فرصت میدهیم ایرانیها به ما حمله کنند
۵-ب- گفتوگوی صدام حسین و مشاورانش دربارهٔ آغاز جنگ علیه ایران
تاریخ ایرانی: اندیشکدهٔ وودرو ویلسون، در ۲۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ و به بهانۀ کنفرانسی پیرامون جنگ ایران و عراق که در این مرکز بینالمللی در واشنگتن برگزار شد، شماری از اسناد جنگ را منتشر کرد. این اسناد که جزئیات گفتوگوهای صدام حسین با ژنرالها و مقامات بلندپایه رژیم بعث عراق را فاش میسازند، نمونهٔ کوچکی از هزاران سند و مدرکی هستند که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بهدست آمدهاند و در دانشگاه دفاع ملی آمریکا نگهداری میشوند. اسنادی که از زمان معاونت ریاست جمهوری صدام حسین آغاز میشوند و پس از آن دیدگاههای رئیسجمهور عراق را دربارهٔ شرایط اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران و منطقه نشان میدهند. در آینهٔ این اسناد میتوان با برآورد و پیشبینی صدام و حلقهٔ نزدیکانش از تقابل نیروهای سیاسی و اجتماعی در ایران، تغییر چهرهٔ سیاسی و موازنهٔ قدرت در منطقه، روند جنگ با ایران و تحولات مختلف منطقه و جهان در این دوره آشنا شد.
«تاریخ ایرانی» این اسناد را برای نخستین بار ترجمه و منتشر میکند. برخی اسناد طولانی خلاصه و بعضی بخشها که بیارتباط به ایران بودهاند حذف شدهاند. یادداشتهای مترجم، توضیحات و افزونهها در داخل کروشه آمدهاند.
***
[بخشهایی از این سند طولانی که اهمیت کمتری داشتهاند، یا تکرار گفتههای پیشین بودهاند، حذف شدهاند؛ بخشهای حذف شده با سه نقطه (...) بدون پرانتز و در ابتدای خط نشان داده شدهاند.]
تاریخ سند: ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۰ [۲۵ شهریور ۱۳۵۹]
شبلی العیسمی: قربان، [نامفهوم] ما میتوانیم سه جزیره را پس بگیریم؛ [اما] قبول نخواهند کرد. بنابراین [حرفش قطع میشود] [اشاره به سه جزیرهٔ مورد مناقشه میان ایران و امارات متحده عربی].
صدام حسین: بارها این را گفتهام و در نامهای به شیخ زاید هم ثبت شده. به او گفتیم که توان نظامی پس گرفتن هر سه جزیره را داریم اما چند نکتهٔ اجرایی و ذهنی در مورد حاکمیت ارضی وجود دارد و اینکه باید با ما همکاری کند. دستکم، او [باید] به ما کمک کند و در سطح بینالمللی از ما حمایت کند و بگوید که به برادرانش اجازه داده این جزایر را برایش پس بگیرند.
شبلی العیسمی: مسألهٔ دیگر مقالههای روزنامههای مجاهد و الشعب الجزایر است.
صدام حسین: خیلی بد.
شبلی العیسمی: بله، بد هستند...
[نوار از ۴۶:۴۵ تا ۴۷:۱۶ خالی است.]
... [العیسمی به توضیح لزوم همراهی و توجیه افکار عمومی جهان و عرب در مورد اقدام عراق و اینکه آن را دفاع از ادعای مشروع سرزمینی این کشور و نه تجاوز به ایران ببینند، میپردازد.]
صدام حسین: مسألهای که رفیق شبلی گفتند درست است. ما رهبران نباید ته کشیدن منابعمان را بپذیریم. منظورم این است که، نباید بپذیریم که تمام این کارها را بکنیم درحالیکه ایران بدون پاسخ ساکت ایستاده باشد. باید سر ایران را در گل فرو کنیم و مجبورشان کنیم بپذیرند تا بتوانیم این کار را سریع به پایان برسانیم. اگر همینطور از پاسخ دادن طفره بروند و به بمباران ما با آتش توپخانه ادامه بدهند و ارتش ما همچنان در مرز ایران مستقر باشد، این وضعیت قابل قبول نیست. وضعیت درست این است که باید آنها را در شرایط نظامی و سیاسیای قرار بدهیم که بپذیرند یا اینکه مجبور شوند ارتششان را عقب بکشند و فرض بگیرند که مسأله فیصله یافته و ما میتوانیم با قوای نظامی سرزمینهایمان را پس بگیریم. ما نمیتوانیم تا ابد در مرز بمانیم. قصد و برنامهٔ ما دقیقاً همین است. [۰۰:۵۰:۰۹]
چیزی هم که دربارهٔ شرایط بینالمللی گفتید که باید به نفع ما باشند درست است. درهر حال، چه کسی تضمین میدهد که شرایط بینالمللی تا ابد همینطور خواهد ماند؟ این هم پرسش بهجایی است. انتظار داریم شرایط در ایران تغییر کند. بنابراین مهم و حیاتی است که این مسأله را به طریق قانونی حل و فصل کنیم.
شبلی العیسمی: این هم مهم است که میانجیگری را بپذیریم چون... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: صدها میانجی. ما فقط یکی را پذیرفتهایم، ابو بشار. در جلسهای به رفقا گفتم، هرکس که با پیشنهاد میانجیگری به سراغ شما آمد پاسخ شما باید این باشد که از این پیشنهاد استقبال میکنید و میخواهید که میانجیگری کنند. اگر حاکم عربی صادق و لایق باشد، حتی از نمایندهای عرب میانجیگری میان ما و اسرائیل را هم میپذیریم. اول از اسرائیل میخواهیم سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ را پس دهد و بعد میگوییم حالا بنشینید تا در مورد وضعیت اسرائیل در منطقه بحث کنیم. اگر اعراب اختیار مذاکره با بگین [مناخیم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل] را به صدام حسین بدهند، به او خواهم گفت: اعلام عمومی کن که سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷ را پس میدهی بعد مذاکره میکنیم، و وقتی بعد از آن بیانیهٔ عمومی سر میز مذاکره برگشت به او خواهم گفت که کشورت غیرقانونی است و باید گورت را از سرزمین ما گم کنی!
پس ما واهمهای از این چیزها نداریم. ما آرام هستیم و هرکس که بخواهد میانجیگری کند، بلافاصله پاسخ مثبت به او خواهیم داد. مقاومت فلسطین به دیدار ما آمد، به نمایندگی برادرمان یاسر عرفات. او گفت ما عرب هستیم و مناقشهٔ میان شما و ایران، مناقشهٔ اعراب است. ما گفتیم خوب گفتی. ما انتظار بیشتر از این نداریم، برای ما کافی است. معتقدیم این حرفها برای اعراب این عصر کافی است. پرسید که آیا کار دیگری هست که از او بخواهیم و ما گفتیم فقط به آنها [ایرانیها] توصیه کن دست از تکبر و گستاخی بردارند. این عین حقیقت است. نمیشود که بگویند زمینهای ما را پس نمیدهند. اگر پسشان ندهند، به زور میگیریم. این حقیقت امروز عراق است. اگر پیمان [الجزایر] استعماری بود، پس بیایید تمامش کنیم و تمام آنچه بر مبنای آن گرفتید پس بدهید. اگر این پیمان استعماری است، چرا به آن چسبیدهاید؟
...
علی ابو حسن:... [پس از تأیید تصمیم پس گرفتن نواحی مورد بحث میگوید] اما دردناک است که میبینیم واکنش رژیمهای عرب به این مسأله عمدتاً منفی است. آنها یا کنار ایستادهاند و تماشا میکنند یا خائن و توطئهگر هستند. البته انتظار ندارم، همانطور که آقای رئیسجمهور فرمودند، رژیمهای عرب زیادی از ما حمایت کنند.
[۰۰:۵۵:۵۷]
... [از تفاوت دیدگاههای مردم عرب و رژیمهایشان میگوید.]
همچنین مطمئنم که شطالعرب را به چشم زینالقوس یا سیف سعد نمیبینید، چون مسألهٔ بسیار پیچیدهتری است و ممکن است به جنگی تمامعیار بیانجامد. این عقیدهٔ من است. بهویژه وقتی بدانیم که ایرانیها، تا جایی که من میدانم، ناوگان دریایی بهتری دارند. آنها همچنین پایگاههای نظامی مدرن ویژهای هم دارند که در امتداد ساحل که حدود ۸۶۰ کیلومتر است قرار گرفتهاند. این پایگاهها میتوانند بر حمل و انتقال نفت در تنگهٔ هرمز تأثیر بگذارند. تمام این مسائل باید در برنامهریزی به حساب بیایند.
یک مسألهٔ دیگر هم هست که شاید بیشتر رفقا نمیدانند، اینکه مرزهای عراق پیش از محمّره در فاصلهای ۵ تا ۷ کیلومتری تمام میشوند. بلافاصله بعد از این، مرزهای ایران مستقیماً در امتداد ساحل آغاز میشود. به عبارت دیگر، در سوی دیگر خاک عراقی وجود ندارد که عراق بتواند به آنجا برود و شط را از دو سو کنترل کند و ترانزیت بینالمللی را تضمین. باید حواسمان به این نکته باشد و احتیاط کنیم. مرز عراق بعد از بصره حدود ۲۳ کیلومتر است که در طول آن عراق کنترل هر دو طرف را در دست دارد. بعد از آن، عراق فقط ساحل غربی را دارد و ساحل روبهرو متعلق به عربستان [خوزستان ایران] است که از ۱۹۵۴ به بعد تحت حاکمیت ایران بوده. لذا سربازان عراقی نمیتوانند به آن سوی دیگر بروند... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: احتیاجی نیست، ابو حسن.
علی ابو حسن: بله، اما مسألهٔ نفت که به میان میآید... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: وقتی به کشتیرانان ما حمله کردند، آنوقت سربازان را به آنجا میفرستیم.
...
صدام حسین: بله، ما تمام این رویهها را انجام میدهیم [منظور هدایت کشتیها، برافراشتن پرچم عراق بر آنها و بازرسی آنها است.] اگر یک کشتی ایتالیایی به شط بیاید و یک عراقی و یک ایرانی به سمتش بیایند و فرض کنید عراقی مشتی حوالهٔ ایرانی بکند، آنوقت عراقی گشت نظامی را خبر میکند و نزاعی در میگیرد. اگر فقط در همانجا نزاع کنند، مشکلی پیش نمیآید. اما اگر پا را فراتر بگذارند، ما سرهایشان را در گل فرو خواهیم برد تا ارادهٔ سیاسیمان را بهشان تحمیل کنیم [صدام دستش را مرتب روی میز میکوبد]، کاری که فقط به طریق نظامی میتوان انجام داد.
[۱:۰۰:۳۵]
علی ابو حسن: این یعنی تأسیسات نفتی هم وارد مناقشه خواهند شد.
صدام حسین: ممکن است. ممکن است کار به آتش کشیده شدن تأسیسات نفتی به دست ما یا آنها بکشد. جنگ است، ابو حسن. در جنگ نمیتوان گفت که تضمین میکنم تأسیسات نفتی به آتش کشیده نشوند. نه، بااینحال، وقتی تأسیسات نفتی ما در آتش بسوزند، مال آنها هم در آتش خواهد بود. هر اقدامی واکنشی در پی خواهد داشت. همهجای دنیا همین است، نه فقط برای ما یا آنها. این مسأله تحت کنترل یک طرف نیست. اگر به ما بود، ما جنگ تمامعیار نمیخواستیم، تخریب تأسیسات نفتی را نمیخواستیم و نمیخواستیم به شهرها حمله کنیم. ما میخواهیم اهداف نظامی را هدف بگیریم، گوششان را آنقدر بپیچانیم که حقایق قانونی را بپذیرند. چه چیزی مانع ما میشود که قصر شیرین را بگیریم؟ رفیق وزیر دفاع، چه چیزی مانع ما میشود؟
عدنان خیرالله: هیچ.
صدام حسین: چه چیز مانع میشود که از تمام محورها پیش برویم و ارتش آنها را محاصره کنیم و تمامشان را اسیر بگیریم یا هر کاری که دلمان خواست در داخل مرزهای ایران انجام دهیم؟ هیچکس نمیگوید مقاومتی وجود ندارد. هیچکس نمیگوید هیچ تلفات و شهدایی وجود نخواهد داشت، اما از منظر نظامی تخمین ما این است که میتوانیم به قلب ایران برسیم. هرچند، وقتی به مرزهای بینالمللیمان رسیدیم، متوقف شدیم و همین. ممکن است هرازگاه بهمان حمله کنند؛ هواپیماهای جنگی آنها به پرواز در خواهند آمد و ما ساقطشان خواهیم کرد. مرحلهٔ کنونی متفاوت از مرحلهٔ پیشین است. کمی بهشان فرصت خواهیم داد که یک جاهایی به ما حمله کنند! اما، هر وقت جنگندهای به بغداد حمله کرد، دیگر تمام است، وضعیت فرق خواهد کرد. پس اگر بعد از کمی فشار آوردن، آنچه ما میخواهیم بپذیرند، تا شأن خود را حفظ کنند، مشکلی پیش نخواهد آمد، اما اگر سعی کنند به تأسیسات نفتی یا از این قبیل حمله کنند آنوقت اوضاع بلافاصله بغرنج خواهد شد، بدون اینکه حتی دربارهاش فکر کرده باشیم یا به بحث گذاشته باشیماش. ما فوراً تلافی خواهیم کرد. فقط یک تماس تلفنی کافی است که همچون صاعقهای روی سرشان فرود بیاییم.
...
علی ابو حسن: با اجازه، مسألهٔ دیگر به شوروی مربوط میشود. مطمئنم که شما بیشتر از من اوضاع را دنبال میکنید و میدانید که شوروی به سمت ما متمایل است. به عقیدهٔ شخصی من، شوروی بیش از پیش در مورد ما ملایمت نشان میدهد.
صدام حسین: بله، درست است.
[۱:۰۵:۰۰]
علی ابو حسن: با این حال، گمان نمیکنم حمایت زیادی از عراق بکنند.
صدام حسین: تا حالا که نه. هیچ کاری نکردهاند.
علی ابو حسن:... [میگوید اگر جنگ چند روزه تمام شود احتیاج به شوروی نخواهند داشت، اما در غیر اینصورت نیاز به تأمین مهمات از سوی شوروی احساس خواهد شد.] مسألهٔ دیگر، که بهعقیدهٔ من باید بهش توجه کنیم، این است که در حال حاضر هیچ مقامی در ایران جز [امام] خمینی اختیار تصمیمگیری ندارد. هیچکس دیگر. او مرد یکدندهای است، که میگوید آمده عراق را آزاد سازد، پس چطور تحمل خواهد کرد زمینی را از چنگش درآورند؟ [...]این یعنی که... مگر اینکه خدا جانش را بگیرد همانطور که شنیدیم [از طریق شایعات] و بعد [شایعهها] کذب از آب درآمدند، یا اینکه وضعیت سلامتیاش [رو به وخامت بگذارد]... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: شایع شده که مُرده؟
علی ابو حسن: بله، چنین شایعهای شنیدهایم.
صدام حسین: شبیه همان شایعههایی که سوریها دربارهٔ صدام حسین ساخته بودند [میخندد]. شما این شایعهها را پخش کردید؟
علی ابو حسن: نه، قربان. لذا به اعتقاد من این وضعیت همینطور معلق خواهد ماند. منظورم این است که سریعاً تکلیفش مشخص نخواهد شد. چرا؟ چون چه کسی در ایران تصمیمها را میگیرد؟ ما کنترل کامل [بر اوضاع] نداریم پس میخواهم بیپرده بگویم که کنترل کامل اوضاع غیرممکن خواهد بود. مثلا، وضعیت گروگانها را در نظر بگیرید، همه حالا متفقالقول هستند که کار احمقانهای است. او [امام خمینی] متقاعد شده که با آمریکا باید اینطور برخورد کرد. بااینحال، در مورد عراق نمیتواند انعطافی نشان دهد. او میتواند در برابر آمریکا انعطاف نشان دهد، اما ما نمیتوانیم موضع او در برابر عراق را با موضعاش در برابر آمریکا مقایسه کنیم. اوایل که به قدرت رسیده بود، اولین چیزی که گفت این بود که عراق را آزاد میکند، و حالا وضع از آزادسازی عراق [به دست امام خمینی] به اشغال زمینهای کشور او به دست عراقیها تغییر کرده. این وضعیت بغرنجی است که او حاضر است جانش را فدا کند اما سازش نکند. ممکن است اشتباه کرده باشم، اما این تحلیل من است.
صدام حسین: درست است. [امام] خمینی نمیتواند، چه او یا هر کس دیگر، وضعیت ایران از قبل خطرناکتر شده. [امام] خمینی پیش از این عهدهدار همهٔ امور بود. حالا، گمان میکنم حتی اگر [امام] خمینی هم چیزی بگوید، حرفش را اجرا نمیکنند و گواه این ادعا بیش از یک مورد وجود داشته که او چیزی گفته و کسی از دستورش اطاعت نکرده است. حتی کار به جایی رسیده که او دیگر حرفی نمیزند چون میداند هیچکس به حرفش گوش نخواهد کرد. حتی از بنیصدر هم اطاعت نمیکنند، نه حتی رفسنجانی یا اسمش هرچه که هست، فلان «سنجانی»، یا مجلس شورایشان. هیچکس با آنها حرف نمیزند و آنها سر هیچچیز به توافق نمیرسند، به همین خاطر مطمئناً صلح غیرممکن خواهد بود. به عبارت دیگر، ایرانیها بیشتر به جنگ گرایش دارند تا اینکه برای صلح متحد شوند. اما حتی در جنگ هم، چون همهشان پست و مقامی گرفتهاند، نیاز به چیزی دارند که متحدشان سازد. این عامل اتحاد چه خواهد بود؟ ما نهایت تلاشمان را میکنیم که فرصتی برای متحد شدن به آنها ندهیم. در نهایت، باید مثل آدمیزاد رفتار کنند و وضعیتشان را برای تعیین واکنش بسنجند. [۱:۱۰:۰۰]
در واقع واکنش نشان دادند، سعی کردند بجنگند، اما به نظر میرسد پیغام ما را نگرفتهاند. ما به راستی سربلند هستیم، اگرچه این جنگ بزرگی نیست که کل یک ارتش در برابر ارتشی دیگر بایستد، تمام شاخهها در آن شرکت دارند، به جز نیروی دریایی، از جمله نیروی هوایی، زرهی، توپخانه، پیادهنظام و نیروهای ویژه. تمام شاخههای مختلف ارتش در برابر تمام شاخههای ارتش آنها، با این حال ارتش عراق بعثی است در حالیکه ارتش ایران ضد خمینی است. آنها پیرو حرفهای او، یعنی «ارتش بیست میلیونی» و اینکه میخواهد تا بغداد پیش برود و هیچکس جلوی او ایستادگی نخواهد کرد، نیستند. نتیجه این است که... [حرفش قطع میشود]
علی ابو حسن: ترسوها.
صدام حسین: نه، اینطور نیست. سعی کردند مقاومت کنند، بعضیهاشان. اما در تمام مواضع، کلی مهمات و اسلحه و آذوقه را پشت سر جا گذاشتهاند. حتی تانکهای سالم. چرا؟ خط مقدم هنوز چندان پیشروی نکرده، حدود ۲۰۰ کیلومتر طول دارد و ۵۰ کیلومتر عرض، عجیب است که تانکهای سالم را رها کردهاند. خط مقدم خیلی کوچک است. میتوانستند بهآسانی تانکها را به جای دیگری ببرند، اما از این کار هم ترسیدند، میتوانستند پنج دقیقهای این کار را بکنند.
علی ابو حسن: مهم است که تحولات بعد از انقلاب را هم بررسی کنیم، منظورم تمایل به برهمریختن ثبات عراق و عزم اجرای این کار. آنها میخواهند صهیونیستها و آمریکاییها را [از عراق] به وحشت بیاندازند و این چه تأثیری روی مسألهٔ نیروی اتمی عراق خواهد گذاشت. عراق هنوز بمب هستهای ندارد و آنها [آمریکا و صهیونیستها] همین حالا به وحشت افتادهاند، پس ببینید که اگر عراق بمب داشت چه میشد [میخندند].
... [شوخی در مورد ترسی که همه، از جمله اعراب و آمریکا و صهیونیستها، از عراق اتمی خواهند داشت و ابراز نگرانی از مسألهساز شدن آن.]
صدام حسین: چارهای نیست. نمیتوانید عقیدهٔ خود را بیان کنید، بیآنکه ۸ نفر دیگر را آزرده سازید. این بخشی از اصول ماست. آنچه گفتید درست است، کویتیها همین حالا ترسیدهاند. سفیر کویت به دیدار من آمد و گفت که ما با شما هستیم اما بگویید تا کجا پیش خواهید رفت؟ معلوم است که خواهند گفت: «ببینیم اینها [عراقیها] تا کجا در این نبرد پیش خواهند رفت، چون در نهایت، یک روز صبرشان در مورد ما [کویتیها] هم سر خواهد آمد و ممکن است مشتشان را حوالهٔ ما هم بکنند!»
... [بحث در مورد نحوه دفاع از امالقصر، با استقرار توپخانه در بوبیان - جزیرهای متعلق به کویت نزدیک عراق- ادامه مییابد، و صدام در نهایت میگوید که اگر لازم باشد بدون اجازهٔ «برادرانمان» نیروها را در آنجا مستقر خواهیم کرد.]
[۱:۱۵:۳۰]
... [صدام معتقد است در دوران جنگ نباید با اعراب درافتاد و «هر کاری وقتی دارد». پس از خروج عزت الدوری و رسیدن ساندویچها! بحث دربارهٔ اینکه اقدامات بعدی عراق در شط العرب با ارسال نمایندگانی به کشورهای عرب و تماس با سفرای این کشورها و شوروی، به اطلاع آنها رسانده شود، ادامه مییابد.]
[۱:۲۰:۳۲]
صدام حسین: [نامفهوم]
متکلم ناشناس ۱: همچنین مایلیم به اطلاعتان برسانیم که ارتش شکوهمندمان، امروز، پنج پُست را تصرف کرد: الرشیدیه، الطاووس و باقی... همه را ذکر کردهام، چهار پُست در بخش المیسان و انجیره در بخش دیاله. در ادامه... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: انجیره را عوض کنید.
متکلم ناشناس ۱: انجیره در کرکوک هم هست.
صدام حسین: این اسم کردی است یا فارسی؟ یا ترکی؟
متکلم ناشناس ۱: کردی، قربان.
متکلم ناشناس ۲: قربان، انجیره به معنی گرگ است.
متکلم ناشناس ۱: به زبان کردی، قربان.
متکلم ناشناس ۳: قربان، [انجیره] درست روی، اگر یادتان باشد، جادهٔ منتهی به سیف سعد...
صدام حسین: سمت راست سیف سعد.
متکلم ناشناس ۳: [نامفهوم]
صدام حسین: [نامفهوم]
متکلم ناشناس ۱: همه را به اطلاعشان رساندیم که احتمالاً این نخستین بار در تاریخ است که کشوری به کشور دیگر اطلاع میدهد برای آزادسازی فلان ناحیه میآید. مطمئن باشید که حتی از یک وجب سرزمینمان نمیگذریم و به هیچچیز جز بازپسگرفتن زمینها و حقوقمان راضی نخواهیم شد. قربان، او [کاردار ایران] چنان مستأصل بود که حتی دلمان برایش سوخت. اصلاً بهنظر نمیرسید که نمایندهٔ کشوری است، شبیه اسرای جنگی بود، و یک کلمه هم نگفت. سعی کرد چند کلمهای به زبان عربی بگوید، که ما همه مسلمان هستیم، و ازش پرسیدم «کدام اسلام؟» اشاره کرد که زمانی یادداشتی تحویل ما داده و گفت که فرصت نشان دادن حسن نیت بهشان ندادهایم. دو ساعت بعد... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: مگر چیز جدیدی است که باید فرصت نشان دادن حسن نیت بهشان میدادیم؟
متکلم ناشناس ۱: بهش گفتم هنوز دو ساعت هم نگذشته! گفتم مذاکرات ما و حیلهگری شما سالهاست با وزارت امور خارجه ادامه دارد و در این مورد لازم نبود... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: سه روز بابت سیف سعد بهشان فرصت دادیم.
متکلم ناشناس ۱: بله، گفتم وقتی زینالقوس را گرفتیم، چرا باقی سرزمینها را تسلیم ما نکردید؟ ما فرصتی به شما دادیم، وقتی زینالقوس را اشغال کردیم، چرا آنوقت حسن نیتی نشان ندادید؟ باید میگفتید که آمادهایم بیایید سر میز مذاکره. تنها کاری که کردید این بود که تذکاریه بفرستید، که در روابط دیپلماتیک چیزی جز توهین نیست.
صدام حسین: بین رفقا [نامهٔ رسمی ایران را] پخش کنید تا کمی خوش بگذرانیم! [لحن صدام حکایت از شوخی دارد] من مختصر نگاهی بهش انداختم و خندیدم.
...
متکلم ناشناس ۱: قربان، از بین سفرای عرب، تنها کسی که ابراز دوستی کرد سفیر اردن بود. او گفت که... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: ملک حسین دیروز به من زنگ زد اما، بنا به چیزی که الان گفتیم، فکر کردم شاید نمیخواهد بگوید «من عراقیها را پای تلفن تشویق کردم.» به همین خاطر به رسانهها نگفتم که تماس تلفنیای بوده. اما بالاخره خبر درز کرد. او در این تماس تلفنی گفت که ما هستیم و با شماییم و هر کمکی که بخواهید ما کاملاً آمادهایم که انجام دهیم.
[۱:۲۵:۰۲]
...
[صدام میخواهد ختم جلسه را اعلام کند که کسی شروع به حرف زدن میکند.]
متکلم ناشناس ۴: [لهجهٔ عراقی ندارد] اتفاقی که افتاده قطعاً باشکوه بوده. نمیتوان جشن نگرفت و همهچیز انشاءالله با موفقیت انجام خواهد شد. آقای رئیسجمهور، همانطور که گفتید باید همهچیز را در نظر بگیریم و تمام احتمالات را بسنجیم. لذا، در ترکیه و در مورد کودتای اخیر [کودتای ۱۹۸۰ ترکیه] به وضوح پیداست که آنها علیه ایرانیها هستند، یا اینکه ایرانیها علیه آنها هستند. بههرحال... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: انگار هیچ آدم عاقلی آنجا پیدا نمیشود! کودتایی شده، خب ساکت بمانید! واقعاً لازم است موضع بگیرید و دخالت کنید؟ خدا لعنتشان کند با این سیاستهایشان.
متکلم ناشناس ۴: [میخندد] سخنرانیشان خطاب به جنبشهای اسلامی [ترکیه] بود که [ایرانیها] باهاشان ارتباط دارند.
صدام حسین: که چه؟ ما نسبت به آنها روابط بهتری داریم، با...
متکلم ناشناس ۴: بله.
صدام حسین: منظورت اربکان است؟ [سیاستمدار و نخستوزیر سابق ترکیه] ما [با اربکان] روابط بهتری داریم تا آنها؟
متکلم ناشناس ۴: بله، اربکان. واضح است که کودتا بیشتر از هر کس دیگری او را هدف گرفته بود.
صدام حسین: او دوست ماست و کودتا به احتمال زیاد علیه او انجام شد.
...
صدام حسین: خدا همهٔ آنها و ایرانیها را با هم لعنت کند. آمریکا سرگرم بررسی اوضاع است. معنی چیزی که گفتید این است که آدم باید مسئول کارهای خودش باشد. انتظار نمیرود که در سه تا چهار ماه آینده [نامفهوم] او هنوز زمان دارد.
متکلم ناشناس ۴: بله، درست است، هنوز میتواند اوضاع را راستوریس کند. همچنین، من نمیتوانم رسانههای ایران را تعقیب کنم. فقط بعضی بخشهای ترجمه شده را میشنوم. نمیشود فهمید که ترجمه است یا اینکه شنوندگان عراقی را نشانه رفته. پس ما هم میتوانیم با رسانههای فارسیزبانمان این کار را بکنیم. میتوانیم به طریقی دیگر با سربازان آنها ارتباط برقرار کنیم، متفاوت از کاری که در تلویزیون میکنیم.
صدام حسین: بله، دستور دادهایم که این کار را انجام دهند.
متکلم ناشناس ۴: چون حالا چیزهایی که دربارهٔ ارتش ایران گفته شده... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: ما به رسانهها دستور دادیم که به آنها بگویند شما [سربازان ایرانی] به زور به این جنگ آورده شدهاید و اینکه [امام] خمینی شما را به مرزهای زیر آتش ارتش ما فرستاده تا کاری کند که پاسداران انقلابش هر کاری که میخواهند با قدرت بکنند. و اینکه از شما برای تحکیم جایگاههای خودشان در نزاع قدرت سوءاستفاده میکنند و شما را به منزلهٔ سوخت آتشی قرار دادهاند که ربطی به شما ندارد. ما دشمن ایران نیستیم. فردا من هم در سخنرانیام این را بهشان خواهم گفت. پیشنویس اقدام اضطراری را بدهید به من. به نکتهٔ خوبی اشاره کردید. ما پیش از این دستور دادهایم که باید تمایزی میان آنچه به مردم عراق گفته میشود و آنچه قرار است منتشر کنیم ایجاد شود. رفیق طارق، دو ماه است که میخواهم این را بهتان بگویم. میخواهم بگویم که اختلافات و نزاع قومی و نژادی ایران باید از رادیوی فارسی ما حذف شود. ما اینجا هم دوستان ایرانی داریم... [حرفش قطع میشود]
نظر شما :