اسرار واقعه سیاهکل به روایت پرویز ثابتی

آیا ساواک ۵ میلیون نفر مامور داشت؟
۱۵ فروردین ۱۳۹۶ | ۱۳:۵۶ کد : ۵۸۰۳ گزیده‌های تاریخی
آیا ساواک ۵ میلیون نفر مامور داشت؟
اسرار واقعه سیاهکل به روایت پرویز ثابتی
تاریخ ایرانی: دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل ادارهٔ سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشه‌های آن، اقدامات پیشین گروه چریک‌های فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاری‌های داخلی و خارجی، روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد و چنانکه مطبوعات نوشتند در همان ایام و روزهای بعد از عید اطلاعات مختصری درباره آن منتشر شد. «تاریخ ایرانی» متن کامل اظهارات ثابتی درباره واقعه سیاهکل را پس از ۴۶ سال منتشر می‌کند که برگرفته از انعکاس آن در مطبوعات وقت است:

 

بسیار خوشوقتم از اینکه بار دیگر فرصتی دست داده است که با خانم‌ها و آقایان محترم ارباب مطبوعات و نمایندگان خبرگزاری‌های داخلی و خارجی و رادیو و تلویزیون ملی ایران ملاقات و گفت‌و‌گویی صورت گیرد و اطلاعاتی درباره واقعه تاسف‌آور به وسیله خانم‌ها و آقایان در اختیار عامه مردم قرار داده شود.

 

این مصاحبه و همچنین دو فقره مصاحبه قبلی که مستقیما از طرف سازمان اطلاعات و امنیت کشور انجام گرفت، بر اساس این خط‌مشی صورت می‌گیرد که سازمان اطلاعات و امنیت کشور تصمیم گرفته است درباره وقایع توطئه‌ها و مسائلی که ارتباط با استقلال و امنیت کشور دارد در آینده بیشتر از گذشته مردم را در جریان جزئیات امر بگذارد. البته در گذشته نیز هیچ‌گاه اصراری در مکتوم نگه داشتن مسائل نبوده است و تقریبا درباره حوادث مهم و کشف شبکه‌های مخرب، اطلاعات لازم در اختیار عامه گذارده می‌شد ولی این اطلاعات شاید غالبا کلی بوده و به طور غیرمستقیم در اختیار گذارده می‌شده است و بنابراین می‌توان گفت تغییری که در این روش حاصل شده آن است که در آینده درباره مسائل مهم اولا جزئیات بیشتری انتشار داده شود، ثانیا این اطلاعات به طور مستقیم البته با همکاری و معاونت وزارت اطلاعات در اختیار مردم قرار گیرد و آرزوی بنده و خواسته سازمان متبوعه‌ام این است که ان‌شاءالله از این‌گونه فرصت‌ها کمتر دست دهد زیرا ما علاقه‌مندیم روزی فرا برسد که هیچ‌گونه توطئه‌ای صورت نگیرد و شبکه‌ای تشکیل نشود که ضرورت داشته باشد کشف آن به اطلاع مردم برسد ولی متاسفانه باید گفت که تحقق این آرزو بعید به نظر می‌رسد زیرا اگر روزی هم دولت موفق شود ریشه انحراف و خیانت را در جامعه ایرانی از بین ببرد باز بیگانگان و دشمنان ایران که مطامع و دشمنی دیرینه با منافع مردم ایران دارند دست از توطئه و تحریک علیه ایران و آلوده کردن برخی از هموطنان ما برنخواهند داشت کمااینکه تا به حال نیز غالب انحرافات سیاسی ریشه خارجی داشته است.

 

نکته دیگری را که لازم می‌داند قبل از پرداختن به اصل موضوع به آن اشاره نماید این است که در گذشته چون سازمان اطلاعات و امنیت کشور کمتر با مردم تماس مستقیم داشته و تنها عده محدودی از مردم به مناسبت‌هایی با این سازمان سروکار و ارتباط داشته‌اند و اکثریت قریب به اتفاق مردم از وظایف و کارهای این سازمان بی‌اطلاع بوده‌اند، برخی از افراد یا از روی غرض و یا به منظور آنکه خودنمایی کرده و چنین وانمود سازند که از اخبار پشت پرده خبر دارند، با سوءاستفاده و تهدید دیگران گاه و بیگاه مطالبی را درباره این سازمان انتشار داده‌اند که پاره‌ای مواقع ما به مسائلی برخورد می‌کنیم که مردم به سازمان ما نسبت می‌دهند که واقعا برای ما تعجب‌آور و یا خنده‌آور است.

 

خاطر خانم‌ها و آقایان است که در گذشته وقوع هر حادثه و واقعه‌ای را به سیاست‌های خارجی خاص نسبت می‌دادند. پریدن کلاغ از این درخت به آن درخت را هم به همان سیاست‌های خارجی خاص نسبت می‌دادند. در سال‌های گذشته گاهی این وضع در بین مردم برای سازمان ما موجود بوده است که بسیاری از تغییر و تبدیلات وقایع و حوادث را که به هیچ وجه ارتباطی به وظایف سازمان اطلاعات و امنیت کشور نداشته و ما هم دخالتی در آن نداشته‌ایم بعضی‌ها به ما نسبت داده‌اند که این مطلب به هیچ وجه صحیح نیست و سازمان ما صرفا به مسائلی رسیدگی می‌کند که به موجب قانون برای آن تعیین شده است و ما متاسفانه هنوز آن‌قدر بیکار نشده‌ایم که به کارهایی که در وظایف ما نیست دخالت کنیم و اگر ان‌شاءالله بیکار شدیم هم این‌قدر مراقبت و کنترل و وظیفه‌شناسی در کار دستگاه ما وجود دارد که هیچ یک از همکاران ما به امور غیرمربوط نپردازند؛ بنابراین شاید یکی دیگر از فواید برقرار کردن تماس مستقیم‌تر با مردم این باشد که به تدریج این قبیل سوءتفاهمات کمتر شود.

 

 

کشف توطئه

 

و اما اکنون بپردازم به اصل مسئله‌ای که به خاطر آن این جلسه تشکیل شده است. جریان قضیه از این قرار است؛ به طوری که اطلاع دارید در سال ۱۳۴۶ یک گروه کمونیستی به سرپرستی بیژن جزنی در کشور کشف و چهارده نفر از افراد آن تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند و جریان محاکمه آنان در مطبوعات درج گردید. دو نفر از افراد این شبکه موفق شدند از طریق غیرمجاز به خارج از کشور متواری و در خارج به خدمت بیگانگان درآیند.

 

در مردادماه سال گذشته پس از اینکه از طرف عوامل بیگانه مسئولیت اقدامات علیه ایران پس از بختیار به عهده محمود پناهیان از افراد دمکرات آذربایجان گذارده شد دو نفر فوق‌الذکر نیز از طرف عوامل بیگانه برای همکاری به پناهیان معرفی شدند. این دو نفر از طرف محمود پناهیان ماموریت یافتند که به ایران عزیمت و موجبات تشکیل شبکه‌ای را فراهم سازند. افراد مذکور به طور غیرمجاز به ایران وارد و با تعدادی از کسانی که برخی از آن‌ها در گذشته دارای سوابق فعالیت مضره بودند و حتی بعضی از آن‌ها چند بار بازداشت و محکومیت حاصل و سپس آزاد شده بودند تماس گرفته و شبکه مورد نظر را تشکیل دادند. تشکیل‌دهندگان این شبکه از طبقات مختلف اجتماعی بوده‌اند، چند نفر از آن‌ها از فارغ‌التحصیلان دانشکده پلی‌تکنیک تهران بوده‌اند که در دستگاه‌های دولتی و یا خصوصی سرگرم کار بوده‌اند. چند نفر از آن‌ها تحصیلات پایین‌تری داشته‌اند، چند نفر از آن‌ها از دانشجویان دانشگاه‌ها و مراکز عالی آموزشی بوده‌اند.

 

افراد این شبکه به منظور توسعه و گسترش سازمان خود به تبلیغ بین افرادی که آمادگی لازم را برای پیوستن به آن‌ها داشته‌اند پرداخته و توانسته‌ بودند علاوه بر تهران در برخی از شهرستان‌ها از قبیل اصفهان، خوزستان، ساری، رشت، لاهیجان و برخی از شهرهای خراسان هسته‌هایی به وجود آوردند.

 

 

برنامه و هدف تشکیلات

 

گردانندگان این تشکیلات، علی‌الظاهر دارای زیربنای فکری مارکسیستی بوده و قصد داشته‌اند از طریق جنگ‌های پارتیزانی شهر و ده به قدرت برسند ولی همان‌طوری که عرض شد این ظاهر قضیه بوده است و انگیزه آن‌ها در دست زدن به عملیاتی که بعدا خواهیم گفت صرفا جنبه ایدئولوژیک نداشته بلکه این افراد مانند بسیاری از شبکه‌ها و گروه‌هایی که طی سال‌های اخیر کشف شده‌اند با عوامل بیگانه تماس و ارتباط داشته و به وسیله آن‌ها هدایت و از آنان اسلحه و تجهیزات و پول دریافت کرده‌اند.

 

 

سازمان شبکه

 

مسئولین شبکه که در نهایت پنهان‌کاری و اختفا فعالیت‌های خود را آغاز کرده بودند در داخل شبکه سازمانی به شرح زیر به وجود آورده بودند: تیم کوه، تیم شهر، تیم اسلحه، تیم علمی، تیم ارتباط.

 

وظایف هر یک از تیم‌های فوق‌الذکر به شرح زیر بوده است:

 

 

تیم کوه

 

این تیم ماموریت داشت مناطق مختلف کشور مخصوصا مناطق شمالی مملکت را شناسایی نموده و از نظر فعالیت‌های پارتیزانی موقعیت روستاها و جنگل‌های گیلان و مازندران را بررسی و پناهگاه‌ها و مخفیگاه‌های مناسب برای انبار کردن اسلحه و مهمات و آذوقه و در موقع شروع عملیات، مخفی شدن در محل‌های مذکور را مورد مطالعه قرار دهند و به علاوه پاسگاه‌های ژاندارمری و گارد جنگل و واحدهای نظامی را شناخته و روحیه مردم را از جهت آمادگی برای پذیرش چنین فعالیت‌هایی بررسی نمایند که تیم مذکور ظرف چند ماهی که فعالیت داشت در این باره اقدامات و بررسی‌های لازم را به عمل آورده و به تدریج در گیلان و مازندران در چهار محل مقادیری اسلحه و مهمات، دارو، پوشاک و آذوقه از قبیل برنج، روغن زیتون و امثال آن‌ها انبار کرده بودند و افراد تیم کوه دائما برای این منظور به این مناطق در رفت‌وآمد بودند و بالاخره تیم کوه ماموریت داشته با ترتیب دادن برنامه‌های کوهنوردی افراد را به فن کوهنوردی و زندگی در کوه و جنگل آشنا سازد.

 

 

وظایف تیم شهر

 

تیم شهر ماموریت داشت از یک طرف کلیه وسایل مورد نیاز تیم کوه از قبیل اسلحه و مهمات و آذوقه و دارو و پول و سایر امکانات لازم را فراهم نموده و از طرف دیگر در داخل شهرها به خصوص در شهر تهران مراکز حساس و حیاتی از قبیل سازمان‌های دولتی و نظامی، شعب سازمان امنیت و پلیس، مراکز آب و برق، ارتباطات، پل‌ها، کارخانجات مهم، سینماها و مراکز عمومی دیگر را شناسایی نموده و نقاط آسیب‌پذیر آن را به منظور اجرای برنامه‌های مورد نظر در روز موعود مشخص نمایند. به علاوه شخصیت‌های نظامی و سیاسی و دیپلمات‌های خارجی و عناصر موثر مملکتی و محل‌های سکونت و تردد آن‌ها را به منظور انجام عملیات ترور و تخریب در موقع مناسب شناسایی کنند که این تیم نیز در این باره قسمت‌هایی از وظایف خود را انجام و به اقدامات خود ادامه می‌داد.

 

یکی دیگر از وظایف تیم شهر تهیه و تکثیر نشریات و جزوات کمونیستی و انتشار جزوات مربوط به جنگ‌های پارتیزانی شهر و ده، تهیه اتومبیل و سایر وسائط نقلیه، سرقت تعداد زیادی پلاک اتومبیل، سرقت و جعل شناسنامه، گذرنامه، کارت کوهنوردی و سایر اسناد دولتی، خرید دوربین و وسایل دیگری از این قبیل بود که در این باره نیز اقداماتی به عمل آورده بودند. شرکت در تظاهرات و حوادث شهری و دامن زدن به آن‌ها نیز یکی از وظایف اصلی این تیم بود.

 

 

تیم اسلحه

 

این تیم ماموریت تامین سلاح‌های مورد نیاز شبکه را به عهده داشت. این تیم سلاح‌های مورد نیاز را از دو طریق [تهیه می‌کردند]: بیگانگان که چند قبضه مسلسل کلاشینکف و تعدادی سلاح‌های کمری و فشنگ و مواد انفجاری از این طریق تهیه کرده بودند و بعد از طریق تماس با قاچاقچیان اسلحه و مواد منفجره و یا هر طریق دیگری که ممکن بود.

 

 

تیم علمی

 

ماموریت این تیم تهیه فرمول‌های متعدد مرکب‌های نامرئی، تهیه وسایل بی‌سیم و تلفن‌های صحرایی، تهیه وسایل گریم و تغییر قیافه، تهیه فرمول‌ها و موادی که بتوان به وسیله آن‌ها در موقع شروع عملیات به مسموم کردن آب آشامیدنی و یا هوای شهرها و یا مناطق محدودتر مبادرت ورزید که در این زمینه‌ها تیم مذکور اقداماتی معمول و موفقیت‌هایی در نیل به مقصود به دست آورده بود.

 

 

تیم ارتباط

 

مسئولیت این تیم برقراری ارتباط بین تیم‌ها و رسانیدن مناطق مختلف کشور و حتی وسایل و پیام‌ها و اشخاص به خارج از کشور بود و برای ارتباط با خارج در خوزستان دو نفر به عنوان رابط انجام وظیفه می‌کردند و به فاصله چند ماهی که این شبکه فعالیت داشت چند بار اشخاصی برای ملاقات با پناهیان و تحویل گرفتن اسلحه و تجهیزات و پول به وسیله رابطین به خارج از کشور هدایت و بازگردانیده شدند.

 

سازمان اطلاعات و امنیت کشور به فاصله کمی پس از تشکیل شبکه از این فعالیت‌ها اطلاع یافت ولی چون ضرورت داشت کلیه عناصری که با آن‌ها شروع به همکاری کرده بودند شناخته شوند، ارتباطات آن‌ها با عوامل بیگانه مشخص و مدارک لازم در این باره تهیه شود لذا دستگیری این افراد به شناسایی کامل شبکه متشکله موکول گردید.

 

 

سرقت از بانک‌ها

 

در شهریورماه ۱۳۴۹ مشاهده گردید که شبکه گشایش مالی وسیعی به دست آورده و مبالغ قابل توجهی در اختیار تیم‌های مختلف کوه و شهر و اسلحه و علمی گذارده شده است و این تیم‌ها با سرعت بیشتری مشغول انجام ماموریت‌های محوله شده‌اند. در ابتدا تصور می‌رفت عوامل بیگانه و محمود پناهیان اسلحه و پول در اختیار آن‌ها گذارده‌اند. تحقیقات در این باره شروع و از داخل تیم‌ها کسب اطلاع شد که تیم شهر که مسئولیت تهیه پول برای مخارج شبکه را نیز عهده‌دار بود به طور کاملا محرمانه یک باند سرقت بانک با شرکت چند نفر افراد ورزیده تشکیل داده و مسئول تیم شهر شخصا سرپرستی این باند را به عهده دارد و افراد این باند در اواخر مردادماه ۴۹ بانک ملی شعبه خیابان معروف به خیابان وزرا را در تهران مسلحانه مورد حمله قرار داده، با مضروب کردن رئیس شعبه مبلغ یک میلیون و ششصد هزار ریال وجوه موجود در بانک را سرقت کرده و در اختیار شبکه قرار داده‌اند. تلاش برای شناسایی افراد باند سرقت بانک ادامه داشت تا اینکه در مهرماه سال ۱۳۴۹ شعبه بانک ملی در ونک نیز مورد حمله عده‌ای افراد مسلح واقع و سارقین مبلغ دو میلیون و چهارصد هزار ریال وجوه موجود در بانک را به سرقت بردند.

 

خبر سرقت جدیدی که افراد این باند نموده بودند در داخل تیم‌های مختلفه منتشر شد و بدین ترتیب اطلاع حاصل گردید که این سرقت نیز به وسیله عوامل مذکور انجام گرفته است. با مراقبت مداوم از مسئول تیم شهر در مورد شناسایی افراد باند سرقت بانک‌ها اقدام و مامورین موفق شدند آن‌ها را شناسایی و در داخل باند حمله به بانک‌ها نفوذ کنند و اطمینان حاصل شد که در آینده می‌توان به موقع از تصمیمات آن‌ها درباره سرقت بانک‌ها اطلاع یافت و می‌توان دستگیری افراد این باند را تا شناسایی کامل کلیه اعضای تیم‌ها که دائما این شناسایی در حال پیشرفت بود و دید مامورین هر روز بیشتر می‌شد، به تاخیر انداخت.

 

همان‌طوری که به خاطر دارید تقریبا اواخر آذرماه بود که در دانشگاه تهران اعتصابی روی داد. افراد شبکه مکشوفه که تعدادی دانشجو نیز بین آنان بودند درصدد برآمدند به اعتصاب دانشجویان دامن‌ زده و حوادث و تشنجاتی در دانشگاه‌ها به وجود آورند. در این موقع که اوایل دی‌ماه بود تصمیم گرفته شد افراد این شبکه و تیم‌های وابسته به آن دستگیر و تحت تعقیب قانونی قرار گیرند. بازداشت افراد شروع و تحقیقات از آنان آغاز گردید. ۹ نفر از اعضای تیم کوه که مرتبا در ماموریت‌های شناسایی مناطق بودند موفق به فرار شدند.

 

 

پناه به جنگل‌های سیاهکل

 

چون پناهگاه‌ها و انبارهای مواد غذایی و همچنین مناطقی که افراد این تیم شناسایی کرده بودند از نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور پوشیده نبود، تحقیقات درباره محل اختفای آن‌ها انجام و معلوم گردید افراد مذکور مسلحانه به جنگل‌های منطقه سیاهکل از توابع لاهیجان پناه برده‌اند و قبل از عزیمت به شمال، مبادرت به آتش زدن سینما اروپا در تهران نموده‌اند که منجر به کشته شدن ۳ نفر و زخمی شدن عده‌ای از زنان و کودکان و مردان گردید.

 

برای دستگیری این افراد تصمیم گرفته شد از همکاری ژاندارمری کل کشور استفاده شود. مامورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور و ژاندارمری کل کشور تلاش در این باره را آغاز کردند تا اینکه موفق شدند در تاریخ ۴۹.۱۱.۱۱ یکی از افراد گروه را که جدا شده بود در حوالی سیاهکل لاهیجان با همکاری مردم محل دستگیر نمایند.

 

 

حمله به پاسگاه ژاندارمری

 

هشت نفر بقیه، همان شب پس از آنکه از دستگیری دوست خود مطلع شدند چون احتمال می‌دادند نامبرده با اعترافات خود محل اختفای آن‌ها را مشخص و موجبات دستگیری آنان را فراهم نماید تصمیم گرفتند به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله و دوست بازداشتی خود را آزاد و از منطقه خارج شوند. افراد مذکور در پوشش مناسبی به پاسگاه مراجعه و اطلاع یافتند که دوست آن‌ها به وسیله سه نفر از مامورین ژاندارمری به لاهیجان اعزام شده و در پاسگاه بازداشت نمی‌باشد و چون چند نفر دیگر از مامورین ژاندارمری نیز به ماموریت‌های دیگری اعزام شده بودند و در محل پاسگاه فقط دو نفر درجه‌دار ژاندارم و رئیس خانه انصاف محل حضور داشته‌اند، مهاجمین از فرصت استفاده و درصدد سرقت سلاح‌های موجود در پاسگاه برمی‌آیند که در اثر مقابله مامورین ژاندارمری و زد و خوردی که صورت می‌گیرد یک نفر درجه‌دار ژاندارم و همچنین رئیس خانه انصاف کشته می‌شوند و مهاجمین با سرقت سلاح‌های موجود در پاسگاه با به بند کشیدن راننده یک دستگاه اتومبیل و استفاده از اتومبیل وی به طرف جنگل متواری و سپس اتومبیل را رها ساخته و به جنگل پناه می‌برند.

 

از طرف ژاندارمری کل کشور عوامل کمکی از سایر مناطق گیلان به محل اعزام و تعقیب مهاجمین آغاز می‌گردد و اهالی منطقه به وسیله مامورین ژاندارمری کل کشور و سازمان اطلاعات و امنیت کشور از جریان این امر مطلع و برای دستگیری آن‌ها توجیه می‌شوند. چون یکی از افراد مهاجم در حمله به پاسگاه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود فرد مذکور به اتفاق دو نفر دیگر از آن‌ها از سایرین جدا و برای گرفتن کمک به قریه چهل‌ستون از توابع لاهیجان وارد می‌شوند که به وسیله مردم دستگیر و تحویل مقامات انتظامی می‌گردند که از جمله آن‌ها علی‌اکبر صفایی سرپرست تیم کوه بوده که دو بار با محمود پناهیان تماس گرفته و یکی از گردانندگان اصلی شبکه بوده است.

 

 

در محاصره ماموران

 

یک نفر دیگر از افراد گروه نیز بعدا از آن‌ها جدا و وی نیز به وسیله مردم دستگیر می‌شود. چهار نفر بقیه پس از چند برخورد در تاریخ ۴۹.۱۲.۲ در پناهگاه جنگلی به محاصره مامورین ژاندارمری درمی‌آیند و چون وضع خود را در مخاطره می‌بینند منتهای تلاش خود را برای شکستن محاصره و فرار از مجازات به کار می‌برند و با سه قبضه مسلسل و سلاح‌های کمری که در اختیار داشته‌اند شدیدا به مقاومت می‌پردازند.

 

مامورین ژاندارمری چون دستور داشته‌اند حتی‌الامکان افراد مذکور را زنده دستگیر نمایند و به علاوه مهاجمین در پناهگاه به سر می‌برده‌اند، نتیجتا محاصره دو روز به طول می‌انجامد و چون در تیراندازی مهاجمین چهار نفر دیگر از مامورین ژاندارمری مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت می‌رسند دستور داده می‌شود با حمله به پناهگاه آن‌ها را دستگیر نمایند و در اثر برخوردی که روی می‌دهد دو نفر از مهاجمین کشته و یک نفر دستگیر و یک نفر موفق به فرار می‌شود که مشارالیه نیز به وسیله مامورین و با همکاری مردم دستگیر و به این ترتیب تکلیف ۹ نفر افراد تیم کوه با کشته شدن دو نفر و دستگیری ۷ نفر روشن می‌شود. در اینجا جا دارد از ۵ نفر مامورین ژاندارمری و ۲ نفر غیرنظامی محلی که در راه انجام وظیفه شربت شهادت نوشیده‌اند و اسامی آن‌ها اعلام شده است تجلیل و به روح آن‌ها درود بفرستیم.

 

ضمنا لازم است از همکاری افتخارآمیزی که اهالی محل برای دستگیری افراد مذکور با مامورین نشان داده‌اند و راسا چند نفر از آن‌ها را دستگیر کرده‌اند تشکر و سپاسگزاری نمود و این امر واقعا مایه امیدواری است که مردم در مواقعی که از آن‌ها دعوت به همکاری می‌شود و در جریان توطئه‌ای علیه امنیت محل اقامت و یا مملکت خویش قرار می‌گیرند به این ترتیب از خود احساسات و ازخودگذشتگی نشان می‌دهند. گویا از طرف رادیو و تلویزیون ملی ایران با چند نفر از کسانی که مستقیما در دستگیری افراد مذکور دخالت و با مامورین همکاری کرده‌اند مصاحبه‌ای ترتیب داده شده که پس از پایان عرایضم پخش خواهد شد.

 

 

ارتباط با گروه‌های دیگر

 

شبکه متشکله که به وسیله محمود پناهیان و عوامل بیگانه هدایت می‌شد در مدت فعالیت با سه گروه کوچک کمونیستی دیگر که در تهران و برخی از شهرستان‌ها شروع به کار کرده بودند نیز تماس گرفته و قرار همکاری گذارده بودند: یکی از این گروه‌ها وابسته به سازمان مارکسیست لنینیستی چینی «طوفان» بود. گروه دیگر خود را «انقلابیون کمونیست» نام نهاده بود و یک گروه نیز بدون داشتن نام فعالیت می‌کرد که افراد این گروه‌ها در فعالیت‌های به اصطلاح پارتیزانی دخالت نداشتند ولی با شبکه مکشوفه تماس و ارتباط داشتند و قرار بود در آینده همکاری نزدیکتری داشته باشند که افراد این سه گروه نیز دستگیر شده‌اند.

 

 

اسلحه و تجهیزات شبکه

 

شبکه مورد بحث از لحاظ اسلحه و مهمات و وسایل ارتباطی و خانه‌های امن امکاناتی به شرح زیر داشته است:

 

افراد این شبکه تعداد چهار قبضه مسلسل، هفت قبضه سلاح کمری، حدود ۳۵ عدد نارنجک، حدود ۳۵۰۰ تیر فشنگ، مقادیری ماده منفجره تی‌ان‌تی و فتیله انفجاری و چاشنی و دینامیت از محمود پناهیان تحویل گرفته بودند و ۱۱ قبضه تفنگ بزرگ از انواع مختلف از قاچاقچیان تهیه کرده بودند که همه وسایل مذکور و همچنین تفنگ‌هایی که مهاجمین از پاسگاه سیاهکل تصرف کرده بودند به دست آمده و ضبط شده است.

 

 

وسایل ارتباطی

 

این شبکه از محل وجوه دریافتی از پناهیان و سرقت بانک‌ها، سه دستگاه فرستنده و گیرنده با برد ضعیف که عملا غیرقابل استفاده بوده و دو دستگاه تلفن صحرایی نیز در اختیار داشته‌اند که به دست آمد و ضبط شده است. چهار باب منزل به عنوان خانه امن نیز برای ملاقات افراد شبکه و انجام پاره‌ای آزمایشات و تمرینات در تهران اجاره کرده بودند.

 

 

وسایل کمکی

 

هر یک از افراد تیم کوه دارای وسایل کامل کوهنوردی از قبیل پوتین، کیسه‌های خواب، کوله کوهنوردی، کارد، کمک‌های اولیه پزشکی و بعضا کاپشن‌هایی شبیه کاپشن‌های نظامی بوده‌اند و در چهار انبار و پناهگاه تهیه‌ شده در جنگل‌های شمال نیز همان‌طوری که گفته شد مقادیری پوشاک و مواد غذایی فاسدنشدنی انبار کرده بودند که کشف و ضبط شده است.

 

 

امکانات مالی

 

مخارج این شبکه از محل اعتباراتی که پناهیان در اختیار آن‌ها گذارده بوده و وجوه حاصله از سرقت بانک‌ها و همچنین حق عضویتی که برخی از اعضا پرداخت می‌کرده‌اند تامین می‌شده است. میزان حق عضویت نسبتا قابل ملاحظه بوده و برخی از گردانندگان شبکه که از مهندسینی بوده‌اند که به کار اشتغال داشته‌اند و ماهیانه حدود ۴ هزار تومان حقوق می‌گرفته‌اند، ۲ هزار تومان پرداخت و یا هزار تومان آن را حق عضویت می‌پرداخته‌اند و پرداخت حق عضویت بیشتر در به دست آوردن موقعیت ممتاز‌تر در شبکه موثر بوده است.

 

 

اعدام ۱۳ نفر از متهمان پرونده

 

این بود حقایق تلخ مربوط به کشف این شبکه. تحقیقات از متهمین این شبکه خاتمه یافته و پرونده ۱۳ نفر از آن‌ها که در حادثه پاسگاه سیاهکل مستقیم و غیرمستقیم دخالت داشتند و از گردانندگان اصلی شبکه بودند به اداره دادرسی ارتش ارجاع و به طوری که به اطلاع رسیده است دادگاه نظامی افراد مذکور را به اعدام محکوم و حکم درباره آن‌ها اجرا شده و اسامی آنان در جراید انتشار یافته است. پرونده بقیه متهمین نیز قریبا به اداره دادرسی ارتش ارجاع خواهد شد.

 

در اینجا لازم است اذعان کنم که ما برای انتشار برخی از حقایق تلخ این جریان در زمینه ارتباط گردانندگان آن به بیگانگان ابتدا دچار تردید بودیم و فکر می‌کردیم که بیان این حقیقت که چند نفر از جوانان نسبتا تحصیل‌کرده ما آلت دست بیگانه شده‌اند و به دستور بیگانه علیه ملت خود اقدام کرده‌اند مغایر شان و تاریخ درخشان ملت ایران است ولی از آنجا که باید ملت ایران در جریان واقعیات تلخ نیز قرار گیرد ناچار به بیان این قسمت از حقایق تلخ نیز شدیم و تصور کردیم افشا کردن آن بهتر از پنهان داشتن آن است زیرا به هر صورت در بین هر ملتی ممکن است به این ترتیب افرادی پیدا شوند و این استثناها به شرافت ذاتی ملت ایران لطمه نمی‌زند. گردانندگان این شبکه از قول رهبر خود محمود پناهیان - که در هر جا قرار خیانتی باشد او علمدار است کمااینکه در غائله تجزیه‌طلبی آذربایجان یکی از علمداران بود و سپس متجاوز از بیست سال در شوروی و اروپای شرقی به خیانت خود ادامه داد و اکنون فعالیت‌های خیانت‌آمیز تازه دیگری را انجام می‌دهد - برای پرده‌ گذاردن بر قبح عمل خود به افراد زیردست خود اظهار می‌داشتند: همان‌طوری که لنین برای به دست گرفتن قدرت از حمایت و پشتیبانی آلمان، دشمن روسیه استفاده کرد، مانعی نخواهد داشت که ما نیز برای نیل به مقاصد خود در شرایط فعلی از حمایت یک دولت خارجی برخوردار باشیم. با چنین تفکری جای تعجب نیست که چرا معدودی دانشجونما در پاریس که با محمود پناهیان و سایر عناصر خیانتکار ارتباط و همکاری دارند، برای اعدام ۱۳ نفر کسانی که به جرم خیانت به مملکت و فعالیت به نفع بیگانه به کیفر رسیده‌اند یک دقیقه سکوت اعلام نمایند و باز جای تعجب نیست که کنفدراسیون برای این عناصر که با توسل به بیگانه مبادرت به کشتن افراد بی‌گناه کرده‌اند و با آتش زدن سینما موجب قتل چند نفر و زخمی شدن و مصدوم شدن تعدادی زن و بچه شده‌اند، نوحه‌سرایی کند.

 

 

قتل یکی از افراد شبکه

 

جنایت دیگری که افراد این شبکه مرتکب شده‌اند این است که یک نفر از افراد تیم ارتباط پس از مدتی همکاری با افراد این شبکه به علت اختلافاتی که با سایرین پیدا می‌کند به وسیله دو نفر دیگر از دوستان خود به قتل رسیده و جنازه وی در یک نقطه مرزی خوزستان دفن می‌شود. یکی از متهمین که در به قتل رسانیدن این دوست خود شرکت داشته اعتراف جالبی نموده است؛ وی می‌گوید: «پس از اینکه من و دوست دیگرم تصمیم به قتل شخص مورد نظر گرفتیم من اظهار داشتم در صورت ارتکاب به چنین عملی در صورت افشا شدن بیم آن می‌رود که به اتهام قتل محکوم به اعدام شویم» ولی دوست دیگر وی در جواب اظهار کرده است: «اولا دو نفری این شخص را به قتل می‌رسانیم و شریک جرم هستیم، به علاوه چون ما در شبکه‌ای فعالیت می‌کنیم که علیه حکومت است دیگر در ایران اشخاصی را که در این فعالیت شرکت کنند، اگر قتل هم کرده باشند اعدام نخواهند کرد.»

 

عرایض بنده درباره شبکه مکشوفه و حقایق مربوط به آن خاتمه یافته ولی قبل از آنکه به سوالاتی که ممکن است وجود داشته باشد پاسخ داده شود لازم دانستم مطلبی را به استحضارتان برسانم که شاید هم جزء سوالات آقایان باشد. گاه و بی‌گاه اخباری درباره کشف شبکه‌های جدید کمونیستی و خرابکار انتشار می‌یابد، بعضی از مردم از ما می‌پرسند مگر با روشن شدن خیانت‌های حزب منحله توده و برچیدن بساط آن ممکن است باز هم افرادی به دنبال این قبیل افکار و اعمال بروند؟ در پاسخ به این سوالات باید کمی به عقب برگردیم و مروری به حوادث گذشته بکنیم.

 

 

ده‌ها هزار عضو و ۶۰۰ افسر

 

به خاطر دارید که در سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ حزب منحله توده با داشتن ده‌ها هزار عضو و طرفدار و ۶۰۰ افسر در سازمان نظامی بزرگترین حزب کمونیستی خاورمیانه بود و گروه کثیری از طبقات مختلف مردم به ویژه جوانان دانشجو و تحصیل‌کرده ایران کورکورانه دستورات رهبران حزب را اطاعت و برای استالین به عنوان رهبر جهانی کمونیزم احترام خدایی قائل بودند و دیدیم که به موقع مرگ او چه گریه‌ها و زاری‌ها کردند. پس از آنکه اسناد و مدارک مربوط به جنایت‌های سران حزب منحله توده برملا شد و مخصوصا پس از آنکه در جریان کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی جنایت‌ها و آدم‌کشی‌ها و کشتارهای دسته‌جمعی مردم به وسیله استالین به وسیله همکاران نزدیک خود او انتشار یافت، در ایران نیز کمونیست‌های سابق که کم‌وبیش ممکن بود هنوز بر افکار و عقاید خود باقی باشند از خواب غفلت بیدار شدند و نوعی سرخوردگی و دل‌زدگی به آن‌ها دست داد و از اینکه سال‌ها چنین افرادی را به عنوان سمبل پرستیده بودند احساس شرمساری کردند. تقریبا تا چند سال زمینه در بین جوانانی که شاهد این جریانات بودند برای گرایش به چنین فعالیت‌هایی کمتر وجود داشت و با اینکه سران حزب منحله توده کوشیدند فعالیت گذشته را در ایران احیا کنند، نتیجه‌ای نگرفتند.

 

پس از آنکه اختلافات ایدئو‌لوژیکی بین چین و شوروی که پس از کنگره بیستم به وجود آمده بود و تا چند سال بر آن سرپوش گذاشته شده بود، علنی شد و مائو، رهبر چین، در مقابل تز همزیستی مسالمت‌آمیز خروشچف ادامه سیاست استالین را توصیه کرد، در بین احزاب کمونیست کشورهای کمونیست و همچنین احزاب کمونیست کشورهای جهان آزاد اختلافاتی بروز کرد و عده‌ای روش مائو را تایید کردند. در بین کمونیست‌های سابق ایرانی در خارج کشور نیز عده‌ای روش چین را پیروی و به تدریج چند گروه طرفدار چین در اروپا تشکیل شد که وضع آن‌ها در گذشته به استحضار رسیده است.

 

همزمان با این وقایع، در دنیا موج تازه‌ای از عصیان جوانان به ویژه دانشجویان به وجود آمد. این موج تمام کشورها از جمله ایالات متحده آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلستان و سایر کشورهای جهان آزاد و حتی کشورهای کمونیست از قبیل شوروی، چین، چکسلواکی، لهستان و غیره را نیز دربرگرفت. این موج هدف و سمت مشخصی ندارد و مخالف هرگونه نظامی در هر کشور است؛ در کشورهای کمونیست مخالف نظامات دیکتاتوری موجود در آن کشور و در ممالک آزاد مخالف نظام موجود در آن کشورهاست. خصلت مشخصه این موج پشت پا زدن به هرگونه قانون، قاعده و نظم و ایجاد هرج و مرج و درهم کوبیدن آرامش جوامع است.

 

موج طغیان جوانان در اروپا و آمریکا و ممالک آزاد به عنوان «نیولفت» یا چپ جدید خوانده شده است و چه‌گوارا، ژان پل سارتر و مارکوز و چند نفر دیگر به عنوان علمداران این موج شناخته شده‌اند. حوادث ماه می ۱۹۶۸ در فرانسه در زمان زمامداری دوگل به وسیله دانشجویانی که در واقع از همین دسته بودند به وجود آمد که با مخالفت ملت فرانسه و حتی حزب کمونیست فرانسه مواجه شد و می‌توان گفت که حوادث ماه می فرانسه نقطه اوج این طغیان بوده است.

 

گرچه موج چپ جدید که جز خراب کردن و منهدم کردن همه چیز هدف و برنامه معین و مشخص و سازنده‌ای ندارد، با افکار و نظریات مائو که فرم کلاسه‌شده‌ای دارد تطابق ندارد؛ ولی چون هر دو طرز تفکر در توسل به شیوه‌های قهرآمیز و تخریبی با یکدیگر فصل مشترک دارند در پاره‌ای موارد جدا کردن این دو دسته با یکدیگر دشوار می‌شود ولی به هر صورت در بین دانشجویان ایرانی در خارج، از هر دو دسته به چشم می‌خورند.

 

به علت وضع مخصوصی که ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در قرن حاضر پیدا کرده است، تردید نیست که هر فکر جدید اعم از مفید یا مضر می‌تواند به فاصله کمی به دورترین نقاط دنیا سرایت کند. اخبار و اطلاعاتی که همه روزه در مطبوعات و رادیو و تلویزیون خودمان منعکس می‌شود همه کم‌و‌بیش انتقال‌دهنده این‌گونه افکار به داخل کشور است. البته در کشورهای کمونیستی کنترل مطالبی که منتشر می‌شود شاید بسیار ساده باشد ولی در کشورهایی نظیر ما ملاحظه می‌فرمایید که همه روزه اخبار و مطالبی درباره اعتصابات و تشنجاتی که جوانان و دانشجویان عاصی و طغیانگر در سراسر دنیا به عمل می‌آورند انتشار می‌یابد، گرچه این امر فی‌الواقع سرود یاد مستان دادن است و خواه ناخواه در روحیه جوانان اثر می‌گذارد ولی جلوگیری از انتشار آن‌ها چاره کار نیست باید تا حدود امکان برای خنثی کردن اثرات موج تلاش نمود و صبر و حوصله کرد تا طوفان بگذرد.

 

 

پیروی از مائو

 

به دنبال انتقال قسمتی از آثار این موج از سایر کشورها به ایران و تلاشی که رهبران چین برای اشاعه افکار مائو در ممالک دیگر به عمل آوردند طی پنج سال گذشته آثاری از این تلاش‌ها در بین جوانان ما به ویژه دانشجویان دیده شده است که گاه منجر به تشکیل شبکه‌هایی نیز شده است که تاکنون چند شبکه از این قبیل عناصر کشف و برچیده شده و اطلاعات مربوط به آن‌ها به اطلاع عامه رسیده است و غالبا تشکیل‌دهندگان آن با عوامل خارجی ارتباط داشته‌اند.

 

افرادی که در سال‌های اخیر در این شبکه‌ها عضویت داشته‌اند اکثرا از طبقات جوانی می‌باشند که حوادث سال‌های قبل از ۳۲ را ندیده‌اند و در آن زمان شاید اطفال کودکستانی بوده‌اند و به همین مناسبت شاید نظریات مائو و یا توصیه چه‌گوارا که می‌گوید: «همه چیز را به آتش و خون بکشید...» برای آن‌ها جاذبه دارد. این‌ها نمی‌دانند نظریاتی که اکنون مائو عنوان می‌کند تا ۲۰ سال قبل به وسیله استالین نیز عنوان و عمل می‌شد و افرادی که بعدا با انتشار عملیات استالین از افکار گذشته خود شرمنده شدند با احساساتی نظیر آنچه برخی از جوانان در حال حاضر به مائو دارند، استالین را می‌پرستیدند. نتیجه اعمال و اقدامات مائو در چین که به تصور خود موج آزادی‌خواهی جوانان را به وسیله گارد سرخ سرکوب کرده است بعدا روشن می‌شود. چه کسی تصور می‌کرد که استالین این همه جنایت در شوروی مرتکب شده است. تردید نیست که نوبت برملا شدن شکست نظریات مائو و فجایع او و طرفدارانش در چین نیز فرا خواهد رسید.

 

 

هشدار به خانواده‌ها

 

در اینجا لازم می‌دانم به خانواده‌ها هشدار داده شود که تنها دقت و مراقبت دولت و سازمان‌های مسئول برای جلوگیری از آلوده شدن جوانان با رفتار انحرافی کافی نیست و خانواده‌ها می‌توانند نقش حساسی را در این باره بازی کنند. طی چند سال گذشته ما به شواهدی برخورد کرده‌ایم که اگر کمی خانواده‌ها توجه می‌کردند می‌توانستند به موقع جلوی انحراف فرزندان خود را بگیرند. متاسفانه کسانی که به دام افکار انحرافی دچار می‌شوند برای آلوده کردن دیگران از هیچ‌گونه کوششی فروگذار نمی‌کنند. شاید ذکر چند مورد از این مصادیق مفید باشد.

 

واقعه دیگری که باز در جریان شبکه اخیر اتفاق افتاده این بوده که غفور حسن‌پور از گردانندگان اصلی شبکه مکشوفه از خواهر خردسال خود به عنوان پیک و بردن و آوردن نامه و پیام استفاده می‌کرده است. در این قبیل موارد اگر خانواده‌ها دقت کنند و مراقب اعمال و رفتار مشکوک فرزندان خودشان باشند و چنانچه بتوانند خودشان آن‌ها را بازدارند و یا از ما برای این کار کمک بگیرند به نفع خود آن‌ها و فرزندانشان خواهد بود.

 

همین یک ماه قبل مادر یک دانشجو به ما مراجعه کرد و گفت فرزند او تماس‌های مشکوکی با دانشجوی دیگری دارد و از اینکه این امر برای فرزند او سابقه شود و بعدا در زندگی اجتماعی و اداری او مانعی ایجاد گردد و یا دستگیر شود واهمه داشت. به او اطمینان داده شد که هیچ‌گونه ناراحتی برای فرزند وی فراهم نخواهد شد. با کمک این مادر، فرزند او از دام انحراف نجات یافت و نه‌ تنها دستگیر نشد بلکه سابقه سوئی نیز برای وی منظور نگردید.

 

 

سیاست ارشادی نه انتقامی

 

تاکنون ما نمونه‌های متعددی از این قبیل مسائل داشته‌ایم؛ چون سیاست سازمان ما سیاست ارشادی است نه انتقامی، در هر مورد که متوجه می‌شویم افرادی فریب‌ خورده‌اند و ندانسته‌ آلوده شده‌اند به آن‌ها کمک می‌کنیم.

 

دو سال پیش حدود هفت یا هشت نفر از کارگران دو کارخانه ظاهرا تشکیل شبکه کمونیستی داده بودند که از بردن نام این دو کارخانه بنده خودداری می‌کنم. افراد این شبکه دستگیر شدند و پس از تحقیقات روشن شد افراد ساده‌ای هستند که از کارفرمای خود ناراضی می‌باشند و شخصی که طبع ماجراجویانه داشته از ناراحتی آن‌ها استفاده کرده و قصد داشته آن‌ها را به سوی انحراف بکشاند. چون ساده‌لوحی و ندامت آن‌ها محرز بود، شاید به فاصله ۲۴ ساعت آزاد شدند و به هر کدام از آن‌ها کمک‌هایی هم از نظر مالی شد و اقدام کردیم که مدیران کارخانه به خواسته آن‌ها رسیدگی و نظرشان را تامین کنند که به همین ترتیب نیز رفتار شد. این سیاست را ما درباره همه افراد عمل می‌کنیم و به محض اینکه متوجه شویم شخصی که منحرف شده متوجه اشتباه خود شده و واقعا نادم است و اطمینان حاصل است که در آینده منحرف نخواهد شد به او کمک می‌کنیم و قانونا نیز این امکان وجود دارد که هر کس در نیمه راه خیانت متوجه اشتباه خود شود می‌توان به او کمک و از مجازات او را معاف کرد.

 

به هر صورت ما از خانواده‌ها و همه افراد مردم دعوت می‌کنیم که برای جلوگیری از انحراف جوانان جامعه و تامین آرامش و امنیت مملکت همان‌طوری که تاکنون با ما صمیمانه همکاری داشته‌اند و مخصوصا در مواقعی که پای دخالت بیگانه در بین باشد بیشتر این همکاری ابراز شده و نمونه آن‌ها همان شهامت و شجاعت کشاورزان گیلانی در دستگیری مهاجمین پاسگاه سیاهکل بوده، در آینده نیز با ما همکاری و کمک نمایند.

 

عرایض بنده در اینجا تمام می‌شود و از خانم‌ها و آقایان که برای شنیدن عرایضم این همه حوصله کرده‌اند معذرت می‌خواهم و آماده‌ام اگر سوالی باشد به آن پاسخ بدهم.

 

 

۵۰ نفر بازداشت شدند

 

کاظم مسعودی، مدیر روزنامه «آژنگ»: ممکن است بفرمایید در جریان کشف شبکه اخیر چند نفر بازداشت شده‌اند؟

 

مقام امنیتی: همان‌طوری که در مطبوعات ملاحظه فرموده‌اید ۱۳ نفر از مسببین اصلی حادثه سیاهکل و گردانندگان شبکه اعدام و ۲ نفر نیز در برخورد با مامورین کشته شده‌اند. تعداد افرادی که بازداشت می‌باشند حدود ۵۰ نفر است که البته از این ۵۰ نفر حدود ۳۰ نفر آن‌ها مربوط به شبکه‌ای می‌باشد که حادثه پاسگاه سیاهکل را به وجود آوردند و ۲۰ نفر بقیه مربوط به ۳ شبکه‌ای می‌باشند که عرض شد با گردانندگان شبکه اصلی تماس گرفته و همکاری‌هایی را آغاز کرده بودند. از این سه گروه یکی از گروه‌ها وابسته به سازمان مارکسیست لنینیستی چینی «طوفان» بود و سرپرستی آن با هادی جفرودی بود و گروه دیگر تحت عنوان «انقلابیون کمونیست» و گروه سوم بدون نام مشخص فعالیت داشت و همزمان با دستگیری اعضای شبکه مورد بحث به فعالیت این گروه‌ها نیز خاتمه داده شد. ضمنا لازم است اضافه کنم سه، چهار نفر از افراد وابسته به شبکه مکشوفه که مقارن دستگیری افراد شبکه برای ملاقات با پناهیان به خارج رفته بودند، فعلا دستگیر نشده‌اند و متواری می‌باشند که برای بازداشت آن‌ها اقدام شده است. بدیهی است کسانی که موجبات پنهان کردن و پناه دادن این قبیل عناصر را فراهم سازند و یا برای آن‌ها تسهیلات فراهم کنند قانونا قابل تعقیب می‌باشند.

 

 

پنج میلیون مامور!

 

مسعود بهنود از روزنامه آیندگان: در ابتدای مصاحبه اشاره کردید قصد دارید در آینده بیشتر درباره کارهای سازمان متبوعه خود اطلاعات در اختیار مردم بگذارید. حتما اطلاع دارید که در سال گذشته روزنامه «تایمز» چاپ لندن طی مقاله‌ای نوشته بود که سازمان امنیت ایران پنج میلیون نفر مامور در بین مردم در اختیار دارد. ممکن است در این باره نظر خودتان را اعلام دارید؟

 

مقام امنیتی: این رقم پنج میلیون نفر که روزنامه تایمز نوشته بود به یاد دارم. بنده تصور نمی‌کنم حتی در آمریکا و شوروی هم که جمعیتی چند برابر جمعیت ایران دارند البته به صورت نسبی چنین تعدادی ماموران اطلاعاتی در اختیار داشته باشند، حالا ما چگونه می‌توانیم پنج میلیون نفر مامور داشته باشیم و چطور آن‌ها را اداره کنیم؟ بسیار جالب است! بنده جزئیات این مقاله را به خاطر ندارم. شاید نویسنده خواسته بود بنویسد سازمان از حمایت پنج میلیون نفر برخوردار است یا مطالبی از این قبیل که اشتباها نوشته بود پنج میلیون نفر مامور دارد. به هر صورت این رقم نه‌ تنها صحیح نیست، بلکه مسخره است.

 

برای آنکه جنابعالی روشن باشید بنده تا حدی که مقررات سازمان ما اجازه می‌دهد به شما توضیح می‌دهم. سازمان ما دو نوع مامور در اختیار دارد، یک دسته کارمندان رسمی سازمان اطلاعات و امنیت کشور هستند که مانند همه کارمندان دولت هستند و حقوق بازنشستگی به صندوق بازنشستگی می‌دهند و رتبه می‌گیرند و شغل اداری دارند و بعد هم بازنشسته می‌شوند. درست مثل کارمندانی که در استخدام وزارت خارجه هستند یا مثلا در شهربانی کل کشور کار می‌کنند. این‌ها گاه در تهران یا شهرستان‌ها سمت‌هایی دارند که به ناچار با مردم به عنوان نماینده سازمان سروکار دارند و ممکن است شناخته شده باشند.

 

عده‌ دیگر که مامورین سازمان می‌باشند، این افراد خواه و ناخواه تعدادشان بیشتر از کارمندان رسمی است و این‌ها در استخدام رسمی ما نیستند و عده‌ای از آن‌ها اصولا از ما پولی نمی‌گیرند و روی انگیزه‌های وطن‌پرستی و ملی و علاقه به امنیت و آرامش مملکت با ما همکاری می‌کنند. این‌ها در بین طبقات مردم هستند و چه بسا ممکن است در استخدام دولت باشند و از صندوق دولت حقوق بگیرند. این‌ها در بین سازمان‌های دولتی و ملی، کارگران، کشاورزان، دانشجویان، استادان دانشگاه‌ها، فرهنگیان، اصناف، احزاب، جمعیت‌ها و سایر طبقات مردم پراکنده‌اند و دو وظیفه به عهده دارند که یکی از این وظایف مربوط به ماموریت خاص سازمان است که طبق توجیهی که می‌شوند عمل می‌کنند و یکی دیگر از وظایف آن‌ها که بسیار مهم است گزارش نارضایتی‌ها و نقایصی است که در محیط‌های کار و درس و زندگی خود با آن‌ها برخورد می‌کنند. این گزارش‌ها از مامورین و منابع مختلف در سازمان ما جمع‌آوری می‌شوند و درباره آن‌ها تحقیق و بررسی بیشتری به عمل می‌آید، سپس برای استفاده سازمان‌ها و مراجع مسئول فرستاده می‌شود که رسیدگی و در مورد از بین بردن نارضایتی‌ها و نواقص اقدام کنند و تاکنون در بسیاری از موارد ارسال این قبیل گزارش‌ها به سازمان‌های مسئول بسیار مفید بوده است و علت دخالت ما در این زمینه نیز روشن است و تا حدودی به کار ما مربوط می‌شود زیرا همیشه عوامل مخرب و مزدور سعی می‌کنند با استفاده از مشکلات و نارضایی‌هایی که ممکن است در جامعه وجود داشته باشد، از طریق تبلیغات موجبات انحراف افراد بی‌تجربه و ساده‌لوح را فراهم آورند؛ لذا ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم این بهانه‌ها را از دست آن‌ها بگیریم.

 

افراد دسته دوم که مامورین باشند هیچ‌گاه نباید بین مردم شناخته شوند و شناخته نیز نمی‌شوند. اگر شناخته شوند چه مقصر در شناساندن خود باشند چه نباشند آن‌ها را اخراج می‌کنیم و اگر مقصر باشند مواخذه هم می‌کنیم. اگر گاهی می‌بینید اشخاصی تظاهر به وابستگی به سازمان ما می‌کنند، این افراد وابسته به ما نیستد، افراد کلاشی هستند که می‌خواهند بدین وسیله سوءاستفاده کنند و به محض اینکه به این قبیل اشخاص بر بخوریم آن‌ها را به عنوان جعل عنوان تعقیب قانونی می‌کنیم و تاکنون موارد زیادی در این باره داشته‌ایم و کسی که با ما کار می‌کند، تظاهر به او تفهیم می‌شود و هیچ وقت تظاهر نمی‌کند.

 

امیدوارم جواب سوال جنابعالی داده شده باشد. اگر شما از بنده رقم و عدد می‌خواهید نه دقیقا می‌دانم و نه اگر بدانم خواهم گفت.

 

 

پرونده «تاریخ ایرانی» را در این باره بخوانید:

 

چریک‌های سرخ سیاهکل

 

پس از ۴۴ سال؛ ناگفته‌های معاون پاسگاه سیاهکل

 

خاطرات تنها بازمانده گروه سیاهکل

کلید واژه ها: سیاهکل پرویز ثابتی چریک های فدایی خلق ساواک


نظر شما :