سفارت آمریکا
بخش اندکی از داراییهای مسدود شده به ایران برگشت
حملۀ صدام صراحتاً تجاوز بود...نتیجهٔ تجاوز عراق به خاک ایران، اغتشاش در هیات حاکمهٔ ایران نشد، برافتادن حکومت هم نشد، بلکه درجا تقویتش کرد...آقای [صادق] طباطبایی را فرستادند به بُن تا شرطهایشان را اعلام کنند؛ ایرانیها درخواستهایی داشتند که برای پایان دادن به بحران باید محقق میشدند... ما را نه پیش همکارانمان بلکه به سلولهایی انفرادی بردند در یکی از زندانهای تهران...توی هواپیما ۵۲ آمریکایی خیلی خوشحال همدیگر را بغل کردند. صحنهٔ کموبیش باورنکردنیای بود. با این فرق که واقعی بود.
ادامه مطلبقطبزاده برای حل و فصل گروگانگیری خطر کرد
ما به شدت نگران این بودیم که نکند دولت آمریکا آماده شده با حکومت ایران معاملهای بکند...دولت موقت ۳۶ ساعت بعد از تسخیر سفارت استعفا داد...مشاور اقتصادی ما میگفت بنیصدر روشنفکری گیج و گول است...قطبزاده گفت ما آزادیم فقط از ساختمان وزارت امور خارجه برویم. نمیتوانست امنیت ما را تضمین کند...قطبزاده به این نتیجه رسید که قضیهٔ گروگانها سد راه انقلاب است و باید تمامش کرد...قطبزاده دل و جرات به خرج داد. متأسفم که نهایتا اعدام شد.
ادامه مطلباسناد محرمانه سفارت به اندازه کافی نابود نشد
روز ۱۳ آبانماه تفنگدارها را در وضعیت آمادهباش نگه داشتیم...به نظرمان نیامد گروههای تظاهرکننده عازم سفارتخانهٔ ما هستند...از کمال خرازی خواستیم فورا کاری کند و کمکی برساند...در وزارت خارجۀ ایران همه در وضعیت بلاتکلیفی و تا حدی بهت و گیجی بودند که واقعا چه اتفاقی دارد میافتد...باید نابود کردن اسناد سفارت را زودتر شروع میکردیم...ایرانیها بابت ناتوانی ما در نابود کردن اسناد گناهکاریمان رنج بردند...همان زمان هم معلوم بود رابطهٔ ما با ایرانیها قرار نیست به این زودیها دوباره برقرار شود.
ادامه مطلبقصد نداشتیم شاه را برگردانیم
دربارۀ حمله به سفارت هشدار داده بودم...یکی از افسرهای من در واحد سیاسی، مایک مترینکو، ارتباطاتی خیلی وسیع با خانوادهٔ طالقانی داشت...نوشتم که ما این محظوریت را داریم که باید شاه را به خاک ایالات متحده راه بدهیم، اما زمانش خیلی مهم است. جواب دادم زمان برای پذیرش او مناسب نیست...خیلی از آمریکاییهایی حس تعهد، حس انسانی، سیاسی و اخلاقی در قبال شاه داشتند...ماه ژوئن که به تهران رسیدم، دیگر مجاب شده بودم انقلاب قرار است بماند. واقعا انقلابی مردمی بود...آماده بودیم با انقلاب اسلامی بسازیم.
ادامه مطلبسرلشکر زاهدی منافع آمریکا را در نظر میگرفت
قدرت دست سرلشکر زاهدی بود، قطعاً با حمایت سیآیای...در دوره سرلشکر زاهدی توافقنامهٔ نفتی بالاخره حاصل شده بود. آن زمان شاه هنوز پادشاهی بود خیلی جوان و فکر میکنم به گمان خیلی از ما آدمی که منافع آمریکا را درک میکرد...بریتانیاییها دیگر باید حضور سیاسیشان را در تهران و کلاً در آن منطقه با ما شریک میشدند، جوری که تا قبلش هیچ سابقه نداشت... دولت آمریکا دلش نمیخواست گوش بدهد. بابت برگشتن شاه خیال خیلیها راحت شده بود و کلی امید و اعتقاد به موفقیت داشتیم.
ادامه مطلبامیدوارم ساختمان سفارت آمریکا را بسوزانند
آمریکا در مشهد پایگاه شنود داشت... در چشم بسیاری از ایرانیها، آمریکا یک قدرت خارجی «خوب» بود. آمریکاییها در زمینههای انساندوستانه در ایران فعال بودند، در حوزهٔ آموزش و دیگر فعالیتهای بشردوستانه، در ساختن بیمارستان و مدرسه... ایرانیها قدرتهای خارجی را خیلی بیشتر از آنی که خودشان از خودشان تصور داشتند، مسوول میدانستند... ما به خودمان قبولانده بودیم حکومت مصدق از منافع عمدهتر ایران و از منافع مردم عادی توی خیابانها بیخبر و دور است. اشتباه میکردیم.
ادامه مطلبآمریکاییها انقلاب ایران را چگونه دیدند؟
ناگفتههایی از خریدهای تسلیحاتی و حمایت آمریکا از شاه، اختلاف در واشنگتن در روزهای انقلاب ایران و بحران اشغال سفارت ایالات متحده
ادامه مطلبگروگانها ما را مسئول اسارتشان میدانستند
از کارتر تقدیرنامه گرفتم، یک کوه نامه برایم آمد، پیشنهادات ازدواج، «انجمن کهنه سربازان آمریکا» و «انجمن پلیس آمریکا» بهم جایزه دادند. در زندگیام هیچوقت چنان شهرتی نداشتم...برای عملیات نجات هیچ مشورتی با ما نکردند...ماه ژوئیه [مردادماه] که شاه مرد، ما دیگر امیدوار بودیم بحران تمام شود، اما آنها هیچ اعتنایی به مرگ شاه نکردند...گفتند من شاهی را که مطلوب ایالات متحده بوده، ساقط کردهام و نمیگذارند به یک شاه دیگر، شاه مراکش نزدیک شوم...برخورد گروگانها با من سرد و بیخیال بود.
ادامه مطلب