شاید کمترین سخن را درباره دوم خرداد، من گفته باشم/ بازخوانی سخنرانی خاتمی در نخستین سالگرد انتخابات هفتم ریاست جمهوری
بسم الله الرحمن الرحیم
فردا، سوم خرداد است. سوم خرداد روز حماسه و عزت حضور است، روز مظلومیت سرفرازانه ملت بزرگ ایران است، روز حماسه شکوهمند حضور یک ملت بزرگوار در عرصه سرنوشت است، روز پیوند خونین و ناگسستنی امام بزرگوار امت با امت بزرگ امام است، روز فداکاریهای شگفت انگیز و روز تصویر عزت دولت بزرگ ایران است. اگر امروز در اینجا گرد آمدهایم تا از جامعه مدنی سخن بگوییم، تا از عدالت و آزادی سخن بگوییم، تا از حضور شورانگیز نسل نوپای جامعه در عرصه سرنوشت سخن بگوییم، از ساختن و آبادانی سخن بگوییم، همه اینها مرهون فداکاری هزاران و صدها هزار تن از ایثارگران و رزمندگان عزیز است که اوج این فداکاریها را در سوم خرداد و مظهر این بزرگواری را در آزادی خرمشهر عزیز میبینیم. فردا روز سوم خرداد است و ما این روز را بزرگ میداریم تا از یاد نبریم که ریشه عظمت ما کجاست و ما همواره باید نسبت به پیشتازان جهاد و شهادت ادای دین کنیم. آزادی و آبادانی، استقلال و حفاظت از تمامیت ارضی ما در درجه اول مرهون و مدیون خون شهیدان و مقاومت ایثارگران است.
در این روز بزرگ یاد همه شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی و در رأس همه، یاد امام شهیدان، حضرت امام خمینی (قدس سره) را گرامی میداریم و به پیشگاه همه جانبازان و آزادگان عزیز و به پیشوای ایثارگران فداکار به خانوادههای معزز آن عزیزان، عرض ادب و احترام میکنم. همان طور که برادر عزیزمان گفتند، قرار بود که این اجتماع، یعنی اجتماع دانشجویی، خیلی قبل از این اتفاق بیفتد که متاسفانه به علت پیش آمدن برنامههای مختلف چند بار به تاخیر افتاد تا تقدیر الهی حکم کرد که من در روز دوم خرداد در دانشگاه تهران و در جمع شما عزیزان، دانشگاهیان، دانشجویان و استادان و نیز همه خواهران و برادران غیر دانشگاهی و غیر دانشجو که در اینجا تشریف آوردهاند، برسم. البته تصادف نامناسبی هم نیست، چرا که ما میدانیم علاوه بر نقشی که طبقات و گروههای مختلف در آفرینش دوم خرداد داشتند، اگر نگوییم نقش اول، دست کم نقش ممتاز شورانگیز شدن دوم خرداد را، دانشگاهیان، فرهیختگان، تحصیلکردهها، حوزویان عزیز، به خصوص جوانان روشنفکر حوزوی، معلمان، هنرمندان و به طور کلی نسل دانشگاه دیده و دانشگاهی ما داشت و خدای منان را سپاسگزارم که در این روز، گردش روزگار چنان شد که تصادف حکم کند تا دوم خرداد، نخستین سالروز انتخاب هفتم ریاست جمهوری در دانشگاه تهران برگزار شود.
درباره دوم خرداد سخن زیاد گفته شده است. گروهها، دستههای مختلف و کسانی با دیدگاههای متعدد از زوایای مختلف به دوم خرداد و حادثه و واقعه دوم خرداد نگاه کردند و از آن تحلیل به عمل آوردند. شاید کمترین سخن را درباره دوم خرداد، خود شخص من گفته باشم. تحلیلهای متفاوت و بیان مطلب از دیدگاههای گوناگون عیبی ندارد به شرط اینکه اولا هیچ کس سخن و تحلیل خود را مطلق نکند و سخن مخالف را نیز برتابد. ثانیا تحلیلهای گوناگون خوب است، به شرط اینکه صاحب اصلی دوم خرداد، یعنی مردم، مورد غفلت قرار نگیرند. مردمی که نه تنها صاحب دوم خرداد بلکه صاحب کشور و صاحب انقلابند، مردمی که با بستن پیمان با امام خویش انقلاب شکوهمند ۲۲ بهمن را پیروز کردند، مردمی که در عرصههای دفاع از عظمت اسلام، استقلال میهن و سربلندی کشور بیشترین فداکاریها را کردند که اوج آن را در جنگ تحمیلی با تقدیم عزیزترین سرمایههای خود نشان دادند، مردمی که در همه عرصهها حضور داشتند، مردمی که سختیهای این دوران را با سینه باز تحمل کردند و مردمی که در صحنهها و عرصههای مختلف از جمله در داستان دوم خرداد حضور شورانگیز داشتند. ما اگر بخواهیم هر تحلیلی انجام بدهیم همه جا باید متوجه صاحب اصلی این انقلاب و این مردم باشیم و دستاوردهای هر واقعهای از جمله واقعه دوم خرداد را با خواستها، منافع و مصالح این مردم و ملت ارزیابی کنیم.
دوم خرداد که رهبر معظم انقلاب از آن به حماسه تعبیر کردند نه متعلق به رییسجمهوری است، نه متعلق به هیچ کس و گروهی، بلکه متعلق به مردم بزرگوار ایران است. البته گروههای مختلف و قشرهای گوناگون که با حضورشان سبب شادابی صحنه و جامعه هستند و هر کدام بخشی از جامعه را نمایندگی میکنند، حق مسلم آنان است که درباره مسایل سخن بگویند و تحلیل کنند اما همه باید بکوشیم که صاحب اصلی در این عرصه فراموش نشود. من قبل از اینکه از بعضی از عوامل موثر در پدید آمدن دوم خرداد و احیانا دستاوردهای آن سخن بگویم یک تقسیمبندی از آنچه که در ظرف این ۲۰ سال بر کشور ما گذشته است، انجام میدهم. دورانها و دورههای مختلف این ۲۰ سالی را که بر کشور ما گذشته است، از دیدگاههای مختلف میتوان تقسیمبندیهای گوناگون کرد. البته در این جمع و مجال شاید فرصت یک تحلیل مفصل نباشد و من هم سعی میکنم به عنوانها و سر فصلهای مطلب اشاره کنم ولی احیانا بحث ما گاهی خالی از تحلیل اجمالی نیست و نخواهد بود. به نظر بنده، ما از یک دیدگاه میتوانیم سه دوره را از آغاز انقلاب تا امروز مشخص کنیم و این دورهها را بشناسیم تا ببینیم که ما در کدام دوره با کدام مقتضیات و موانع به سر میبریم. دوره اول، دوره تلاش برای حفظ انقلاب و نظام است، یعنی تلاش همه جانبه مردم برای دفاع از کیان و موجودیت جامعه و نظام، که اوج آن را در جریان جنگ تحمیلی میبینیم که چگونه مردم ما و به خصوص جوانان عزیز ما، با فداکاری، گذشت و ایثار، برای حفظ اصل نظام واصل جامعه و تمامیت کشور جانفشانی کردند. دوره اول دوره تلاش برای حفظ موجودیت انقلاب و نظام است. دوره دوم که بعد از جنگ شروع میشود صرف نظر از آثار و نتایجی که به دست آورده است، در این باره سخن بسیار گفته شده است و هنوز هم جای سخن دارد اما صرف نظر از نتیجه، دورانی است که جامعه ما جهت آینده نظام و انقلاب خود را نشان میدهد، یعنی میگوید: نظامی که با این همه خون دل حفظ شده است، این نظام به آبادانی و سازندگی رو دارد، یعنی دوران نشان دادن جهت نظام به سوی آینده، منهای دستاوردهایی که در این عرصه و صحنه بوده است و من در صدد بیان آنها نیستم. پس این دوره، دوره نشان دادن جهت نظام و جامعه ماست.
دوره سوم که من معتقدم الان در آن به سر میبریم و دوم خرداد از بارزترین نشانههای اعلام شروع این دوران و پایگیری و تداوم این دوران بود، عبارت است از دوران تثبیت نظام، و ما اکنون در دوران تثبیت نظام هستیم. تثبیت نظام باید در چارچوب مشخص باشد. تثبیت نظام باید بر اساس یک سند ملی شرعی باشد، این سند ملی و شرعی وجود دارد و آن قانون اساسی است. تثبیت نظام یعنی نهادینه کردن پایههای سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ما در چارچوب و بر اصل و پایه قانون اساسی است. تثبیت، چارچوب میخواهد. در اینجاست که ما متوجه درایت امام در اهتمام به اینکه هرچه زودتر قانون اساسی تدوین شود و هرچه زودتر در معرض آرای مردم قرار بگیرد، میشویم تا آن سند قانونی و ملی برای تثبیت و شکلگیری نظام مطلوب ما تدوین شود و تحقق بیابد. اگر بگوییم که حضور ۳۰ میلیونی مردم و رای قاطع آنان به تثبیت نظام بود، سخنی به گزاف نگفتهایم چرا که گیراترین شعاری که در انتخابات مطرح شد، قانونگرایی و تلاش برای استقرار قانون اساسی بود. استقبال ملت از قانون و قانونگرایی به معنی رای مردم به آغاز یا بسط دوران تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قانون اساسی است.
البته قانون و قانونگرایی موانع زیادی دارد که به نظر من مهمترین مانع قانون جنبه ذهنی دارد و در گذشته تاریخ ما ریشه دارد. جامعه ما از نظر فرهنگی به عللی که مجال ذکر آن نیست قانونستیز بوده است. چرا که قانون در گذشته به صورتی که حول محور مصالح مردم بگردد، نبوده است. قانون عبارت بوده است از تحمیل خواست یک دیکتاتور یا یک گروه مسلط که با زور روی کار آمدند که نه مردم در تدوین این قانون نقش داشتند و نه این قانون در مسیر منافع مردم بوده است. یکی از بزرگترین برکات و اثرات انقلاب اسلامی این است که آن دوران سیاه به پایان رسید و دوران حاکمیت مردم بر سرنوشت خود آغاز شد. قانون و قانونمداری از متن مصالح مردم و با حضور خود مردم تامین و تدوین میشود و باید بشود. اما ذهنیت بدبینی نسبت به قانون در جامعه ما وجود دارد. از همینجا بگویم یکی از دستاوردهای بزرگی که دوم خرداد داشت و شما در یک سال گذشته در رفتارها، گفتارها و در مواضعی که گروهها و افراد و دستههای مختلف داشتهاند مطالعه کنید میبینید در این یک سال چگونه همه دم از قانون میزنند، حتی کسانی که به عللی خیلی رابطه خوبی با قانون نداشتند و احیانا قانونشکنی میکردند و احیانا به خشونت متوسل میشدند، امروز عمل خود را به عنوان یک عمل قانونی توجیه میکنند و این دستاورد بزرگ دوم خرداد است.
امروز با توجه به آن ذهنیتی که ما داشتیم، قانون و قانونگرایی در کشور به یک ارزش تبدیل شده است و این دستاورد بزرگی است. امروز همه باید دست به دست هم بدهیم تا به لطف خداوند این ارزش در عمل نیز از هر جهت پیاده شود. البته قانونگرایی فقط معنایش این نیست که ما از مردم بخواهیم به قانون تن بدهند. در درجه اول کسانی که امکانات و قدرت را در دست دارند و به خصوص قوای سهگانه کشور، باید پیشتاز قانونگرایی باشند. بنابراین، یکی از دستاوردهای بزرگ این ملت شریف علاقهمندی او به قانون و استقبال او از شعار قانونگرایی است و دستاورد این کار این است که در جامعه به لطف خداوند، قانون و قانونگرایی، دست کم از نظر ذهنی به عنوان یک ارزش در آمده است. مساله دومی که خواست این ملت بود و تا حدودی هم در این زمینه موفقیتهایی حاصل شد، این بود که مردم ما خواستار نهادینه شدن آزادی در جامعه بودهاند.
آزادی که یکی از هدفهای بزرگ انقلاب کبیر اسلامی بود و مردم خواستار این بودند که آزادی از هر جهت بسط یابد و نهادینه شود. اما نکته مهم این است که آزادی غیر از هم گسستگی و هرج و مرج است. آزادی هم چارچوب میخواهد. وقتی ما میگوییم آزادی، قبلا بر این نکته تفاهم و توافق کردهایم که نظام جامعه ما در یک چارچوب باید شکل بگیرد، یعنی در چارچوب قانون اساسی. اصولا آزادی و قانون باهم ملازمند. آزادی بدون قانون یعنی هرج و مرج، قانون بدون آزادی یعنی استیلا و سلطه یکجانبه بر جامعه. اگر بخواهم کمی با زبان روز سخن بگویم، میگویم در مکتبها و نظامهای سیاسی فاشیسم و آنارشیسم دو قطب وجود دارد که فاصله آنها از همدیگر نسبت به سایر مکتبها، از همه دورتر است. یعنی فاشیسم در یک قطب مکتبها و نظامهای سیاسی است و آنارشیسم در قطب دیگر. اما اگر مجموعه این مکتبها را مثل کره زمین به حساب آوریم که دورترین جای دو نقطه با همدیگر، شرقیترین نقطه و غربیترین نقطه است و اگر از منظر دیگر بنگری، شرقیترین نقطه و غربیترین نقطه کره زمین، نزدیکترین نقطه و حتی دو نقطه مماس با همدیگرند. در عرصه مکتبها و نظامهای سیاسی هم از یک جهت آنارشیسم و فاشیسم دورترین نقطه از همدیگر هستند از یک جهت نزدیکترین نقطه با همدیگر هستند. به طوری که همواره محتملترین ارتباط این است که از دل آنارشیسم، فاشیسم دربیاید و حاصل فاشیسم، آنارشیسم باشد.
اگر فاشیسم یعنی سرکوب همه آزادیها و تهدید همه چیز از بالا و بسیج همه نیروها و مردم در مسیر اهداف دیکتاتورها، که نمونه آن متاسفانه در غرب هم رخ داده است و اگر آنارشیسم یعنی نفی هرگونه قدرت و رها کردن نیروها و افراد جامعه، شما میتوانید حدس بزنید که رها کردن نیروها و نفی هر گونه قدرت و اقتدار به هرج و مرج میانجامد و طبیعیترین چیزی که ممکن است از دل هرج و مرج بیرون بیاید، فاشیسم است. چنانکه قدرت فائقه نفسگیر فاشیسم یک نوع بدبینی به هر گونه نظم و انضباط ایجاد میکند و احتمال اینکه از دل فاشیسم، آنارشیسم بیرون بیاید بسیار زیاد است. به هر حال آزادی به معنی هرج و مرج نیست و همچنین محدود بودن آزادی به معنای دیکتاتوری نیست. جامعه مدنی که مورد نظر ماست و عقل بشری هم در طول زمان به این نتیجه رسیده است که صلاح مردم این است، جامعهای است که در آن آزادی در پناه قانون وجود خواهد داشت، منتهی قانونی که آزادی را به رسمیت بشناسد. قانون مادر و مبنای نظام ما، قانون اساسی است که هم حق حاکمیت مردم را بر سرنوشت خویش و هم آزادیهای اساسی را برای جامعه ما به رسمیت شناخته است. آزادی در پناه قانون و قانون حامی آزادی است. در این صورت است که میتوان بر این مبنا آزادی مشروع و مطلوب را در جامعه نهادینه کرد. شما میدانید که آزادی از ارجمندترین و گرانسنگترین گوهرهایی بوده است که همواره انسان بشریت به سوی آن رفته است. قربانیها و فداکاریهایی که انسان در مسیر آزادی کرده است، شاید در هیچ راهی و در هیچ عامل و هدف دیگر انجام نداده باشد. برادران و خواهران! من به صراحت این اعتقاد خودم را بگویم که سرنوشت و وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا در گرو این است که ما دین را به گونهای ببینیم که با آزادی سازگار باشد. اگر شما به تاریخ بشر مراجعه کنید، خواهید دید که هرچه با آزادی مقابل شده است، لطمه دیده است حتی فضیلتهای انسانی. دین اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است لطمه خورده است.
عدالت اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است لطمه خورده است. ساختن و توسعه اگر در مقابل آزادی قرار گرفته است، لطمه خورده است. اکنون نمونه بزرگ آن را برای شما که اغلب شما اهل مطالعه و فکر هستید، عرض میکنم، و آن تجربه قرون وسطی است که دین و آزادی در مقابل هم قرار گرفتند، دین شکست خورد و نمونه دیگر آن را در دنیای امروز و در دنیای کمونیست میبینیم که عدالت اقتصادی در مقابل آزادی قرار گرفت و شکست خورد. گرچه ممکن است مردم هم به آزادی نرسیده باشند، ولی مطلوب اعلا و والایی مردم، آزادی بوده و هست. خوشبختانه ما امروز در جامعهای به سر میبریم و نظامی داریم که مبنای تلقی آن نظام از دین این است که هم برای حاکمیت انسان بر سرنوشت خود حق قائل شده است و هم آزادیهای اساسی انسان را به رسمیت شناخته است. من در اینجا به همه دینداران عزیز، به همه دلسوزان انقلاب و به همه کسانی که در راه انقلاب هستند، فداکاری کرده و میکنند، به عنوان یک برادر کوچک میگویم دفاع درست از دینداری و از انقلاب این است که بیایید از پایگاه دین، از آزادی دفاع کنید. دین و آزادی تاثیر متقابل عظیم بر همدیگر دارند. دین، آزادی را تثبیت و آن را به سوی اعتلای مادی و معنوی انسان هدایت میکند و آزادی چهره دین را دوست داشتنی و مانع از آن میشود که تعصبهای ناروا و عادتها و سلیقهها به نام دین خود را بر جامعه تحمیل کند. امروز وقتی که از تثبیت جامعه، که مورد خواست مردم بوده و این خواست به وضوح در دوم خرداد سال گذشته آشکار شد، صحبت میکنیم، از جمله تثبیت آزادی و نهادینه کردن آزادی در جامعه است. اما آزادی با هرج و مرج فرق دارد و آزادی غیر از ولنگاری اخلاقی و معنوی است.
ما آزادی را در متن نظم و در متن رعایت موازین اخلاقی و معنوی میخواهیم و همچنان که گفتیم، این آزادی مبنا میخواهد. مبنای آزادی ما همان است که مبنای نظام ماست، نظامی که مورد تایید مردم، امام و رهبری قرار گرفته است، نظام ملی و اسلامی است که در قانون اساسی ما مشخص شده است. هیچ نظامی و هیچ مکتبی نیست که برای آزادی حدی قائل نشود، آزادی بیحد یعنی هرج و مرج. در نظام مطلوب و مقبول و مورد تایید مردم ما حد آزادی عبارت از اخلال به مبانی اسلام و مخالفت با حقوق عمومی است. بنابراین آزادی مورد نظر ما آزادی است که مخل به مبانی اسلام و مغایر و مخالف با حقوق عمومی نباشد. مهمترین شرط استقرار جامعه مدنی پذیرش قانون اساسی است و قانون مهمترین شرط مردمسالاری و احترام به تایید و رای اکثریت است. واقعیتها هم نشان میدهد که آزادی در کشور ما حتما باید رعایت موازین اسلامی را بکند، چرا که اولا اکثریت این مردم مسلمانند و همین مردمند که به نظام اسلامی و به جمهوری اسلامی رای دادند و محور و مدار این نظام رهبر معظم و ولیفقیه است و حول محور رهبری، نهادها و ارگانهای دیگر شکل گرفتهاند و ثانیا اسلام جانمایه فرهنگ، هویت فرهنگی و تاریخی ماست. حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند، اگر منصف باشند میدانند که مایه مهم هویت تاریخی و فرهنگی ما در ۱۴۰۰ سال گذشته اسلام بوده است. اگر ما جامعهای پایا و پویا میخواهیم آن جامعه باید مبتنی بر هویت فرهنگی ما باشد و از دید جامعهشناختی هم اگر به مساله نگاه کنیم، اهتمام به فرهنگ اسلامی و اسلام، شرط استقلال و پیشرفت ماست. تمام کسانی که ایران و ایرانی را سربلند و مستقل و آزاد میخواهند، نمیتوانند به این عامل مهم در نظام ما که یک نظام اسلامی است، دینی و اسلامی بیتفاوت باشند. مراد از آزادی، هرج و مرج و ولنگاری نیست، به طور خلاصه عرض میکنم مراد از آزادی، یعنی آزادی اندیشه و امنیت ابراز آن و آزادی سیاسی در جامعه است. اولا اندیشه به هیچ وجه از بین نمیرود، یعنی اندیشه وقتی ایجاد شد با فرمان و بخشنامه از میان نمیرود. اندیشه و نظر به دستور کسی به وجود نمیآید که به دستور کسی از بین برود.
اما میتوان جلوی ابراز اندیشه را گرفت ولی اندیشه را نمیتوان از بین برد و هرچه ناهنجارتر و بدتر جلوی ابراز اندیشه گرفته شود، اندیشه در نهان کار خود را میکند و متاسفانه به صورت ناهنجاریهای اجتماعی و سیاسی و گاه بحرانها و انفجارها بروز میکند. پایدارترین، پویاترین و پایاترین نظام، نظامی است که کمترین محدودیت را برای ابراز اندیشه اعمال کند. در نظام ما دو اصل عام و اساسی، یعنی اخلال به مبانی اسلام و مخالفت با حقوق عمومی، حدی است که برای آزادی تعیین شده است و با توجه به واقعیتها و صرفنظر از اعتقادی که ما مسلمانها داریم، توجه به واقعیتها هم حدی است که برای رشد جامعه ما ضروری است. اما آزادی سیاسی، یعنی آزادی ابراز نظر در سرنوشت جامعه، ارایه راهحل برای حل مشکلات اجتماعی و تلاش برای به تجربه درآوردن آن راه و آن نظر است، لازمه آزادی سیاسی این است که ما حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را به رسمیت بشناسیم و در قانون اساسی شناختهایم. چیزی که میخواهم عرض کنم و مهم است این است که، وقتی میگوییم آزادی، یعنی آزادی مخالف، والا اگر همه کسانی که با قدرت هستند و با راه و کار قدرت و کسانی که سر قدرت هستند موافقند، آزاد باشد، اینکه آزادی نیست. آزادی یعنی آزادی مخالف، هنر یک حکومت این نیست که مخالف خود را از صحنه خارج کند. هنر حکومت این است که حتی فرد مخالف را وادار کند که در چارچوب قانون عمل کند. در اینجا یک حق متقابل میان دولت و مردم ایجاد میشود. دولت حق دارد از شهروندان موافق و مخالف بخواهد که در چارچوب قانون اعمال نظر و عمل کند و مردم هم حق دارند که در چارچوب قانون آزادیهای خود را از دولت بخواهند. اما وقتی که از آزادی صحبت میکنیم، باید به یک سلسله واقعیتها نیز توجه کنیم اولا اینکه ما آزادی را در کدام جهان تجربه میکنیم و آزادی را برای کدام مردم میخواهیم. آیا ما آزادی را در دنیایی تجربه میکنیم که دشمن نداریم؟ آیا در عصری که سیستمها و نظامهای جاسوسی، اقتصادی، اطلاعاتی، سیاسی نظامی وجود دارند، سر رشته کار هم در دست خود قدرتهایی است که هنوز متاسفانه توسعهطلب هستند همه چیز را بر مبنای مصالح خویش میخواهند.
در چنین جهانی یکی ملتی که بخواهد آزاد شود و تجربه آزادی کند در معرض تهدید و توطئه نیست؟ آیا کسانی نمیخواهند از آزادیهای مشروع ما سوء استفاده کنند؟ آیا آزاد شدن و مستقل شدن جامعه ما به زیان بعضی از قدرتها نیست؟ و آیا این قدرتها شیطنت نمیکنند؟ ما در دنیایی آزادی را تجربه میکنیم که هم دشمن داریم و هم کسانی از اینکه جامعه ما آزاد و آباد باشد راضی نیستند. باید خیلی سعی بکنیم به خصوص نخبگان یعنی نویسندگان، متفکران، اندیشمندان، هنرمندان متوجه باشیم که در کدام دنیا آزادی را تجربه میکنیم. در این دنیا خدای نخواسته ما ناپختگی نکنیم که از نحوه برخورد ما با آزادی دشمنان ما سوء استفاده کنند. مسلما باید هوشیار باشیم که در عین حالی که برای آزادی و نهادینه شدن آزادی پا میفشاریم و برای آن فداکاری میکنیم، به هیچ وجه همسو با دشمنان خود نشویم. دوم اینکه ما آزادی را برای این مردم میخواهیم و مخاطب ما مردمند. مردم ما باورها، اعتقادات و حساسیتهایی دارند، مبادا خدای نخواسته به خاطر عدم تشخیص، کاری کنیم که مردم نسبت به باورها و ارزشهای خود احساس امنیت نکنند. در اینجا نقش نخبگان، یعنی کسانی که بیش از همه از آزادی دفاع میکنند و از آزادی استفاده میکنند، تشخیص اولویتها در طرح مباحث آزادی است و هوشیاری کافی و کامل برای تشخیص جهانی است که در آن به سر میبرند. آزادی در کشور ما نهال نوپایی است که عمدتا بعد از انقلاب پا گرفته است باید بکوشیم که این نهال را در برابر طوفانهای درونی و بیرونی حفظ کنیم.
انشاءالله نهال آزادی ما با صبر و حوصله و با همدلی و همسویی به صورت درخت تنومندی درآید که از باد، باران و طوفان گزنده در امان بماند، انشاءالله. آزادی مطلوب و مشروع همیشه ممکن است در دو ناحیه لطمه بخورد یکی کسانی که با نفس آزادی مخالفند و نوعا آنها کسانی هستند که به یک مشت تعصبها و عادتها پایبندند و مطمئن هستند که در عرصه رویارویی و گفتوگو، منطق کافی برای دفاع از پندارهای خود را ندارند و تنها راه ماندن خود را، حذف رقیب از صحنه میدانند. دوم در دنیای بیدر و پیکر امروز، کسانی هستند که یا به علت وابستگیهایشان و یا به علت عدم درک صحیح از موقعیتها، ظرفیت و شخصیت بهرهبرداری از آزادی را ندارند و به جای اینکه از آزادی در مسیر رشد جامعه و مطابق معیارهای ارزشی جامعه استفاده کنند، از آزادی طوری سخن میگوید و بهرهبرداری میکند که پیش از اینکه مردم بهرهمند شوند، دشمن از آن بهرهمند میشود. ما اگر چارچوب قانون جامعه مدنی و جامعه قانونی که در آن آزادی وجود دارد میخواهیم، باید بکوشیم آزادی را در چارچوب قانون و موازین نهادینه کنیم. این کار برادران و خواهران، تحمل و حوصله میخواهد و بیش از همه، نسلهای اندیشمند و متفکر و به خصوص دانشگاهیان ما پیشتاز تحمل در عرصه تجربه آزادی و قانون باشند. من در اینجا از یک دستاورد دیگر دوم خرداد سخن میگویم و آن این است که دولت منتخب شما، این افتخار را دارد که طول دوران یک ساله خود در مقابل انتقادهایی که گاه توام با بیانصافی بوده است، با تحمل و سعهصدر برخورد کرده است و این تحمل و این سعهصدر با آگاهی است، یعنی دولتی که از طرف ملت برگزیده شده است تا قانون را در جامعه پیاده کند، تا آزادی را نهادینه کند و جامعه را به سوی پیشرفت ببرد، باید به نمایندگی این ملت پیشتاز حوصله و تحمل باشد. تحمل و حوصله حرفها و گفتارها از سر ضعف نیست.
بنده معتقد نیستم که یک دولت مقتدر، دولتی است که مخالف خود را سرکوب میکند، بلکه دولت مقتدر دولتی است که این ظرفیت را دارد که انتقاد را با آغوش باز و به نمایندگی از جامعه تحمل کند تا جامعه ما در عرصه قانونگرایی و آزادی، انشاءالله به تعادل و ثبات لازم برسد. دستاورد دیگری که میخواهم از جریان دوم خرداد برای شما بگویم مربوط به مردم و حضور چشمگیر مردم در صحنههاست اینکه امروز بیش از هر زمان دیگر، نظام شما، جمهوری اسلامی شما و کشور شما، در عرصههای بینالمللی دارای وجاهت و احترام شده است. امروز ملت ایران توانسته است با نفوذ در افکار عمومی، ذهنیت جهان را به نفع خود تغییر دهد. امروز نگاه به ایران نگاه به کشور، نظام و مردمی است که نه تنها برای ایرانی و برای جهان اسلام، حرفهای تازه دارد، بلکه برای دنیا و برای قرن بعد حرفها و پیامهای تازهای دارد. امروز نظام شما، جمهوری اسلامی شما و ایران شما طوری است که بدون اینکه از سر عجز دست به سوی کسی دراز کرده باشد و بدون اینکه ذرهای بر سر عزت این ملت و استقلال این ملت معامله کرده باشد دنیا دریافته است که دوری از جمهوری اسلامی و از این ملت به زیان اوست و دیگران اظهار تمایل به نزدیکی به این ملت و مردم میکنند. به یاری خداوند بر اساس اصل احترام متقابل، روابط ما با جهان و به خصوص با کشورهای اسلامی، لحظه به لحظه در حال پیشرفت است. این موقعیت جدید آثار مثبت اقتصادی، سیاسی و امنیتی فراوان برای ملت و کشور دارد. در اینجا نمیتوانم از یک دستاورد بزرگ دیگری که خود آن عامل هم از عوامل عظمت در دوم خرداد بود، نام نبرم، به اشاره ذکر میکنم و میگذرم، آن برجستگی انتخابات گذشته و شادابی جامعه ما بود که مرهون و مدیون حضور جوانان در عرصه سرنوشت بود. جوانانی که هر جا حضور پیدا کردند معجزه آفریدند. مگر معجزه جنگ ما را جوانان عزیز ایجاد نکردند. امروز حضور مبارک نسل جوان و پویا و رو به آینده در عرصه سرنوشت سیاسی و اقتصادی برای همه مبارک است.
دوم خرداد روز حضور ۳۰ میلیون نفر زن و مرد در عرصه سرنوشت و روز اعلام رشد و کمال و پیشرفت این ملت بود. حضوری که ملت ما را سربلند کرد و دل رهبر عزیز ما را شاد کرد و دشمن ما را مایوس کرد. در جریان اخیر مردم سه گونه اعتماد از خود نشان دادند. یکی اعتماد به خود، یعنی مردم ما نشان دادند که خود باورند، خود را باور دارند و متکی به دیگران نیستند. ملتی که در تاریخ، تمدن آفریدهاند، ملتی که انقلابی به این بزرگی بر پا کرده است اعتماد به نفس خود را از جمله در انتخابات اخیر نشان داد و اعلام کرد که با تکیه بر این نیروی خودی آیندهای بهتر از دیروز برای خود فرا رو خواهد داشت. مساله دوم اینکه مردم در جریان این انتخابات به نظام خود نیز ابراز اعتماد کردند، یعنی گفتند که ما به این نظام اعتماد داریم که از رای ما حفاظت میکند و مطمئن بودند که رای آنها در سرنوشتشان، اعتماد به خود و به اعتماد به نظام تاثیر دارد. سوم، اعتماد و رای مثبت اکثریت به برنامههای ارایه شده و گزینش یک اندیشه از میان اندیشههایی که عرضه شد. من در پایان سخن میخواهم چند نکته در رابطه با این اعتماد بگویم. اولا درست است که رأیی که به رییسجمهوری و برنامههای او داده شده است، رای ۲۰ میلیون است. اما رییسجمهوری، رییسجمهوری ۲۰ میلیون نیست بلکه رییسجمهوری همه ملت است. رییسجمهوری است که باید پاسدار اسلام باشد، پاسدار ارزشهای مورد اعتماد ملت باشد. پاسدار قانون اساسی باشد و خدمتگزار همه ملت باشد بنابراین رییسجمهوری مفتخر است که خدمتگزار یکایک زنان و مردان این مملکت است. دوم، از جمله مهمترین شعارهای انتخاباتی ما شعار توسعه سیاسی بود.
در توسعه سیاسی همه مردم صاحب حق رای و حق نظر، هستند. از بارزترین وجوه توسعه سیاسی این است که اقلیت در یک جامعه محترم باشد. چنانکه در نطق کنفرانس سران اسلامی گفتم، مردمسالاری مورد نظر ما استیلا و دیکتاتوری اکثریت و اضمحلال اقلیت نیست، بلکه جامعه ما طوری است که ما برای کسانی که نظر دیگری هم دارند، حالا من نمیخواهم تعبیر اقلیت و اکثریت به کار ببرم. ولی طبق اصطلاحات رایج نه تنها اقلیت محترم است بلکه وجود او برای جامعه لازم است. اگر قدرتها در مقابلشان انتقاد نباشد، اولا ممکن است که مرتکب خطاهای بزرگی بشوند که هزینه آن از جیب ملت پرداخت میشود. ثانیا قدرتی که در مقابل خود انتقاد نداشته باشد، به سوی دیکتاتوری میل میکند. بنابراین اقلیتی هم اگر وجود داشته باشد، کسانی هم اگر رای نداشته باشند، وجود آنها برای ما عزیز و پاسداری از حقوق آنها از وظایف مهم ماست. سوم با حفظ حق انتقاد برای کسانی که این برنامهها و این حرفها را نمیپذیرفتند، یک تقاضا دارم و آن اینکه در عین حالی که انتقاد میکنند به رای اکثریت احترام بگذارند. یعنی اگر اکثریت به برنامههای خاصی رای دادند، حق آنان است که این برنامهها پیاده بشود و همه ما باید کمک بکنیم تا برنامهها پیاده شود. من در اینجا خدمت شما و خدمت همه ملت بزرگوار میگویم به پیمانی که با شما بستم و به سوگندی که یاد کردم، وفادارم. مطمئن باشید هیچ مانع و مشکلی جلوی پافشاری ما را بر انجام برنامهها نخواهد گرفت. البته ممکن است مشکلات و محرومیتها و موانع شتاب ما را به سوی هدف کم کند ولی به یاری خداوند جهت را گم نخواهیم کرد. من برای اینکه بتوانم به عهد خود وفا کنم در درجه اول به خدای بزرگ پناه میبرم و بر او توکل میکنم و در درجه بعد از خود مردم بزرگوار استمداد میطلبم. برادران و خواهران روز دوم خرداد روز حضور مردم شریف در صحنه است و روز اتحاد و همدلی مردم در چارچوب قانون اساسی و پیرامون رهبر معظم انقلاب برای حفظ استقلال و ارزشها و تلاش برای ساختن ایران آباد و آزاد است. همه ما باید با هم و در کنار هم باشیم، مهربانیها را افزون کنیم و نگذاریم که دستهایی ما را از هم جدا کنند. مهم نیست که ما اختلاف نظر داشته باشیم ولی روی اصل نظام، اصل رهبری و روی اصل پیشرفت کشور باید همه با هم متحد و همدل و همسو باشیم.
اینجا مجال آن نیست که من از قدرتها و ضعفهای دولت منتخب شما سخن بگویم و انشاءالله در آینده در این باره سخن خواهیم گفت و امیدوارم که به خصوص در آینده نزدیک خبرهای امیدوارکنندهتری در زمینههای اقتصادی برای شما بگویم. من فکر میکنم با توجه به طول کشیدن جلسه و با توجه به انبوه جمعیت و با توجه به اینکه جلسه از یک جلسه دانشجویی فراتر رفته است، اگر اجازه بدهید در آینده نزدیک در جمع شما جلسه پرسش و پاسخ داشته باشیم و این جلسه را در همینجا ختم کنیم. در این هنگام من اجازه میخواهم با چند دعا جلسه را خاتمه دهم. خداوندا به بزرگواری خودت و به ارواح پاک شهیدان و به عظمت انبیاء و اولیایت، تو را قسم میدهیم که همه ما را به راه راست هدایت کن. خداوندا ما را قدردان این ملت شریف و بزرگوار بگردان. خداوندا همواره به دولت این مردم توفیق خدمتگزاری عنایت کن. خداوندا توفیق شناخت راه و اهداف شهیدان و پیمودن راه آنها را به ما عنایت کن. خدایا همبستگی و همدلی را در میان ما افزون کن. خدایا روح بلند امام را با اولیا و انبیاء محشور بفرما. خدایا بر طول عمر و عزت رهبری ما بیفزا. خدایا به همه ما عزت و سر بلندی و توان خدمتگزاری در مسیر هدایت خود عنایت کن.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
نظر شما :