از ورزش‌های زورخانه‌ای تا تربیت بدنی اجباری

۱- ورزش‌های غربی چگونه در ایران متداول شد؟
۲۰ تیر ۱۳۹۳ | ۱۵:۱۰ کد : ۷۸۰۵ تاریخ سیاسی فوتبال در ایران
نویسندگان یونان باستان مهارت‌های سوارکاری اهل پرشیا را قدر گذارده‌اند...خاستگاه بازی چوگان، ایران است...سال ۱۲۹۴ افسری نظامی به نام گرانمایه نرمش‌ها و تمرینات ورزشی را در ارتش ایران باب کرد...میرمهدی ورزنده برای معرفی و باب کردن ورزش‌ غربی در ایران تلاش کرد. ورزنده گنجاندن تربیت بدنی در برنامهٔ آموزشی مدارس را روال کرد...مهدی‌قلی هدایت، نخست‌وزیر در خاطراتش نوشت در مدارس دخترانه، زیاده از حد به تربیت بدنی توجه شده است. لباس‌های ورزشی یک شکل، حس حیا را در دختران کم می‌کنند.
از ورزش‌های زورخانه‌ای تا تربیت بدنی اجباری
ترجمه: بهرنگ رجبی

 

تاریخ ایرانی: هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در این مقاله که با عنوان «هیولای جهانی شدن: ورزش و تجدد در ایران» در شماره ژوئن- سپتامبر ۲۰۰۲ نشریه «The International Journal of the History of Sport» منتشر شده، به چگونگی ورود، فراگیری و نفوذ ورزش‌های غربی در زندگی ایرانیان معاصر می‌پردازد. در این مقاله که ترجمه‌اش را در «تاریخ ایرانی» می‌خوانید، نسبت ورزش با تجدد در ایران مورد واکاوی قرار گرفته است.

 

***

 

ایران در آسیا

 

اغلب فراموش می‌شود که آسیا نه فقط شرق، جنوب شرقی، جنوب و مرکز بلکه یک غرب هم دارد. بر خلاف غربی‌ها که به نظر می‌آید عمدتا «خاورمیانه» را یک قاره می‌دانند تا اصطلاحی در چارچوب جغرافیای سیاسی که اروپا را محور می‌گیرد، ایرانی‌ها همیشه کشور خودشان را بخشی از آسیا انگاشته‌اند. اگرچه به دلایل جغرافیایی روشن، اصلی‌ترین قدرت غیراروپایی که تجددخواهان ایران در سده‌های ۱۳ و ۱۴ شمسی سودای هماوردی‌اش را داشتند، امپراتوری عثمانی بود،(۱) معدودی هم پیشنهاد می‌کردند ژاپن را الگو بگیریم.(۲) پیروزی ژاپن بر روسیه در جنگ سال‌های ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ عزم و انگیزه‌ای شگرف برای انجام اصلاحات در ایران داد. چون تنها قدرت قانونی و مشروع آسیا تنها قدرت تمامیت‌خواه اروپا را شکست داده بود، این اتفاق را به اثبات برتری دولت قانونی و مشروع تعبیر کردند.(۳) نه فقط در روسیه بلکه در ایران هم از ماجرا درس گرفتند و بعد از انقلاب سال ۱۹۰۵ روسیه، سال ۱۹۰۶ [۱۲۸۵] ایران پیشگام انقلاب‌هایی در آسیا شد که سال ۱۹۰۸ به امپراتوری عثمانی و سال ۱۹۱۱ به چین رسید.(۴)

 

آنچه احساس تعلق ایرانی‌ها به تقدیری مشترک با باقی آسیا را تسهیل کرد، این نکته بود که ایران هم مثل چین، ژاپن و سیام (تایلند قدیم) هیچ‌گاه رسما مستعمرهٔ قدرت‌های اروپایی نبود، اگرچه مثل چین گرفتار فشارهای زیاده‌خواهانهٔ امپراتوری‌های روسیه و بریتانیا بود. یک دستاورد مهم استمرار استقلال و حق حاکمیت ایران، مهم‌تر و بیشتر شدن نقش نخبگان بومی در تجدد و مدرن کردن کشور بود. هدف اصلی آن‌ها نه کسب استقلال بلکه کاستن از فاصلهٔ نظامی، اقتصادی و فرهنگی‌ای بود که ایران با غرب غالب داشت و باعث شده بود در برابر زیاده‌خواهی امپراتوری‌ها و دخالت‌های سیاسی‌شان در امور داخلی ایران آسیب‌پذیر باشد و تن به استثمار اقتصادی آن‌ها بدهد. این نخبگان تجددخواه تا مقطع انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ سعی می‌کردند از گذر تقلید غرب به هدفشان برسند. اروپایی‌ها در ایران حاضر بودند و در فرایند تجدد تأثیر می‌گذاشتند، اما صرفا کارکرد فرعی و کمکی داشتند: میسیونرها، دیپلمات‌ها، بازرگانان و مشاوران دولت. ورزش مدرن را هم این خارجی‌های مقیم و هم ایرانی‌هایی که مدتی را در اروپا سر کرده بودند، به ایران معرفی کردند.

 

بعد از کسب استقلال اغلب کشورهای آفریقایی ـ آسیایی در دههٔ ۱۹۶۰، ایرانی‌ها به تدریج این تصور را در خودشان درونی کردند که به منطقه‌ای به نام «خاورمیانه» متعلق‌ هستند، اما با وجود انبوه نزاع‌های بین‌المللی حل نشدهٔ این منطقه، اصلی‌ترینش هم کشاکش اعراب و اسرائیل، در یک سطح پایین‌تر از نظام جهانی، «آسیا» کماکان چارچوبی منطقه‌ای است که ارجاع به آن منطق و معنا دارد. در نتیجه ایران از‌‌ همان آغاز شکل‌گیری «بازی‌های آسیایی» حسابی طرفدار و حامی آن بوده و فعالانه در مسابقات و جام‌های آسیایی شرکت می‌کند.(۵)

 

 

ورزش سنتی در ایران

 

سنت‌های ورزشی در ایران بازتابی هستند از جا و جغرافیای این کشور. اسب را ابتدا در دشت‌های آسیای مرکزی اهلی کردند که فلات ایران از مرز جنوب غربی‌اش آغاز می‌شود؛ این دو منطقه همیشه تعامل فرهنگی با همدیگر داشته‌اند. نویسندگان یونان باستان مهارت‌های سوارکاری اهل پرشیا را قدر گذارده‌اند،(۶) انگلیسی‌ها در نوعی ادای احترام، ضربه‌ای نهایی را که از قبل آن کار یکسره می‌شود، «ضربهٔ پارتی» می‌گویند،(۷) و توافقی وسیع بر سر این هست که خاستگاه بازی چوگان، ایران است.(۸)

 

ورزش محبوب‌تر، ورزشی که بیشترین شمار مدال‌های جهانی را در آن به دست آورده، کشتی است. کشتی سنتی ایران شبیه کشتی‌هایی است که در ترکیه و هند می‌گیرند و در آن حمله به پایین کمر مجاز است؛ در روزگار پیشامدرن رسم این بود که قهرمان‌های کشور‌ها و قوم‌های مختلف که پهلوان خوانده می‌شدند، برای گرفتن کشتی سفرهایی فراوان می‌کردند در منطقه‌ای وسیع، از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی و از بالکان تا بنگال.(۹) کشتی‌گیر‌ها صنفی داشتند که سرکرده‌اش مقامی درباری بود، و در ورزشگاه‌هایی تمرین و زورآزمایی می‌کردند به نام زورخانه که اگرچه هنوز هم در اغلب شهر‌ها و شهرستان‌های ایران هست اما به دلیل ورود کشتی آزاد و فرنگی به ایران، ورزشکاران دیگر در آن‌ها کشتی نمی‌گیرند.(۱۰) در این ورزشگاه‌های سنتی تشابه‌ها و توازی‌های جذابی با آخارای هندی‌ها می‌توان یافت،(۱۱) اما اینکه آیا واقعا ذاتا ربطی به همدیگر دارند، هنوز معمایی است.(۱۲)

 

جدای این سنت‌های ملی، نواحی کوهستانی ایران راه به شکل‌گیری بی‌شمار بازی‌ها و رقابت‌های منطقه‌ای و بومی داده، از جمله‌شان مشخصا انواعی از کشتی که اغلب وقت درو، سر عروسی‌ها، یا دیگر مراسم جمعی همگانی انجام می‌شوند. وجه مشترک اکثریت غالبی از بازی‌ها و رقابت‌های ملی، منطقه‌ای و بومی این است که صرفا مال مردها هستند. همین نکته هم بود که تربیت بدنی زنان را بدل به جزئی مهم از برنامهٔ تجددخواهانی کرد رویارو با موانعی هولناک در کشوری که فرهنگ اسلامی‌اش حکم به حجاب و تفکیک جنسیتی داده (اگرچه درجات شمولش در مناطق مختلف با همدیگر فرق می‌کند).

 

 

ورود ورزش غربی

 

ورود ورزش غربی به ایران خیلی ثبت و مستند نشده. در دارالفنون، نخستین مدرسهٔ مدرن ایران که سال ۱۲۳۰ تأسیس شد، معلمان اروپایی دانش‌آموزان ایرانی‌شان را منظما نرمش می‌دادند و برای همین کار، تالار تئاتر مدرسه را کرده بودند محل باشگاهشان. بعد سال ۱۲۹۴ بود که افسری نظامی به نام گرانمایه که تحصیلکردهٔ آلمان بود، نرمش‌ها و تمرینات ورزشی فردریش لودویگ جان را در ارتش ایران باب کرد.(۱۳)

 

تربیت بدنی بخشی مهم از برنامهٔ آموزشی مدرسهٔ آمریکایی‌ها (که بعد‌تر شد دبیرستان البرز) بود، مدرسه‌ای که میسیونرهای پرسبیتری تأسیسش کردند. مدیر مدرسه، دکتر ساموئل جردن، در تلاشی آگاهانه و عامدانه برای جا انداختن ارزش فعالیت‌های جمعی و روحیهٔ همکاری (که ورزش‌های زورخانه‌ای سنتی ایران به قدر کافی یادشان نمی‌دادند) تمرکز را گذاشت روی ورزش‌های توپی. دانش‌آموزان مجبور شدند خودشان بیل و کلنگ دست بگیرند تا در ساختن زمین فوتبال مدرسه کمک کنند.(۱۴)

 

اگر بنا باشد اعتبار تلاش برای معرفی و باب کردن ورزش‌ غربی در ایران را فقط به یک نفر بدهیم، این آدم میرمهدی ورزنده است. ورزنده در بلژیک تربیت بدنی خواند و مدت زمانی را هم در استانبول گذراند و بعد کمی پیش از پایان جنگ اول جهانی به ایران برگشت. به ایران که برگشت، ابتدا مسخره‌اش می‌کردند که رفته خارج تربیت بدنی خوانده، اما به کمک پزشکانی که بیمارانشان را برای ماساژ به او ارجاع می‌دادند، جدیت و اهمیت تخصصش را جا انداخت. در مدارس فرانسوی در تهران تربیت بدنی درس داد و همان جاها بود که توجه مقام‌های وزارت معارف را جلب کرد تا شغلی ثابت به او بدهند: معلم تربیت بدنی مدارس دولتی. آن روز‌ها در ذهن عمدهٔ تجددخواهان ایران این بود که ورزنده می‌خواهد ورزش غربی را یک جا وارد ایران کند؛ در نوشته‌های خودش هیچ اشاره‌ای به تربیت بدنی بومی ایران نیست.(۱۵)

 

ورزنده گنجاندن تربیت بدنی در برنامهٔ آموزشی مدارس را روال کرد. تلاش‌ها برای انجام این کار بر می‌گشت به دورهٔ مشروطه اما تازه سال ۱۲۹۸ بود که سیستم سوئدی تمرینات بدنی پر هنریک لینگ رسما در مدارس ایران به کار گرفته شد.(۱۶) اما ناظری بریتانیایی نوشته تمریناتی که او در مدرسهٔ ابتدایی شرکت نفت ایران و انگلیس در اهواز دیده، تمریناتی که نظامشان مطابق «برنامهٔ آموزشی وزارت معارف ایران» بوده، «ترکیبی از روش‌های روسی و آلمانی تمرینات بدنی» و مشخصه‌شان هم «سرعت بالای انجام حرکات» بوده‌اند.(۱۷) روز ۱۳ شهریور ۱۳۰۶ مجلس ایران قانونی تصویب کرد که به وزارت معارف اختیار می‌داد تربیت بدنی اجباری هر روزه را در برنامهٔ آموزشی مدارس دولتی بگنجاند.(۱۸)

 

به نظر می‌آید روحانیت و دیدگاه مذهبی مخالف این اقدام بودند. سیستم نرمشی کالیستنیکز، که «ورزش سوئدی» خوانده می‌شد، قالب اصلی تربیت بدنی در ایران شد، اما به دید سنتی‌ها کاری سبک بود چون آدم را یاد رقص می‌انداخت. مهدی‌قلی هدایت، نخست‌وزیر (محافظه‌کار) ایران، در خاطراتش نوشت در مدارس، به خصوص مدارس دخترانه، خیلی زیاده از حد به تربیت بدنی توجه شده. می‌نوشت لباس‌های ورزشی یک شکل، حس حیا را در دختران کم می‌کنند و اضافه می‌کرد نمی‌فهمد دو و میدانی دختران چه فایده‌ای برای تحصیلشان دارد.(۱۹)

 

بازی‌های رقابتی غربی را یا ایرانیانی به ایران معرفی کردند که از اروپا برگشته بودند یا ایرانیانی که تماس و ارتباط هر روزه با اروپایی‌های مقیم ایران داشتند. فوتبال، که امروز پرطرفدار‌ترین ورزش ایران است، از گذر سه واسطهٔ تجدد به ایران رسید: نظامی‌ها، صنعت نفت و مدارس مذهبی میسیونری. همچون جاهای دیگر دنیا، مهاجران بریتانیایی نقشی عمده در ورود فوتبال به ایران بازی کردند.(۲۰) در شهرهای نفت‌خیز جنوب ایران، کارمندان شرکت نفت ایران و انگلیس فوتبال بازی می‌کردند و ایرانی‌ها تماشا می‌کردند. خیلی نگذشت که بعضی ایرانی‌ها کم‌کم جانشین تک بازیکن‌هایی در تیم‌های بریتانیایی شدند، تا اینکه نهایتا تیم‌های خودشان را تشکیل دادند. این فوتبالیست‌های ایرانی جوان بابت شرکت در مسابقاتی که توی «زمین‌ها» برگزار می‌شد، با ناملایماتی از طرف محیط اجتماعی‌شان مواجه بودند و هر از گاه کتک می‌خوردند یا سنگ به سمت‌شان روانه می‌شد. در جاهایی دیگر از جنوب ایران، فوتبال را افسران بریتانیایی هنگ «پلیس جنوب ایران» (۱۹۲۱‌ـ‌۱۹۱۶) به سربازان تحت امرشان معرفی کردند و آن سرباز‌ها هم بازی را بین عامهٔ جمعیت رواج دادند. فوتبال نماد تجدد شد و بعد جنگ اول جهانی کم‌کم حمایت حکومت هم پشت سرش آمد. سال ۱۲۹۸ دوتا از ساکنان بریتانیایی تهران یک مجمع فوتبال تأسیس کردند که خیلی زود ایرانی‌ها اداره‌اش را به دست گرفتند و بعد کلی تغییر اسم، شد فدراسیون فوتبال ایران و بعد‌تر عضو فیفا هم شد. شهروندان بریتانیایی دیگری هم در گسترش ورزش مدرن در ایران نقش داشتند.(۲۱)

 

 

پی نوشت:

 

1- Anja Pistor-Hatam, Iran und die Reformbewegung im osmanischen Reich: Persische Staatsmanner, Reisende und Oppositionelle unter dem EinfluB der tansimat (Berlin: Klaus Schwars, 1992).

 

۲ـ نگاه کنید به:

Anja Pistor-Hatam, “Progress and Civilization in Nineteenth-Century Japan: The Far Eastern State as a Model for Modernization,” Iranian Studies, XIX (1996), 111-126; Roxane Haag-Higuchi, “A Topos and Its Dissolution: Japan in Some 20th Century Iranian Texts,” Iranian Studies, XIX (1996), 71-84.

اما نهایتا تفاوت جسمانی و فرهنگی مانعی شد بر سر راه هر جور تأثیرگذاری مستقیم نمونه‌های ژاپنی بر ایران.

 

3- Hashem Rajabzadeh, “Russo-Japanese War as Told by Iranians,” Annals of Japan Association for Middle East Studies, 111 (1988).

 

4- Nader Sohrabi, “Historicizing revolutions: Constitutional Revolutions in the Ottoman Empire, Iran, and Russia, 1905-1908,” American Journal of Sociology, C (1995), 1383-1447

 

۵ـ بیژن روئین‌پور، ایران در بازی‌های آسیایی (تهران: کیهان، ۱۳۷۷).

 

۶ـ برای بحثی دربارهٔ آنچه‌ها که یونانی‌ها دربارهٔ پرورش جسمانی نخبگان ایرانی گفته‌اند، نگاه کنید به:

Wolfgang Knauth, “die sportlichen Qualifikationen der altiranischen fursten,” Stadium, II (1976).

 

۷ـ پارت‌ها و ماد‌ها زیرمجموعهٔ ایرانی‌ها بودند. ایرانی‌ها همیشه کشورشان را نه پرشیا بلکه ایران خوانده‌اند، کلمه‌ای که به لحاظ ریشه‌شناختی ربط‌هایی به «آریایی» و «ایرلند» دارد. متعاقب یونانی‌ها، اروپایی‌ها همچنان ایران را پرشیا می‌خواندند، اما سال ۱۹۳۶ [۱۳۱۵] دولت ایران درخواست کرد در بیرون از خاک خودش هم این کشور رسما ایران خوانده و شناخته شود. هدف نشان دادن گسستی از یک گذشته بود ـ سه سال پیش‌ترش سیامی‌ها هم به دلایلی مشابه نام کشورشان را تغییر داده بودند به تایلند.

 

۸ـ نگاه کنید به:

H. E. Chehabi and Allen Guttmann, "From Iran to all of Asia: The Origin and Diffusion of Polo," in Sport in Asian Society: Past and Present (London, 2002).

 

۹ـ نگاه کنید به:

Marius Conrad, “le lute chez les arabes,” in Le cinquantenaire de la faculte des lettres d’Alger (1881-1931) (Algiers: Societe Historique Allgerienne, 1932).

 

۱۰ـ برای شرحی از جهان سنتی زورخانه، نگاه کنید به:

A. Reza Arasteh, Man and Society in Iran (Leiden: E, J. Brill, 1964), 29-35; Sayyed Mohammad Ali Jamalzadeh, Isfahan is Half the World: Memories of a Persian Boyhood, trans. W. L. Heston (Princeton NJ: Princeton University Press, ۱۹۸۳), chapter 3, 'The World of Chivalry and Manliness', 170-200.

 

۱۱ـ نگاه کنید به:

Joseph S. Alter, The Wrestler’s Body: Identity and Ideology in North India (Berkeley, CA: University of California Press, 1992).

 

۱۲ـ برای کامل‌ترین تلاش تا امروز در جهت تحلیل تشابه‌ها و توازی‌های میان زورخانه و آخارا، نگاه کنید به:

Philippe Rochard, "Le ‘sport antique’ des zurkhane de Teheran, Formes et significations d’une pratique contemporaine," (Ph.D. thesis, universite Aix-Marseille 1, 2000).

 

۱۳ـ ابوالفضل صدری، تاریخ ورزش (تهران: وزارت فرهنگ، ۱۳۴۰)، ۱۴۰‌ـ‌۱۳۸.

 

14- Arthur C. Boyce, “Alborz College of Tehran and Dr. Samuel Martin Jordan, Founder and President,” in Ali Pasha Saleh (ed.), Cultural ties between Iran and the united States (Tehran, 1976), 193-194, 198.

 

۱۵ـ جزئیاتی از زندگی‌اش در زندگینامهٔ مختصر خودنوشتی آمده چاپ شده در نشریهٔ رسمی وزارت معارف: تعلیم و تربیت، سال یکم، ۶ (شهریورماه ۱۳۰۴)، ۳۸‌ـ‌۳۳.

 

۱۶ـ دانش ورزش، سال دوم، ۱۳ (بهمن ماه ۱۳۶۷)، ۴۳. دربارهٔ لینگ، نگاه کنید به:

Carl Diem, Weltgeschichte des Sports und der Leibeserziehungen  (Stuttgart: Cotta, 1967), pp. 793-795, and Jan Lindroth, “The History of Ling Gymnastics in Sweden. A Research Survey”, Stadion, XIX-XX (1993-94).

 

در مورد پذیرش لینگ در ایران، نگاه کنید به: م. م. ط. ط. [محمد محیط طباطبایی؟]، «لینگ: شاعر و ورزشکار، ۱۸۳۹‌ـ‌۱۷۷۶»، آموزش و پرورش، سال دهم، ۲ (اردیبهشت‌ماه ۱۳۱۹): ۱۶‌ـ‌۱۵، ۵۸.

 

17- J. W. Williamson, In a Persian Oil Field (London: Earnest Benn Limited, 1972), 152.

 

۱۸ـ برای متن این قانون، نگاه کنید به: تعلیم و تربیت، سال سوم، ۸‌ـ‌۷ (مهر و آبان ماه ۱۳۰۶)، ۱.

 

۱۹ـ مهدی‌قلی‌ هدایت مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات (تهران: رنگین، ۱۳۲۹)، ۶۲۵. مقایسه کنید با دیدگاه مدیرکل وزارت معارف در سال ۱۳۱۳ که می‌گفت تربیت بدنی پسر‌ها را مهیای کار و سربازی و دختر‌ها را مهیای خانه‌داری می‌کند: دکتر ولی‌الله خان نصر، «تربیت بدنی»، تعلیم و تربیت، سال چهارم، ۵ (مردادماه ۱۳۱۳)، ۲۵۷.

 

20- Allen Guttmann, Games & Empires: Modern Sports and Cultural Imperialism (New York, 1994), 41-70

 

همچنین نگاه کنید به:

j. A. Mangan, The Games Ethic and imperialism: Aspects of the Diffusion of an ideal (London and Portland, OR: Frank Cass, 1998).

 

۲۱ـ مشخصا کلیفورد هریس که در کالج استولرت مموریال اصفهان درس می‌داد ـ مدرسه‌ای مسیحی که مطابق مشی مدارس دولتی انگلستان اداره می‌شد. هریس آدمی بود پرزور، مؤدب و به‌ سان قدیسان «تنومند»، همچنین ورزشکاری زیرک و پرشور که نقشی مهم در ورزش مدرسه‌شان ایفا کرد. هنوز جوان بود که از تیفوس مرد؛ کمی قبل مرگش زمین فوتبال مدرسه را از برف روفته بود تا بچه‌های مدرسه‌اش بتوانند بازیشان را کنند. نگاه کنید به:

Mangan, Games Ethic and imperialism, 224. 

کلید واژه ها: ورزش میرمهدی ورزنده فوتبال هوشنگ شهابی


نظر شما :