توافقنامه الجزایر منسوخ است
۵-الف- گفتوگوی صدام حسین و مشاورانش دربارهٔ آغاز جنگ علیه ایران
تاریخ ایرانی: اندیشکدهٔ وودرو ویلسون، در ۲۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ و به بهانۀ کنفرانسی پیرامون جنگ ایران و عراق که در این مرکز بینالمللی در واشنگتن برگزار شد، شماری از اسناد جنگ را منتشر کرد. این اسناد که جزئیات گفتوگوهای صدام حسین با ژنرالها و مقامات بلندپایه رژیم بعث عراق را فاش میسازند، نمونهٔ کوچکی از هزاران سند و مدرکی هستند که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بهدست آمدهاند و در دانشگاه دفاع ملی آمریکا نگهداری میشوند. اسنادی که از زمان معاونت ریاست جمهوری صدام حسین آغاز میشوند و پس از آن دیدگاههای رئیسجمهور عراق را دربارهٔ شرایط اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران و منطقه نشان میدهند. در آینهٔ این اسناد میتوان با برآورد و پیشبینی صدام و حلقهٔ نزدیکانش از تقابل نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران، تغییر چهرهٔ سیاسی و موازنهٔ قدرت در منطقه، روند جنگ با ایران و تحولات مختلف منطقه و جهان در این دوره آشنا شد.
«تاریخ ایرانی» این اسناد را برای نخستین بار ترجمه و منتشر میکند. برخی اسناد طولانی خلاصه و بعضی بخشها که بیارتباط به ایران بودهاند حذف شدهاند. یادداشتهای مترجم، توضیحات و افزونهها در داخل کروشه آمدهاند.
***
[بخشهایی از این سند طولانی که اهمیت کمتری داشتهاند، یا تکرار گفتههای پیشین بودهاند، حذف شدهاند؛ بخشهای حذف شده با سه نقطه (...) بدون پرانتز و در ابتدای خط نشان داده شدهاند.]
تاریخ سند: ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۰ [۲۵ شهریور ۱۳۵۹]
صدام حسین: الحمدلله. عصر به خیر. [مکث، مشاوران وارد میشوند و با صدام احوالپرسی میکنند.] خوش آمدید. سفرتان چطور بود؟ [مکث] الحمدلله، خوش آمدید. [نامفهوم، صدام در گوشی با طارق عزیز، معاون نخستوزیر حرف میزند] رفقای دیگری هم قرار بود بیایند؟ [نامفهوم، در پسزمینه حرف میزنند.]
صدام حسین: طه سفر است؟
متکلم ناشناس: بله، قربان.
صدام حسین: امروز رفت؟ فکر میکردم دیروز میرود. همه سفر هستند! اگر رفیق عزت نبود همهٔ امورمان به هم میریخت! پس منتظر کس دیگری نیستیم؟ رفقای من، در جلسات قبل دربارهٔ تحولات مربوط به شرایط نظامی و تصمیممان برای بازپسگیری خاکمان از ایران بحث کردیم. وضعیت نظامی مربوط به بازپسگیری مناطق زینالقوس و سیف سعد را برایتان توضیح دادم. [۰۰:۰۵:۰۰] هنوز چندتایی ایستگاه مرزی برایمان باقی مانده اما همچنان بر موضعی که تصمیم به اتخاذش گرفتیم هستیم؛ هر بار تکهای از ایران را بکنیم تا پا را فراتر از آنچه ما میخواهیم نگذارند، که در غیر این صورت وضعیتی پیش میآید که نه ما و نه آنها مایل به آن هستیم، تا آنها [ایرانیها] بدانند که کل وضعیت کاملا در چارچوب بازگرداندن زمینهایی است که آنها تصرف کردهاند. چندتایی پست مرزی داریم. فکر میکنم شش یا پنج پست، رفیق عدنان درست میگویم؟
عدنان خیرالله: [نامفهوم]
صدام حسین: فکر میکنم شش تا. شش پست که تا حالا به تأخیرشان انداختهایم. امروز رفقا آنها را پس گرفتهاند. یکی دیگر مانده و آنها طرح عملیاتی شبانه را برای گرفتنش ریختهاند. چیز دیگری نمانده؟
عدنان خیرالله: نه، قربان. چیز دیگری نمانده.
صدام حسین: همهشان را پس گرفتیم. پس امشب، یا امروز، میتوانیم بگوییم که تمام زمینهایی که ایران غصب کرده بود دوباره به حدود قلمرو حاکمیت ما برگشتهاند، طبق مرزهای بینالمللی که از طریق پیمانهایی تاریخی بر سر آنها توافق شده.
متکلم ناشناس: مساحت کل این سرزمینها چقدر است؟
صدام حسین: کل مساحت زینالقوس و سیف سعد را میدانیم اما مساحت منطقهٔ پستهای مرزی را نمیدانم. شاید رفقا بدانند. زینالقوس حدود ۱۲ در ۱۴ [کیلومتر] است، نه رفیق عدنان؟
عدنان خیرالله: قربان، عمق زینالقوس ۵ تا ۶ [کیلومتر] است و طولش ۱۰ تا ۱۲ کیلومتر. کل مساحتش ۵۰ تا ۶۰ کیلومترمربع است. کل مساحت مناطق هم حدود ۲۰۰ در ۲۲۰ [کیلومتر] است.
صدام حسین: بسیار خب، سیف سعد حدود ۱۲۰ است. بگذریم، دو منطقه روی هم ۲۰۰ کیلومتر هستند. کی آمار پستهای دیگر را اضافه میکنیم... هان؟
عدنان خیرالله: [نامفهوم] حدود دو تا دو و نیم کیلومتر از مرز. [نامفهوم]
صدام حسین: پس ناحیهای که پس گرفتهایم حدود ۲۵۰ کیلومتر است. این مرزهای بینالمللی ما است. اما هنوز آن مسالهٔ دیگر، شطالعرب، باقی است. در دیدار پیشین با ستاد فرماندهی ملی، که رفیق عزت در آن شرکت نکرد چون در سفر بود، فهمیدیم که مردم میخواهند همه [زمینها] برگردانده شوند و از ما میخواهند که حاکمیتمان را دوباره بر تمام نواحیای که از ما گرفته شده بازیابیم، چه در زمان زمامداری ما اشغال شده باشند چه در دهههای پیشین؛ طبق توافقنامهٔ الجزایر [پیمان الجزایر، به سال ۱۹۷۵] که امروز منتشر شد، درست است رفیق طارق؟ امروز منتشر شد؟
طارق عزیز: [نامفهوم]
صدام حسین: اساس توافق بر این بود که: عراق باید خطالقعر را به عنوان مرز بین دو کشور در شطالعرب به رسمیت بشناسد؛ ایران باید در عمل، با بستن مرزهایش و توقف حمایت نظامی از خرابکارانی که مستقیما ازشان حمایت میکند، اسبش را بکشد. [منظور ملا مصطفی بارزانی، رئیس شورشیان کرد در شمال عراق است.] دو کشور باید تمام زمینهایی را که با تخلف از معاهدهٔ قسطنطنیه که در سال ۱۹۱۳ بین آنها و با حضور کمیتههای ترسیم مرزهای ترکیه و ایران امضا شد، غصب کردهاند بازگردانند؛ هرگونه تخلف از هر یک از سه بند فوق به منزلهٔ ابطال توافقنامه خواهد بود. من دنبال دلیل قانونی نیستم. مهم این است که میتوانیم سرزمینهایمان را پس بگیریم و باید پسشان بگیریم. همین. تمام دلایل قانونی دیگر به درد ارائه به افکار عمومی جهان میخورند، که وقتی با افکار عمومی جهان و عرب روبهرو شدیم از این دلایل منطقی چون سلاحی در برابر آنها استفاده کنیم. در واقع، خود ایرانیها این سلاح را به ما دادهاند. [۰۰:۱۰:۳۰]
پیش از آن که [در انقلاب ۱۹۷۹ به جایگاه قدرت] بیایند، توافقنامهٔ ۱۹۷۵ را معاهدهای استعماری خواندند. بعد از به قدرت رسیدن، تا مدتی ساکت بودند، اما بعد بار دیگر گفتند که توافق ۱۹۷۵ را نمیپذیرند و به تازگی با بیانیهٔ یک مقام مهم کشوری [آن را رد کردند]. ملا و پسرانش [ملا مصطفی بارزانی و پسرش مسعود] روسای شورشیان بودند. پیش از مرگ ملا از او و پسرش خواستند که بروند در ایران زندگی کنند. پسرهای او از آمریکا برگشتند و تحتالحمایهٔ ایرانی قرار گرفتند که پس از آن شروع کرد به حمایت از آنها. این اتفاق در همان مراحل ابتدایی افتاد، پیش از اینکه ما با مخالفان در ایران تماس بگیریم. همهٔ اینها حقیقت دارد و مدارکش موجود است. تاریخ ورودشان به ایران و تاریخ مرگ ملا و تاریخ تماس آنها [ایرانیها] با او برای دعوت، همه ثبت شده است. ما همهٔ دلایل قانونی را ارائه خواهیم کرد. توافقی بین ما وجود دارد، توافقی برابر. زمینهای غصب شدهٔ عراق در مرزها باید به طور مسالمتآمیز [به عراق] برگردانده شوند و اسب ایرانی / آمریکایی، ملا مصطفی بارزانی، باید بمیرد. این پیشکشی بود که ایران در ازای تعیین مرز در خطالقعر شطالعرب به عراق پیشنهاد کرده بود.
ما تمام این مدت به ایران وقت دادیم و یک سال و نیم از [به قدرت رسیدن] رژیم جدید میگذرد. دیگر بس است. یک سال و نیم گذشته و آنها طبق توافقنامه زمینهایی را که اشغال کرده و تحت کنترل خود دارند پس ندادهاند. حالا مجبوریم آنها را با خون و اسلحه پس بگیریم. توافقنامه دیگر منسوخ است. معاهده، از منظر قانونی و ملی، به پایان رسیده. و قانونا و از دیدگاهی واقعبینانه آنها [ایرانیها] مسوول فسخ آن هستند. ما دلمان میخواست اینطور شود؟ بله، از خدایمان بود. وقتی توانایی برگرداندن آنچه به حق از آن ماست را داشته باشیم این کار را انجام خواهیم داد. هیچ میهنپرستی از آنچه به حق مال اوست نمیگذرد. حالا، ما شطالعرب را داریم. آن را بابت دو بند قرارداد واگذار کرده بودیم، و ایران به هیچیک از آنها وفا نکرد. تصمیم ستاد فرماندهی ملی این بوده است که گام بعدی باید این باشد که این حقایق را بازگوییم، با توجه به اینکه معاهدهٔ الجزایر دیگر متعلق به گذشته است، و کنترل شطالعرب را پس بگیریم. نه اینکه صرفا به طور قانونی کنترل شطالعرب را در دست بگیریم، بلکه کنترل شطالعرب را آن طور که پیش از توافقنامه الجزایر در سال ۱۹۷۵ بود پس بگیریم.
فرماندهی ملی تمام این حقایق را به یاد خواهد داشت اما فرماندهی پانعرب شاید تمام جزئیات را در سال ۱۹۷۵ به بحث نگذاشته بود. در هر حال، حقایقی هست که باید به رفقایمان یادآوری کنیم. در سال ۱۹۷۵، ما تمام مهماتی که داشتیم را خرج توپخانه کردیم [در جنگ نخست عراق و کردها]. کار به جایی رسیده بود که فقط سه بمب سنگین برای نیروی هوایی مانده بود. رئیس ستاد را به شوروی فرستادیم و او قراردادی با آنها بست، اما به او گفته بودند که فقط ۱۲۰۰ حلقه مهمات توپخانه دارند. [صدام دستش را محکم روی میز میکوبد.] ۱۲۰۰ حلقه مهمات یعنی فقط نصف روز آن جنگ.
[۰۰:۱۵:۱۶]
متکلم ناشناس: فقط یک بار آتش [توپخانه]، قربان.
صدام حسین: بله، فقط یک بار آتش. اینها حقایق نظامی بودند. از منظر سیاست، همهتان خوب میدانید که ما ابتدا، از طریق بیانیهٔ کنفرانس فرماندهی ملی و شورای انقلاب در ۷ اکتبر، یک روز پس از شروع جنگ [جنگ سوم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳]، به شاه ایران گفتیم که هر آنچه در شطالعرب میخواهد به او خواهیم داد. اعلام کردیم که آمادهایم به طور مسالمتآمیز مسائل فیمابین را حل کنیم. این تصمیم زمانی گرفته شد که داشتیم روی تأمین ظرفیتها و تواناییهای مناسب جنگی علیه دشمنمان در خاک سوریه کار میکردیم، تا از دمشق دفاع کنیم، که اثبات مجدد نقش پانعربمان بود.
عزت الدوری [معاون رئیسجمهور]: [نامفهوم]
صدام حسین: منتظر پاسخ شاه نماندیم. و در عوض تصمیممان را در رادیو اعلام کردیم و ارتشمان را از خط مقدم عقب کشیدیم، خطوط مقدم را به کل خالی گذاشتیم در حالی که ارتش شاه برای رویارویی با ارتش ما تجهیز شده بود. از همان موقع مشخص بود که شاه این را علیه ما به کار میگیرد چون ما پیشتر اعلام کرده بودیم. این هم برای همهٔ شما روشن است که من خواهان خطالقعر شطالعرب بودم، پس دیگر چطور میتوانستیم انعطاف نشان دهیم؟! در هر صورت، اگر مهمات داشتیم انعطافی نشان نمیدادیم، خطالقعر شطالعرب را هم بهش نمیدادیم. اگر شرایط نظامی و سیاسیمان اجازهٔ اتخاذ موضع دیگری را میداد، هرگز تن به چیزی که نمیخواستیم نمیدادیم. بسیاری از عراقیها شرایط آن زمان را بحرانی میدانستند، حتی بیشتر از آنچه خود اعضای فرماندهی، از جمله خود من، میپنداشتیم، در هر حال ما عادت به چانهزنی و انعطاف در مسائل مربوط به حاکمیتمان در هیچ شرایطی نداشتیم.
لذا، به حکم منطق میدانستم که امضای معاهدهٔ الجزایر پیروزیای برای ما بود چون از نواحی وسیعی از سرزمینمان در برابر اشغال به طریقی تحقیرآمیز حراست و رهبر انقلاب، یعنی حزب سوسیالیست عرب بعث را حفظ میکرد، البته به لحاظ ایدئولوژیک نه به مفهوم وجودی. ایدئولوژیک، چون ما معتقدیم که بدون حزب، عراق اینچنین متحد و قدرتمند نخواهد بود [صدام مدام روی میز میکوبد] و اینچنین مشعل امید را در منطقهٔ عرب برنمیافروختیم. اما با این همه، هنوز دردی در دل داشتم و با این درد بازگشتم، اما این مردم بودند که دردم را فرونشاندند. باید از موضع شایستهٔ احترامی که مردم عراق در این روزگاران سخت در پیش گرفتند با تحسینی تاریخی یاد کرد. مردان و زنان عراقی برای من از خانههایشان بیرون آمدند، در شادی و سرور فریاد برآوردند و گفتند آنچه در زمان حضور من در الجزایر اعلام شد یک پیروزی بود. آنها بدون هدایت و راهنمایی حزب تصمیم خودشان را گرفتند. همه به ارادهٔ آزاد خود آمدند و این شد که ارتش عراق هم آن را پیروزی خواند، اگرچه برایشان به قیمت فداکاریهای ارزشمند و جبرانناپذیری تمام شده بود. ارتش در این نزاع ۱۲ ماهه ۱۶ تا ۱۷ هزار تلفات داشت. تلفات غیرنظامیان هم بیش از ۴۰ هزار نفر در دو سوی نبرد بود. آن زمان با چنین شرایطی روبهرو بودیم.
[۰۰:۲۰:۳۵]
شاید کسی از ما یا شما بپرسد چرا در زمان حکومت شاه سکوت کردید و حالا به حرف آمدهاید؟ ما معاهده را در زمان رژیم شاه امضا کردیم نه زمان دیگر. این نخستین بار در تاریخ نیست که چنین اتفاقی رخ میدهد. مردی انتقام نگرفته چشم از دنیا فرو میبندد اما از پسرش میخواهد که انتقامش را بگیرد. این حقیقتی است. بعضی وقتها کسی نمیتواند کاخی بزرگ بسازد تا میراثش شود، این است که از آیندگان میخواهد به ساختن آن ادامه دهند. بسیاری از نیاکان ما در نزاعی نظامی شکست خوردند اما بعد قوای خودشان را بازیافتند و بازگشتند تا در جنگهای دیگر پیروز میدان باشند. راهنمای بزرگ ما، محمد بن عبدالله، سلام و صلوات بر او، اینطور زیست. ما صد سال تمام امکانات نبرد را نداشتیم و وارد نبرد نشدیم. برای نبرد کمبود اراده، آگاهی یا هویت ملی نداشتیم اما با کمبود مواد مورد نیاز روبهرو بودیم، مواد ضروری بسیار مهم، نه از آن دست موادی که در داخل عراق تولید میکنیم. شرمسار نیستیم که بگوییم حتی اگر رژیم ایران تمام این کارها را نمیکرد و ما هم توان پس گرفتن همهچیز را داشتیم، پسشان میگرفتیم.
همچنین وقتی مسالهٔ حاکمیت ملی به میان میآید، فرقی میان یک حاکم با حاکمی دیگر یا یک نهاد و نهادی دیگر نیست. خاک ما گرانبهاست. هرکس به سرزمین ما دستدرازی کند، چه شاه ایران باشد چه [امام] خمینی، برخورد همهٔ ما یکی خواهد بود. چه ایران باشد چه شوروی یا چین یا آمریکا یا فرانسه، موضع ما همان خواهد بود. به اقتضای سیاسی، [امام] خمینی سرزمینهایی را که شاه غصب کرده یا زمینهایی که شاه به سودجویی از معاهدهٔ الجزایر به غنیمت گرفته، پس نخواهد داد. این یعنی او هم در برابر حاکمیت سرزمینی ما فرقی با شاه نخواهد داشت. او شاید در نظر هممیهنانش متفاوت از شاه باشد. این مسالهای شخصی است. چین کشوری سوسیالیست است و آنها [حاکمان چین] هممیهنانشان را دوست دارند. آنها ملیگرا، وفادار، سختکوش و رک هستند، اما اگر قطعهای از سرزمین عرب را تصرف کنند و ما قدرت بازپس گرفتن آن زمین را به زور اسلحه داشته باشیم، باید دست به کار شویم. آن وقت دیگر مهم نیست که رژیم چین سوسیالیست است یا کاپیتالیست، مستبد است یا سلسله مراتبی. تصمیم... رفیق سعدون قیدان اینجا نیست؟
متکلم ناشناس: [نامفهوم]
صدام حسین: بله. بنابراین فرماندهی ملی [حزب] تصمیم گرفته است که این حقایق را اعلام عمومی کنیم و هر آن طور که میخواهیم با شطالعرب برخورد کنیم و طبق حاکمیت کاملی که پیش از پیمان الجزایر در ۱۹۷۵ بود، پس از پس گرفتن زمینهایمان در مرز اقدام کنیم.
[۰۰:۲۵:۱۳]
در زندگی و دوران رهبری، باید هیچ احتمالی وجود نداشته باشد. ایفای نقش رهبری بعضی اوقات ضروری است، نه به این خاطر که در زندگی احتمالات و فرصتهای زیادی هست و از رهبر و رهبری انتظار میرود یکی از این فرصتها و احتمالها را برگزیند، بلکه چون بعضی اوقات او [رهبر] ممکن است گزینهای را از میان صدها احتمال دیگر انتخاب کند و بر اساس آن تصمیم بگیرد، بر اساس حرکت رو به جلو. اینطور است که یک دوران را به اعتبار نام رهبری میشناسند و دورانی دیگر را با عقبنشینی رهبری دیگر. اینها حقایق زندگی هستند. شاید عدهای بگویند، تضمین میکنی که شوروی به تأمین مهمات برای شما ادامه دهد یا اینکه در غیر این صورت تن به همان شرایطی خواهید داد که در ۱۹۷۵ تجربه کردید؟ پاسخ این است که هیچکس نمیتواند چنین تضمینی بدهد. میتوانید انکار کنید که ایران احتمالا با تمام قوا روبهروی شما خواهد ایستاد و اینکه آنها اقدام [نظامی]شان در مرزها را به مرز جنگی تمامعیار خواهند رساند؟ کسی چنین حرفی به ما نخواهد زد. محاسبات ما در دنیای عرب، جهان، عراق و ایران نشان میدهند که این حرف درست است و اینکه میتوان از طریق رهبری مردم را بسیج کرد و غیرت ارتش را برانگیخت. در حال حاضر غیرت و جدیت در مردم وجود دارد. درک امت عرب بر چند عامل استوار است، اما نباید از یاد ببریم که رژیمها به هر طریق ممکن بر ملت عرب تأثیر میگذارند. وگرنه، اگر ملت عرب را رها کنیم که تصمیم خودشان را بگیرند و بهشان بگوییم که سرزمینمان را غصب کردهایم، نپرسید که چطور اشغالش کردهاند فقط بدانید که اشغال شده، و ما توان پس گرفتن آن را داریم... خب، حالا بگویید باید پسشان بگیریم یا نه؟ همهٔ ملت عرب خواهند گفت که پسشان بگیرید.
اینها حقایق هستند و مردم با این حقایق مخالفت نخواهند کرد. هر چند، اگر بهشان بگوییم چه کسی مسبب اصلی این ماجرا بوده، که شاه یک چیز است و [امام] خمینی چیز دیگر، و اینکه چرا ما در زمان شاه این نواحی را واگذار کردیم، و چرا میخواهیم در زمان [امام] خمینی پسشان بگیریم و باقی حرفها... آن وقت است که مطمئنا میبینید که در افکار عمومی عرب گروههایی هستند که مسیر درست تاریخی، کاری که باید بکنیم و موضعی که باید بگیریم را درک نمیکنند. در هر حال، افکار عمومی عرب در این مرحله چندان مخالف و منفی نیست. به عبارت دیگر، آنها درک میکنند و میتوانند وضعیت را درک کنند. اما آنهایی که تصور از پیش مشخصشدهای دربارهٔ حزب ما دارند سخت میتوانند درک کنند.
تصمیمی که فرماندهی [حزب] ملی گرفته، همان چیزی است که حالا داریم دربارهاش بحث میکنیم، تصمیمی دربارهٔ تمام مسایل مطرحشده در این جلسهٔ مشترک. تصمیم بر این شده که در شورای ملی [پارلمان عراق] سخنرانیای کنیم و از اعضای حزب و کادر ملی بخواهیم این حقایق را به آنها توضیح دهند و ما موضعمان را در این جلسه اعلام خواهیم کرد. ترتیب رویدادها و اقداماتی که طرحریزی کردهایم به این صورت است: یک جلسهٔ مشترک که حالا برگزار میشود؛ بعد جلسهای با اعضای عالیرتبه فردا ساعت ۱۱ صبح؛ و بعد جلسهٔ شورای ملی در ساعت ۵ عصر. تصویب شده که این جلسات را بر اساس حقایق نظامی و وضعیت نظامی تشکیل دهیم، و جلسه با فرماندهی [حزب] ملی پیش از سفر رفیق عزت برگزار شد. کی بود؟
عزت الدوری: نیمهشب پنجشنبه.
صدام حسین: نیمهشب پنجشنبه. علاوه بر این، تمام محاسبات دربارهٔ نحوهٔ برخورد با واکنش ایران انجام شده است. اگرچه تاکنون واکنش آنها صرفا در میدان [جنگ] بوده. در هر حال، شرایطی که اکنون با آن روبهرو هستیم را نمیتوان صرفا با تکیه بر آنچه میبینیم برآورد کرد. باید حساب بدترین سناریوی ممکن را بکنیم. باید خودمان را برای رویارویی با بدترین سناریوی ممکن آماده کنیم. همچنین نمیخواهیم که فاصلهٔ زمانی زیادی بین بازپسگیری سرزمینمان و بسیج و تجهیز ارتشمان در مرزهای آنها بیافتد. ارتش ما ده روز یا حتی بیشتر، ۱۵ روزی است که به سمت مرزهای آنها گسیل شده. در ابتدا بسیج و تجهیز نیروها محدود بود، اما حالا تمام لشکرها در مرزها آرایش پیدا کردهاند. آنها احتمالا گمان میکنند که با چندتایی پست مرزی و نواحی کوچک روبهرو هستند، پس از خودشان میپرسند چرا اینقدر نیروی مسلح به آنجا رفته؟ ممکن است به اشتباه بیافتند و خودشان و ما را به شرایطی سوق دهند که هیچکدام نمیخواهیم. پس برای اینکه سوءتفاهمی پیش نیاید، اجازه خواهیم داد از همهٔ گامهای بعدی ما اطلاع داشته باشند. ما گفتهایم که داریم... رفیق علی و رفیق قسیم غایب بودند. گفتیم که داریم روشی را اجرا میکنیم که پیشتر در جنگ یا انقلاب به کار گرفته نشده است.
متکلم ناشناس: [نامفهوم]
صدام حسین: چی؟
متکلم ناشناس: [نامفهوم]
صدام حسین: بهشان خواهیم گفت که داریم میآییم. خواهیم گفت بار بعدی که با قوای نظامی خواهیم آمد کی خواهد بود. در اطلاعیهمان روشن خواهد بود که ما در اینجا و آنجا پاسخمان نظامی خواهد بود تا واکنش لازم را نشان دهیم اگر از اقدام نظامی خودداری نکنند. میدانند که ما برای پستهای مرزی میآییم، بعد، پس از آن که نیروهای ما آن نواحی را پس گرفتند، دوباره بهشان خواهیم گفت. بهشان خواهیم گفت که نیروهای ما در این تاریخ و این ساعت این زمین را از شما پس گرفتند، پس حالا باقی نواحی را پس بدهید یا اینکه به زور خواهیم گرفت. از منظر نظامی شکی در این نیست که این روش هزینهٔ بیشتری برای ما خواهد داشت. در سیف سعد و دیگر پستهای مرزی، میشد کاری کرد که تلفات آنها بیشتر باشد و تلفات ما کمتر. اما ما آن گزینهٔ دیگر را انتخاب کردیم تا بگذاریم درکمان کنند و بفهمند که چرا چنین کاری میکنیم، که این همه بسیج نیروها برای چیست، و چرا تصمیم گرفتهایم به این روش عمل کنیم.
بنابراین، لازم است که بسیج نیروها را تقویت کنیم چون این نیروها به سمت مرزهای آنها سرازیر میشوند. آنها باید بفهمند که این کار برای بازگرداندن شطالعرب است. پس اگر به آنچه ما میخواهیم عمل نکنند، بهشان حمله خواهیم کرد، درست مثل زمانی که در زینالقوس و سیف سعد و دیگر نواحی مرزی بهشان حمله کردیم. ما باید خودمان را برای اجرای حقیقی قانون آماده کنیم. قانون میگوید از آنجا که ایران دیگر به معاهدهٔ الجزایر پایبند نیست، این پیمان فسخ است و زمینها باید همچون سابق به حاکمیت ارضی عراق بازگردانده شوند. نه فقط این، بلکه ما حق این را داریم که هر طور که میخواهیم با آن برخورد کنیم، به این معنی که حملونقل و کشتیرانی [در شطالعرب] تحت حاکمیت و کنترل عراق خواهد بود.
کشتیهای ایرانی که از این آبراه میگذرند باید به دست کشتیرانان [هدایتگر] عراقی در مرزهای ملی ما هدایت شوند و کشتیرانان باید آن را به مقصد برسانند و این کشتیها باید پرچم عراق را بالا ببرند. اگر پرچم عراق را نیافراشتند، آن وقت کشتیران با مشت توی صورت ناخدا خواهد زد و این یعنی که دعوایی وسط شطالعرب شروع شده. کشتیهای خارجی هم که از بندرهای ایران میآیند تا از اینجا بگذرند باید پرچم عراق را بالا ببرند و درآمدهای حاصل از تردد کشتیها باید به جیب عراق بریزد. این، به طور خلاصه، معنای کنترل شطالعرب است و چگونگی اجرای حق حاکمیت ما. از اینرو، شرایط چنین واکنشی را طلب میکند، و رفقا این چیزی است که باید در جلسهمان به بحث بگذاریم. رفیق عزت.
[۰۰:۳۶:۵۱]
عزت الدوری: آقای رئیسجمهور، این فرصتی بزرگ و تاریخی برای عراق است که شطالعرب و زمینهایمان را از ایران پس بگیریم. بسیاری از عراقیها، به ویژه کسانی که به قوانین مرزها اهمیت میدهند، میدانند که دهها سال است ایران هر کاری که دوست دارد با این سرزمین میکند، بیرون از حاکمیت ارضی عراق، سرزمینی که بخشی از آن از ۴۰ سال پیش، اولین باری که مرزها در پیمان محمره ترسیم شدند.
صدام حسین: بخشی از آن پیش از انقلاب ۱۹۵۸ و بخشی بعد از آن.
متکلم ناشناس: از ۱۹۳۶ به بعد.
عزت الدوری: آقای رئیسجمهور، مطلع هستم. با کسانی که پیمان را تنظیم میکردند کار میکردم. بخشی از آن در سال ۱۹۱۸ بود یا ۱۹۱۹. بعد از امضای پیمان محمره، بخشی از این سرزمین خالی از سکنه بود اما آنها [ایرانیها] هیچوقت پسشان ندادند. دست عراق از این نواحی کوتاه بود. بخشهای دیگری هم بودند که در سال... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: ۱۹۶۴.
عزت الدوری: بله، در ۱۹۶۴ [اشغال شدند.]
صدام حسین: عمدهٔ اشغالگریهای اخیر در سال ۱۹۶۴ بود. زینالقوس در ۱۹۶۴ اشغال شد.
عزت الدوری: بله، آخرین تصرف سرزمینها در ۱۹۶۴ بود. این فرصت ماست؛ فرصتی تاریخی که نهتنها به معنای پس گرفتن شطالعرب و زمینهای در امتداد مرزهایمان است، بلکه معنایی بزرگتر دارد، یعنی که عراق از مرحلهای به مرحلهای دیگر گام گذاشته. این، به عقیدهٔ من، اثر مثبت بیسابقهای بر دنیای عرب و جهان خواهد گذاشت، به ویژه در دنیای عرب و بر مردم عرب، و حتی بر رژیمهای عرب همعصر ما. اگر این کار را با موفقیت تا پایان پیش ببریم، عراق را در جایگاهی برجسته و به شدت موثر و بانفوذ قرار خواهیم داد. تا از این طریق، در آینده، گامهای بسیار بلندی در جهت رسیدن به اهداف خود در سطح ملی و منطقهٔ پانعرب بردارد. علاوه بر این، این اقدام به جهت ایجاد ارتشی انقلابی و ایدئولوژیک هم سودمند است، ارتشی که بر اساس اصول نیروهای مسلح مردم عرب بنا میشود. این اقدام ارتش را به لحاظ روانی، روحیه، نظامی و فنی به سطح والایی میرساند، سطحی بسیار رفیع. در رسیدن به چنین سطح رفیعی زمان زیادی صرفهجویی خواهیم کرد و این چیزی است که در ده یا پانزده روز گذشته اتفاق افتاده. همچنین این اقدام روی مردم و شرایط داخلی و ملی ما هم تأثیر خواهد گذاشت. رویهها و دستورالعملهای توجیه قانونی و قبول بینالمللی، یا ترجیحا به اقتضای جامعهٔ بینالملل و عرب، بهترین رویههایی هستند که در زمانهٔ کنونی میتوان در پیش گرفت. در هر زمان دیگر، حتی اگر توان بیشتری داشته باشیم، بازپسگیری این بخش از کشورمان و به ویژه شطالعرب دشوارتر خواهد بود.
[۰۰:۴۱:۱۵]
پس معتقدم این بهترین فرصت برای ماست که بخشهایی از شطالعرب را که تحت کنترل ایران هستند پس بگیریم. فقط باید به احتمالاتی که جنابعالی اشاره فرمودید توجه کنیم، بدترین سناریوی ممکن را در نظر بگیریم، که یعنی ایران با واکنش خود اوضاع را بغرنج و پیچیده کند، یا شوروی در تأمین مهمات به ما فشار وارد سازد. لذا، باید به دنبال منابع دیگر برای واردات مهمات از سراسر جهان باشیم. اجازه بدهید به امید خدا بر اساس زمانبندی مشخص کار را آغاز کنیم. اعتقاد شخصی بنده بر این است که ایران واکنش شدید و وسیعی خواهد داشت. اگر آنها چنین واکنشی داشته باشند، حتما عقل خود را از دست دادهاند چون شکست خواهند خورد.
صدام حسین: ممکن است وقتی در شرایط نظامی بدی گرفتار شدند به مندلی [شهری در عراق، در مرز ایران] حمله کنند؟
عزت الدوری: آقای رئیسجمهور... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: به ما حمله میکنند و ما هم جواب حملهشان را با حمله به اهداف نظامی میدهیم، و بار دیگر به مندلی حمله میکنند. فکر میکنند شهری فراموش شده است.
عزت الدوری: اگر وارد منطقهٔ شطالعرب بشوند، نابود میشوند. اینجا مثل نواحی دیگر نیست که... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: بله، حمله به شطالعرب... [حرفش قطع میشود]
عزت الدوری: منظورم این است که، رفقا بدانند... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: به هیچوجه تحمل نخواهد شد.
عزت الدوری: ناحیهای که از ایرانیها پس گرفتهایم روی خط [مرز] است. مرز در میانه است، بین کوهها و دشتها. این وضعیت منطقه است. وضعیت اینطور است که، ما در دشت بودیم آنها در کوهستانهای صعبالعبور. مواضع آنها در تمام منطقهٔ العماره ناهموار و کوهستانی بود. مرز اینطور است؛ در حالی که در شطالعرب زمین به کل مسطح است، اگر بخواهند به جنگ ما بیایند. لذا، اگر سعی کنند در شطالعرب جلوی ما بایستند شکست خواهند خورد.
صدام حسین: رفیق ابو بشار [شبلی العیسمی، عضو ارشد حزب بعث]
شبلی العیسمی: [لهجهٔ عراقی ندارد]... [تکرار توجیههای پیشین دربارهٔ پس گرفتن شطالعرب و نواحی دیگر.] اما شاید در آینده اگر کار به درازا بکشد شرایط بینالملل اینطور نماند. پس آیا تدبیری برای حل این مسایل اندیشیده شده که کار زیاد طول نکشد؟ چون به درازا کشیدن کار به معنای افتادن در مسیر ته کشیدن منابعمان خواهد بود.
[۰۰:۴۵:۰۰]
برای مثال، امروز متوجه شدم که شوروی پیمان ترانزیت کالایی با ایران دارد. ایرانیها به کالاهای شوروی اجازه خواهند داد که از خاکشان بگذرند، و در عوض شوروی هم به کالاهای ایران اجازهٔ عبور از خاکش را میدهد. همچنین، اگر نگاهی به مسالهٔ گروگانها [منظور گروگانهای آمریکایی در ایران است] بیاندازیم، متوجه میشویم که آنها [ایرانیها] تحت فشار هستند که از برخی شرایط تعیین شده برای توافق و سازش کوتاه بیایند. بعضی شرایط ممکن است تغییر کند، و ممکن است نفع آمریکا و شوروی بر این قرار بگیرد که بگذارند منابع ما و ایران همزمان ته بکشند، به ویژه از آنجا که نمیتوانیم روی حاکمان عرب حساب کنیم، مردمی که همین حالا گفتید... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: ما همه را در برنامهریزیهایمان به حساب آوردهایم. هر کس که به نظرمان دوست نبوده است، به حساب دشمن نوشتهایم. [نامفهوم]
نظر شما :