای دیگری دیدم. تازه جنگ شده بود و من همراه با مرتضی رضایی(فرمانده سپاه) و محسن رضایی (مسئول اطلاعات سپاه) در کیان پارس اهواز در حال حرکت به سوی لشکر ۹۲ بودیم. هوا تاریک مطلق بود و به همین دلیل همه کسانی که در آن منطقه رفت و آمد میکردند باید اسم شب را میگفتند تا نیروهای نظامی متوجه شوند که او آشنا است. ما این اسم شب را در اختیار نداشتیم، به همین دلیل ما را دستگیر کردند و به کلانتری بردند. تا وارد کلانتری شدیم، همان افسری که پیش از انقلاب خلع سلاحش کرده بودم من را دید و گفت، آقای شمخانی اسلحه من را بده. (خنده)
تجربه حضور در ارتش
* من سرباز هستم و فرمانده کل قوا هر جا صلاح بدانند خدمت خواهم کرد. مدتی قبل به رهبری عرض کرده بودند، برای تحول در فلان سازمان باید کاری شبیه به کاری که شمخانی انجام داد، صورت بگیرد. آقا در جواب فرموده بودند شمخانی دارای سابقه مشخصی است و آدم توانمندی است و تکرار تجربه شمخانی در نیرو دریایی کار آسانی نیست.
* من وزیر سپاه شدم و بعد از انحلال دولت و روی کار آمدن دولت آقای هاشمی، من بیکار بودم و نه شغل دولتی داشتم و نظامی. در نهایت لطف و کرم فرمانده کل قوا شامل حال من شد و ما را به نیروی دریایی ارتش منتقل کردند چون آنجا نیازمند تحول بود. من اولین سپاهی هستم که درجه ارتشی گرفتم. در آن روزها درجه دادن تازه مد شده بود و اعطای درجه به من انعکاس خبری نداشت. روز اولی که وارد نیروی دریایی ارتش شدم، کسی که معرفی اما کرد گفت شمخانی مایل نبوده این انتقال صورت بگیرد اما این موضوع در نهایت صورت گرفت.
* آن روز وقتی پشت میکروفون قرار گرفتم گفتم من از دریا فقط شنا کردن را بلد هستم اما به طور قطع بر شما آنچنان فرماندهی خواهم کرد که نه پیشینیان و نه آیندگان اینطور فرماندهی کرده و خواهند کرد!
* وقتی وارد نیروی دریایی ارتش شدم، به بندرعباس رفتم و از کارخانجات نیروی دریایی بازدید کردم. این کارخانهها امکانات خاصی دارد. وقتی به آنجا رفتم دیدم این کارخانهها ساعت ۴ بعدازظهر تعطیل میشود. من گفتم زمانی زنده خواهید بود که نورافکن بگذارید و شبها در این کارخانهها کار کنید. این کار را کردم و کارخانجات نیروی دریایی سپاه ۲۴ ساعته فعالیت پیدا کرد و همین موضوع باعث شد از مرحله تعمیر، به مرحله ساخت برسیم.
* هم در نیروی دریایی ارتش و هم در نیروی دریایی سپاه روی این موضوع تاکید داشتم که تهدید آینده ما یا در دریاست یا پاسخ به هر تهدیدی در دریا خواهد بود. به همین دلیل باید قدرت دریایی را متحول کنیم.
* شاه در کارخانجات بندرعباس نیروی دریایی، ۴ هزار مستشار نظامی داشت. نیرو دریایی شاه هارپون را از آمریکا میخرید اما ما امروز هارپون میسازیم. نیرو دریایی شاه ابزار زیرسطحی نداشت اما ما امروز زیرسطحی سازیم. قدرت کنترل خلیج فارس نیروی دریایی شاه مبتنی بر مقابله با ورود شوروی بود اما ما امروز با تکیه بر تاکتیک رزم بومی خودمان که محصول هشت سال دفاع مقدس است، از منفعت ملی خود در خلیج فارس دفاع میکنیم.
نظر شما :