خاتمیسم؛ اصلاحطلبی اخلاقمدار- غنچه تضمینی
محقق و تحلیلگر مستقل سیاسی و نویسنده کتاب «ایران خاتمی»
تاریخ ایرانی: شاید با مثال زدن خاتمی بتوان روایت معروف کارل مارکس را که اهمیت نفوذ شخصیت به عنوان یک عامل اصلی در تغییر اجتماعی را رد میکند و در عوض به دنبال توضیحی برای آن در علل اقتصادی غیرشخصی میگردد، زیر سوال برد.
چرا راوی بیطرف تاریخ مدرن ایران میبایست به عنوان یک رهبر جنبش اصلاحطلبانه تا این حد پررنگ و پراهمیت جلوه کند؟ به قطعیت میتوان گفت که شخصیت خاتمی متضمن همان تغییراتی بود که وی خواهان اجرای آنها در جمهوری اسلامی بود. رییسجمهوری که ارزشهای دموکراتیک را میپذیرد و در عین حال خود را قاطعانه وقف اندیشههای انقلابی حکومت روحانیون میکند. خاتمی را نمیتوان به راحتی در طبقه خاصی قرار داد. او یک «روحانی نوگرا» و متفاوت با سایر افراد بود. خاتمی به عنوان فردی مذهبی و در عین حال روشنفکر وارد عرصه شد. فرزند یک روحانی که با روش سنتی بزرگ شده است؛ در قم، مرکز روحانیت محافظهکار تعلیم دیده است. با این وجود او تحت تاثیر برخی از فیلسوفان منتقد برجسته غرب، از رشد اقتصادی و پیشرفت فناوری در غرب نیز الهام گرفت.
دوگانگی در دیدگاه او نسبت به ایران ذاتی بود، سرزمینی که امیدوار بود به سمت مدرنیته پیش رود و در عین حال هویت مذهبی، فرهنگی و تمدنی خود را حفظ کند. این مدل سیاسی «مردمسالاری دینی» نامیده شد؛ مدل اولیهای که خاتمی درصدد بود آن را از طریق تمرین «نوسازی زیرساختی» به اجرا درآورد. خاتمی در ظاهر نمونهای از تناقض بود که با طبقهبندیهای یکپارچه ضدیت داشت. رابرت فیسک بعد از سفر خاتمی به ایالات متحده آمریکا برای انجام یک سری سخنرانیها در آبان ماه سال ۱۳۸۵ (نوامبر ۲۰۰۶) گفت: «آقای خاتمی در اتاق صبحانه یکی از شیکترین هتلهای شیکاگو، با عمامه مشکی و عبای بلند و عینکش، همگی ظاهر یک رییس دانشگاه را میرساند.»
خاتمی بسیاری از کلیشهها و پیشفرضهایی که از رییسجمهور سابق جمهوری اسلامی در ذهن است را نقض میکند، هدف او از بین بردن این کلیشهها بود و سعی داشت ایران را به کشور دموکراتیک امروزی بدل کند. دموکراسی تک و شاخصی که مبتنی بر مفاهیم الهی باشد. باید به این نکته اشاره کرد که هدف خاتمی پایین آوردن مقام اسلام در حد دین رسمی دولت، همان طور که در دولتهای دموکراتیک غیرمذهبی دیده میشود، نبود. در حقیقت خاتمی میخواست بر جنبههای دموکراتیک نظام تئوکراتیک موجود تاکید کند.
خاتمی عامل تغییر بود، مردم را با پیام و سبک مردمی خود بسیج میکرد. شاید بتوان گفت که او نیز همچون آیتالله خمینی، یک رهبر با ابهت بود که با زبان مردمی سخن میگفت. در حقیقت، او به برقراری ارتباط با توده مردم بسیار توجه داشت، دیدارهای غیرمنتظره او از فروشگاهها، مدارس، بیمارستانها و صفهای کوپن غذا خود همگی گواه این موضوع بود. الاین سیولینو در گزارشی در نیویورک تایمز در توصیف مانورهای مردمی خاتمی به عنوان رییسجمهوری ایران مینویسد: «او مردی است که با اتوبوسهای عمومی سفر میکند، سیاستمدار دوست داشتنی است که در آمریکا با او مواجه شدیم. او آستینهایش را بالا میزند و خون اهدا میکند. خاتمی میخواهد هم به دنیای اسلام و روحانیت اسلامی و هم مردم توجه کند.»
خاتمی با اشتیاق و شیوه تبلیغاتی خود شرایط لازم را بدست آورد تا زندگی تازهای به کشور ببخشد. روش مردمی او کمک کرد تا شکاف بین دولت و جامعه کمتر شود و رفته رفته به عامه مردم بفهماند که بر سرنوشت خود تسلط دارند. در دوران خاتمی یک «جنبش» حقیقی بر اساس دیدگاهی مستحکم ایجاد شد که قشر گستردهای را جذب خود کرد.
مفهوم جالبی که خاتمی وارد حوزه سیاسی کرد، «اخلاق» بود. محمدجواد فریدزاده، مشاور سابق خاتمی میگوید این یکی از مهمترین کارهای خاتمی در رابطه با سیاست ایران است. منظور از مفهوم «اخلاق»، تخصص اجتماعی و نکتهبینی و برخورداری از آداب لازم در معاملات و ارتباطات اجتماعی است. فراست خاتمی در سیاستمداری در حوزه بینالمللی و «استعدادهای مردمی»، او به حوزه مردم ایران کشیده شده بود. فاطمه حقیقتجو، از نمایندگان سابق مجلس ایران میگوید که خاتمی از ویژگیهای فرهنگی نامناسب جامعه ایرانی آگاه بود و مفاهیمی چون صبر، تحمل، گفتمان، پرسش و پاسخ، احترام متقابل و روابط دموکراتیک خانوادگی را سرلوحه خود قرار داده بود. حقیقتجو معتقد است که خاتمی رابطه سنتی ارباب و مطیع را تغییر داد و جنبههای یک فرهنگ دموکراتیک را مطرح کرد. باید گفت که شواهد خود حاکی از آنند که در دوران ریاست جمهوری خاتمی، رفتار سیاستمداران، کارمندان و افراد اداری به خصوص در مقابل زنان و جوانان ملایمتر شد. رفتارهای نامناسب و خشن جای خود را به ادب و احترام داد. تعصب انقلابی در ایران پس از انقلاب، اغلب خود را در حالت دفاعی مدیران دولتی به نمایش میگذاشت اما حضور یک رییسجمهور سر به زیر در زمام امور باعث شد تا سایر ساختار دولتی خود را با شرایط جدید وفق داده و این رفتار به تدریج در مقیاس بزرگتری جامعه را فرا گرفت. و این خود نوعی پویایی بود که خاتمی به ایران عرضه کرد، یک دستاورد برجسته برای مردم ایران.
خاتمی بر اهمیت اخلاق در سالهای بعد از ریاست جمهوری تاکید کرد. در آستانه بنبست هستهای، در زمانی که ایران با تهدید به اعمال تحریمها و به شورای امنیت سازمان ملل مواجه شده بود، خاتمی به ایالات آمریکا سفر کرد. او در جامعه اسلامی آمریکای شمالی در شیکاگو سخنرانی کرد، در کلیسای ملی واشنگتن درباره یک رویداد مذهبی سخن گفت و در کنفرانس سازمان ملل متحد شرکت کرد. چرا به خاتمی اجازه داده شده بود که به آمریکا سفر کند در حالی که از سال ۱۳۵۸ ایالات متحده آمریکا ممنوع کرده بود اشخاص برجسته ایرانی از شعاع ۲۵ مایلی مقر سازمان ملل خارج شوند؟ به هر حال، خاتمی رییسجمهور پیشین کشوری بود که همان ایالات متحدهای که به او ویزای سفر به کشورش را داد زمانی کشورش را «محور شرارت» خطاب کرده بود. در آن زمان ایالات متحده و ایران، حداقل به طور بدیهی درگیر بودند. ریاست جمهوری خاتمی وجههای آفرید که ممکن است سالها بعد مورد قبول همه و حتی نو محافظهکاران آمریکا قرار بگیرد. دیدگاه و روش ریاست جمهوری خاتمی و رویکرد بیپرده او در مقابل چالشهای داخلی و بینالمللی، از او یک رهبر روحانی ساخت تا هم در داخل و هم در خارج از کشور مورد احترام قرار گیرد.
در حقیقت سالهای پس از رییسجمهوری خاتمی قابل توجه است، در حالی که به ندرت درباره سیاستهای روزانه نظر میداد، در موسسات و دانشگاههای برجسته سخنرانیها و نطقهای اساسی بسیاری کرد. در آبان ماه ۱۳۸۵، او یک دوره سخنرانی در سراسر دنیا، از دانشگاه هاروارد در بوستون تا دانشگاه سنتاندروز در اسکاتلند و سپس در اتاق فکر چتم هاوس بریتانیا برگزار کرد. کوفی عنان در سال ۱۳۸۴ وی را به عنوان یکی از اعضای «اتحاد تمدنها»ی سازمان ملل، همراه با ۲۰ شخصیت برجسته دیگر با وظایف خطیر برگزید. این افراد در مناطق مختلف جهان با هدف ایجاد احترام متقابل و گفتمان بین جوامع اسلامی و غربی کنکاش میکنند. حامیان گروه «اتحاد تمدنها» خوسه لوئیس رودریگز زاپاتهرو، نخستوزیر اسپانیا، و رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه هستند؛ این گروه با توجه به ایده گفتوگوی تمدنها به وجود آمده است.
اما در داخل ایران، مرکز گفتوگوی تمدنها در تهران تا آذرماه ۱۳۸۶ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۷) برقرار بود. (زمانی که رییسجمهور احمدینژاد پیشنهاد کرد این مرکز را با مرکز ملی مطالعات جهانی شدن ادغام کنند) این مرکز در بهمن ۱۳۷۸ پس از آنکه سازمان ملل سال ۱۳۸۰ را «سال گفتگوی تمدنها» نامگذاری کرد، تاسیس شد و سعی داشت پلی بین فرهنگهای مختلف ایجاد کند و باعث پیشرفت ارتباط و گفتمان جهانی شود.
در دی ماه ۱۳۸۵ (۲۶ ژانویه ۲۰۰۶) خاتمی بنیاد آزادی، رشد و نمو ایران (باران) را تاسیس کرد. این سازمان در تهران قرار دارد و دارای یک دستور کار اجتماعی و فرهنگی برای پیشرفت، نمو، آزادی و گفتمان پایدار با غرب است. باران متشکل از حدود ۴۰ موسس است و خاتمی رییس شورای عالی این بنیاد شد.
در اولین نشست ماهانه باران، خاتمی در مورد اهمیت تاکید بر پیشرفت و توسعه ایران و در عین حال حفظ خط مشی جامعه بینالملل سخنرانی کرد. او گفت: «حفظ این دیدگاه که ما وظیفه آزادسازی دنیا را داریم تنها از موقعیتی نشات میگیرد که در آن ایران نیز از دست خواهد رفت. در طی جنبش اصلاحطلبانه سوال این بود که آیا ما مسئول آزادی تمام جهانیم؟ در آن زمان ما گامهای اولیه را به سوی آزادی تمام جهان بر میداشتیم. اما وظیفه ما تسهیل توسعه ایران است. اگر این وظیفه را مطابق با ارزشهای دینی و انسانی خود انجام دهیم، بر روی دنیای اسلام و به طور کل دنیا نیز تاثیر خواهیم گذاشت.» خاتمی در نطق خود همواره از مبارزه برای حاکمیت قانون سخن میگوید و تصریح میکند: «صدمهای که بیقانونی وارد میکند بسیار بیشتر از صدمهای است که قوانین نامناسب به کشور وارد میکنند. وقتی قانون نباشد، هرج و مرج میشود. اما وقتی قوانین بد مطرح و اجرا شوند، بخشهایی از منافع ملی تضمین خواهد شد و بخشهای دیگر ضایع میگردند. این یک اصل مسلم است که جامعه ما باید رو به سوی قانونمندی پیش رود.»
نظر شما :