صفحه ویژه: بنی‌صدر⁩ درگذشت

۱۷ مهر ۱۴۰۰ | ۱۳:۳۱ کد : ۸۶۸۹ وقایع اتفاقیه برگزیده‌ها
سیدابوالحسن بنی‌صدر، اولین رئیس‌جمهور ایران در ۸۸ سالگی در بیمارستانی در پاریس درگذشت.
صفحه ویژه: بنی‌صدر⁩ درگذشت

۱۷ مهر ۱۴۰۰


ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، در نخستین ساعات صبح شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰، در ۸۸ سالگی در پاریس درگذشت. به گزارش رادیو بین‌المللی فرانسه، خانواده بنی‌صدر با انتشار بیانیه‌ای، اعلام کرد وی پس از گذراندن یک دوره طولانی بیماری در بیمارستان سال‌پترییه در پاریس درگذشت.

ابوالحسن بنی‌صدر، در سال ۱۳۱۲، در باغچه از توابع کبودرآهنگ به دنیا آمد. پدر وی از روحانیون با نفوذ کبودرآهنگ و همدان بود که با امام خمینی، دارای ارتباط دوستانه بود.

بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، که ریاست شورای انقلاب را نیز برعهده داشت، در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با رأی عدم کفایت سیاسی از سوی ۱۷۷ نماینده مجلس شورای اسلامی ایران از مقام ریاست‌جمهوری عزل شد.

عمده‌ترین دلیل رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر، «موضع‌گیری وی علیه نظام جمهوری اسلامی و اتحاد با نیروهای ضدانقلاب وابسته به شرق و غرب جهت نابودی نظام اسلامی و همچنین مخالفت مستمر وی با مجلس شورای اسلامی از بدو تأسیس و حتی پیش از افتتاح آن، دخالت صریح در قوه قضائیه و عدم درک صحیح از بدیهی‌ترین اصول قانون اساسی و نیز عدم اعتقاد به اصل تفکیک قوا» اعلام شد. وی در روز اول تیرماه بطور رسمی از مقام ریاست‌جمهوری ایران عزل شد.

نخستین رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، پس از ۱۷ ماه حضور در کاخ ریاست‌جمهوری و عزل از مقام خود، برای مدتی در ایران در خفا زندگی کرد و در نهایت در روز هفتم مرداد همان سال ایران را ترک کرد.


ابوالحسن بنی‌صدر؛ فراز و فرود اولین رئیس‌جمهوری ایران

مهرداد خدیر

با درگذشت ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهوری ایران، از ۱۵ عضو اصلی و اولیه شورای انقلاب اسلامی، تنها دو تن باقی مانده‌اند. اولی آیت‌الله خامنه‌ای که پس از امام خمینی، بر جایگاه عالی رهبری نشسته‌اند و دیگری عباس شیبانی که در قید حیات است اما سال‌هاست که به خاطر بیماری حضور و فعالیت سیاسی و اجتماعی ندارد.

اگر ابوالحسن بنی‌صدر تنها عضو شورای انقلاب بود و اکنون درگذشته بود یا دوره اول ریاست‌جمهوری را به صورت طبیعی سپری ساخته بود، نام او چنین در تاریخ حک نمی‌شد اما او اولین رئیس‌جمهوری ایران پس از سقوط نظام پادشاهی بود که رویاروی رهبری انقلابی ایستاد که سال‌ها برای پیروزی آن کوشیده بود و با رأی مجلس اول که نمایندگان آن برآمده انتخاباتی دموکراتیک و رقابتی بودند، برافتاد و این همان نکته‌ای بود که بنی‌صدر طی ۴۰ سال همواره از پرداختن به آن می‌پرهیخت و خود را چون دکتر محمد مصدق قربانی کودتا می‌پنداشت یا معرفی می‌کرد حال آنکه ۱۷۷ نماینده مجلس اول که چون او در انتخابات به پارلمان راه یافته بودند و قبل از اختراع نظارت استصوابی به عدم کفایت او رأی دادند و حکم عزل او را همان رهبری امضا کرد که حکم ریاست‌جمهوری او را امضا کرده بود.

ابوالحسن بنی‌صدر یکی از همراهان امام خمینی در پرواز انقلاب بود که صبح دوازدهم فروردین ۱۳۵۷ در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و اگرچه همه توجه‌ها به رهبری انقلاب بود اما سه چهره نزدیک به امام خمینی هم در کانون خبرها قرار گرفتند: ابوالحسن بنی‌صدر، ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده و نزد برخی خبرنگاران نفر چهارم هم بود: حسن ابراهیم حبیبی ولی خیلی زود فاصله او از آن سه مشخص شد و ترجیح داد به روحانیت نزدیک شود.

از آن سه نفر، ابوالحسن بنی‌صدر هیچ سمت دولتی نپذیرفت و تنها عضو شورای انقلاب باقی ماند و ترجیح داد به سخنر‌انی و کار تبلیغی و فعالیت در قالب روزنامه انقلاب اسلامی بپردازد اگرچه نماینده تهران در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی مشهور به خبرگان قانون اساسی شد اما مسئولیت دولتی قبول نکرد تا دولت موقت استعفا کرد و شورای انقلاب عهده‌دار امور اجرایی در کنار قانونگذاری هم شد.

در پی آن بنی‌صدر که زیر بار وزارت نمی‌رفت هم وزیر اقتصاد و دارایی شد هم وزیر خارجه و چون دانست مشکل گروگان‌ها به زودی حل نمی‌شود ترجیح داد وزارت خارجه را به دیگری بسپارد و بدین ترتیب در سال ۵۸ و پس از دکتر کریم سنجابی آن سه به ترتیب وزیر خارجه شدند: ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده که در نشریات فکاهی منتسب به گروه‌های چپ، مثلث «بیق» خوانده می‌شدند (سرواژه سه نام‌خانوادگی)

بنی‌صدر در دوران کوتاه وزارت اقتصاد، دست به سه اقدام زد که تصویر یک مدیر عملگرا و مبتکر را از او ترسیم کرد که تا آن زمان متهم بود تنها حرف می‌زند و فن سخنوری می‌داند و می‌نویسد و اهل کار اجرایی نیست.

آن سه اقدام در وزارت اقتصاد یکی ادغام بانک‌ها بود که سرنوشت سپرده‌گذاران نگران در بانک‌های خصوصی را روشن کرد و تحت پوشش بانک‌های دولتی قرار داد. دومی بخشودن بهره‌های بانکی بود تا نشان دهد ایده اقتصاد توحیدی تنها در ذهن او نیست و اقدام سوم وام‌های ۳۰۰ هزار تومانی مسکن در قبال سی هزار تومان سپرده‌گذاری و به سرعت بود که امکان خانه‌دار شدن بسیاری را فراهم ساخت، چراکه قیمت یک مترمربع در بهترین نقطه تهران پنج تا شش هزار تومان بود و با چهارصد هزار تومان می‌شد آپارتمانی خرید که ۳۰۰ هزار تومان آن با وام تأمین شده بود.

با این ذهنیت عمومی و بلافاصله پس از ملاقات با امام خمینی اعلام کاندیداتوری کرد و این تصور در افکار عمومی ایجاد شد که با نظر رهبر انقلاب نامزد شده است.

در همین حال سه اتفاق دیگر رخ داد و موجب شد چهار رقیب او از صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری حذف شوند و عملاً پیشاپیش پیروزی او قطعی به نظر رسد و بخت هم به او رو کند.

آن چهار اتفاق، یکی مخالفت امام با کاندیداتوری نامزدهایی شد که به قانون اساسی رأی نداده بودند و مسعود رجوی را عملاً حذف کرد. دومی مخالفت امام با کاندیداتوری روحانیون بود. سومی حذف جلال‌الدین فارسی به خاطر افشای افغان‌تباری و چهارمی اسناد دانشجویان خط امام علیه احمد مدنی به عنوان مهم‌ترین رقیب او.

این چهار اتفاق، بنی‌صدر را یاری رساند تا به راحتی گوی سبقت را از دیگران برباید و با قریب یازده میلیون رأی اولین رئیس‌جمهوری ایران شود. در حالی که آرای نفر دوم (احمد مدنی) کمتر از سه میلیون بود و حسن حبیبی به یک میلیون هم نرسید و باقی در حد چند ده هزار بودند.

حزب جمهوری اسلامی اما عقب ننشست و درصدد برآمد مجلس را فتح کند تا نخست‌وزیر از آنان باشد. اغلب کرسی‌های مجلس را نامزدهای حزب به دست آوردند و از فهرست دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس‌جمهوری که نقش حزب بنی‌صدر را ایفا می‌کرد تنها چند تن از دوستان او خاصه در اصفهان و چهره‌هایی مانند احمد غضنفرپور و احمد سلامتیان انتخاب شدند و نتوانستند فراکسیون مؤثری تشکیل دهند. اختلاف بنی‌صدر با حزب و مجلس بر سر انتخاب نخست‌وزیر بالا گرفت و به انتخاب محمدعلی رجایی انجامید که بنی‌صدر او را تحمیلی می‌دانست.

با این همه با انتصاب به عنوان فرمانده کل قوا و با شروع جنگ، موقعیت او متفاوت شد. با این حال زیر بار برخی گزینه‌های وزارتخانه‌ها نرفت و بر سر موضوعات گوناگون با دولت شهید رجایی چالش داشت تا جایی که مهم‌ترین منتقد بیانیه الجزایر برای حل مسأله گروگان‌ها رئیس‌جمهوری ایران و روزنامه او بود.

مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق در دانشگاه تهران و در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ و شعار علیه دکتر بهشتی و ادعای بنی‌صدر در پشت تریبون که کارت شناسایی مهاجمین از وابستگی آنان به نهادهای انقلابی خبر می‌دهد سطح منازعه را به شدت بالا برد و کار به شکایت هاشمی نزد امام و نامه سرگشاده کشید که بنی‌صدر مقابل شما ایستاده نه ما خصوصاً اینکه سازمان مجاهدین خلق که در انتخابات سال قبل از او حمایت نکرده بود در پشتیبانی از رئیس‌جمهوری وارد عمل شدند.

از هیأت سه نفری حل اختلاف مرکب از نماینده امام خمینی (آیت‌الله مهدوی کنی)، نماینده رئیس‌جمهوری (آیت‌الله اشراقی داماد امام) و نماینده بهشتی، رجایی و هاشمی رفسنجانی (آیت‌الله محمد یزدی) هم کاری برنیامد و سرانجام ابتدا از فرماندهی کل نیروهای مسلح برکنار شد و بعد در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ با رأی ۱۷۷ نماینده مجلس اول به طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهوری مقدمه عزل او فراهم شد. دو روز بعد امام خمینی به رغم احضار بنی‌صدر به دادستانی اعلام کرد چنانچه از گروه‌های مسلح اعلام برائت کند می‌تواند به «تصنیف و تألیف» بپردازد اما ۶ روز بعد، حادثه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی فضا را تغییر داد. پیش از آن هم البته مجاهدین خلق که حالا دیگر رسماً منافقین خوانده می‌شدند اعلام قیام مسلحانه کرده و به بغی متهم و محکوم می‌شدند. یک ماه بعد بنی‌صدر همراه مسعود رجوی در هواپیمایی که خلبان مخصوص شاه، معزی آن را هدایت می‌کرد از ایران خارج شد و به فرانسه رفتند.

اولین رئیس‌جمهوری ایران با رهبر گروهی متحد شده بود که خود در آثار مکتوب به کیش شخصیت و استالینیسم متهمشان کرده بود و حتی دختر او فیروزه پس از کشته شدن همسر مسعود رجوی با او ازدواج کرد. هر چند پنج سال بعد که رهبر سازمان به عراق رفت بنی‌صدر حاضر نشد با او برود و تحت حکومت رژیمی فعالیت کند که به عنوان فرمانده کل قوا در مقابل آنان قرار داشت در حالی که جنگ نیز هنوز ادامه داشت.

دخترش از رجوی جدا شد و در همان پاریس پزشک متخصص شد تا بنی‌صدر جدای آنان و در سیمایی دیگر رؤیای بازگشت به ریاست‌جمهوری را بپروراند و چهل سال و چهار ماه پس از برکناری را با همین پندار گذراند تا سرانجام در ۸۸ سالگی و در ۱۷ مهر ۱۴۰۰ در بیمارستان ساترپیه پاریس درگذشت.

روحانی‌زاده همدانی که اول بار آیت‌الله خمینی را در نجف و بر پیکر پدر دید و مورد توجه امام خمینی قرار گرفت اما نخواست یا نتوانست با روحانیون کنار آید و نام او با اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران گره خورده است و بیشتر در ذهنیات خود سفر می‌کرد و در زمره نخستین سیاستمداران بعد انقلاب بود که کراوات نمی‌بست و با پیراهن‌های سه دگمه شناخته می‌شد.

حالا دیگر وقتی به رئیسان‌جمهوری سابق اشاره می‌شود یک نام کم شده و تنها سید محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی را دربرمی‌گیرد که هر چند در زمره مخالفان اولین رئیس‌جمهوری به حساب می‌آیند ولی با گفتمان کنونی حاکم زاویه دارند تا این گزاره تائید شود که حذف بنی‌صدر هم سیاست و حاکمیت را در ایران، یکدست نکرد.

عصر ایران

 


پاسخ حسین علایی به ادعای بنی‌صدر: آیا ایران به صلح با صدام در سال ۱۳۶۰ پاسخ منفی داد؟

در پی درگذشت ابوالحسن بنی‌صدر برخی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور مصاحبه‌هایی از وی منتشر کرده‌اند که در آن‌ها این ادعا مطرح می‌شود که در سال ۱۳۶۰ صدام حسین با صلح با ایران موافقت کرده بود، اما سران جمهوری اسلامی ایران با چنین تصمیمی مخالفت کردند.

بنی‌صدر در مصاحبه خود با یک شبکه فارسی زبان مدعی شد: «در فروردین ۶۰ دو هیأت به ایران آمدند؛ یک هیتت از جنبش غیرمتعهدها و یک هیأت از سازمان کشورهای اسلامی؛ در هیأت سازمان کشورهای اسلامی هشت نفر بودند. در جلسه مشترکی که [آیت‌الله] خامنه‌ای و [شهید] رجایی بودند، آن‌ها گفتند کاری که ارتش ایران انجام داد حماسه نبود، معجزه بود…»

بنی‌صدر در ادامه این ادعا را مطرح کرد که «در خرداد ۶۰ قرار بود هیأت غیرمتعهدها پاسخ مثبت صدام را بیاورد و جنگ تمام شود. صدام پاسخ مثبت داد. [امام] خمینی هم موافق بود. آنها کودتا کردند و یک دلیلش این بود که جنگ ادامه پیدا کند و جنگ را نعمت دانستند؛ [امام] خمینی موافق بود در آن مقطع جنگ تمام شود و گفت جنگ را تمام کنید ولی اسمش را صلح نگذارید.»

سردار حسین علایی در یادداشتی که در اختیار جماران قرار داد، به این ادعا پاسخ داده است:

آقای بنی‌صدر در اوایل سال ۱۳۶۰ که رئیس‌جمهور بود چنین مطلبی را نگفته است. او می‌توانست این موضوع را در روزنامه انقلاب اسلامی که خودش آن را منتشر می‌کرد مطرح کند و به این ادعا بپردازد و طرح غیرمتعهدها را برای ختم جنگ بیان کند. از طرفی هیئت غیرمتعهدها نیز تاکنون چنین ادعایی را مطرح نکرده است.

صدام همیشه فقط خواهان آتش‌بس در جنگ بود ولی هیچگاه در حین جنگ معاهده ۱۹۷۵ را نپذیرفت و از خاک ایران نیز هرگز با اختیار خود عقب‌نشینی نکرد بلکه با عملیات‌های انجام شده پس از فرار بنی‌صدر از ایران، مجبور به رها کردن اراضی اشغالی ایران شد. او حتی پس از آزادسازی خرمشهر نیز حاضر به پذیرش معاهده ۱۹۷۵ برای ختم جنگ نشد.

در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۰، عراق بیش از ۱۵۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت و بنابراین در موضع برتر بسر می‌برد. بنابراین بعید است صدام حسین در چنین شرایطی حاضر به پذیرش معاهده ۱۹۷۵ که خود وی چهار روز قبل از شروع جنگ آن را ملغی اعلام کرده بود، بشود.

به هر حال بنی‌صدر فرمانده کل قوا و رئیس‌جمهور بود و قدرت بیشتری از سران حزب جمهوری اسلامی داشت.

او همان‌طور که غائله ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۹ را به راه انداخت، اگر چنین پیشنهاد صلحی را در اختیار داشت می‌توانست به اطلاع مردم برساند و سروصدای زیادی در کشور به راه بیندازد.

در هر حال غیر از بنی‌صدر هیچیک از مسئولین کشور از جمله امام خمینی و نخست‌وزیر و دیگران تاکنون چنین ادعایی را تأیید نکرده‌اند. منابع خارجی از جمله سران غیرمتعهدها نیز مدعی چنین طرحی برای خاتمه جنگ نشده‌اند.

آنچه تاکنون همه بر آن متفقند این است که صدام فقط خواهان آتش‌بس و سپس مذاکره برای انعقاد قرارداد جدید مرزی با ایران بوده است. او عقب‌نشینی از خاک ایران و پذیرش معاهده ۱۹۷۵ الجزیره را قبول نداشت تا اینکه دو سال بعد از خاتمه جنگ و پس از حمله به کویت در سال ۱۳۶۹ مجبور به پذیرش آن شد.

پایگاه اطلاع‌رسانی جماران


۱۸ مهر ۱۴۰۰


اقتصاد توحیدی بنی‌صدر

علی میرزاخانی


نبود تعریف دقیق از اقتصاد اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از یکسو و اشتیاق مقامات ارشد نظام جدید برای اسلامی‌سازی حکمرانی اقتصادی از سوی دیگر، برخی از فرصت‌طلبان را به این فکر انداخت تا با زدن رنگ و لعاب اسلامی به اقتصاد مارکسیستی و عرضه کالایی تقلبی به بازار پرمشتری آن روز، از نردبان قدرت بالا روند.

بنی‌صدر موفق‌ترین فرد در بسته‌بندی سریع این تفکر التقاطی و تولید یک کالای جعلی بود که در این رقابت مخرب، گوی سبقت را از بقیه ربود. مهم‌ترین ابداع وی، استفاده از عبارت اقتصاد توحیدی به جای اقتصاد اسلامی با هدف دلربایی همزمان از روشنفکران چپ‌زده و شیفتگان اقتصاد اسلامی بود که البته برای وی موفقیتی در اندازه قبای ریاست‌جمهوری به ارمغان آورد ولی در اقتصاد ایران تفکری مسموم را به ارث گذاشت.


اقتصاد توحیدی بنی‌صدر هیچ نسبتی با اصول اسلامی نداشت؛ ولی به دلیل اینکه او در مکتب التقاطی خود، روی حساسیت‌های انقلابیون به‌ویژه ربا، مالکیت خصوصی و ضدیت با علم اقتصاد مانور داده بود، مورد استقبال قرار گرفت. اگرچه با برکناری وی، عنوان اقتصاد توحیدی از گفتمان رسمی حذف شد، اما روح این تفکر ضداقتصادی در بسیاری از سیاستگذاری‌های اقتصادی باقی ماند. کانون همه تفکراتی که در قالب اقتصاد توحیدی بنی‌صدر تا سایر قرائت‌های مارکسیستی از اقتصاد اسلامی عرضه شدند، ضدیت با علم اقتصاد و ادعای تولید یک علم موازی بود که از یکسو باعث تخریب کیفیت سیاستگذاری شد و گره مشکلات اقتصادی را کورتر کرد و از سوی دیگر باعث امتناع به‌کارگیری اندیشه علمی به‌عنوان یک چارچوب منسجم و «منظومه واحد تصمیم‌گیری» برای مواجهه با چالش‌های اقتصادی شد.


درگذشت بنی‌صدر شاید فرصتی برای بازاندیشی درباره رسوبات فکری به جای مانده از تفکرات التقاطی درباره مسائل اقتصادی باشد که باعث بی‌گفتمانی در سیاستگذاری اقتصادی و نتیجتاً تصمیمات متضاد و ناسازگار برای مسائل کلان اقتصادی اعم از رشد اقتصادی، تورم و رفاه عمومی شده که در خروجی نهایی منجر به جاماندگی ایران در مسابقه جهانی اقتصاد شده است. با توجه به اینکه مهم‌ترین بستر تولید تفکرات جعلی اقتصادی، پیش‌فرض تضاد اقتصاد اسلامی با علم اقتصاد بوده است، شاید بهترین رهیافت برای این بازاندیشی، پاسخ‌یابی برای یک پرسش کلیدی باشد و آن اینکه: آیا رویکرد اسلامی به اقتصاد در تضاد با تجویزهای سیاستی علم اقتصاد قرار دارد یا اینکه مهر تایید بر این سیاست‌ها می‌زند؟


پاسخ به پرسش فوق نیازمند پاسخ به یک س ؤ ال پیشینی است و آن اینکه، اقتصاد اسلامی چه رابطه‌ای با علم اقتصاد دارد؛ رابطه طولی یا رابطه عرضی؟ پذیرش تضاد بین اقتصاد اسلامی و علم اقتصاد مستلزم تائید رابطه عرضی بین این دو است که این نگاه، به معنای استقلال وجودی «علم اقتصاد اسلامی» از «علم اقتصاد رایج» خواهد بود؛ استنتاجی که خود موافقان اقتصاد اسلامی هم قائل به آن نیستند. این در حالی است که مارکسیسم مدعی تضاد با علم اقتصاد و ارائه نسخه آلترناتیو بود که البته در آزمایشگاهی به بزرگی امپراتوری شوروی نتیجه‌ای جز پاهای چوبین برای این ابرقدرت جهانی نداشت و نهایتاً با تحمیل باخت اقتصادی به این ابرقدرت، باعث فروپاشی شیطان سرخ و کشورهای دنباله‌رو آن شد و بقایای آن اندیشه در کشورهای کوبا، ونزوئلا و کره شمالی نیز حال و روز چندان خوشی ندارد.


حال سؤال این است که آیا رد رابطه عرضی بین اقتصاد اسلامی و علم اقتصاد به معنی رابطه طولی بین این دو است؟ یا به تعبیر بهتر آیا می‌توان گفت که علم اقتصاد در طول «رویکرد اسلام به اقتصاد» قرار دارد و یافته‌های آن ناقض اصول اسلامی نیست؟ به تعبیری واضح‌تر، سؤال این است که آیا حکمرانی بر اساس علم اقتصاد در راستای حکمرانی بر اساس اقتصاد اسلامی است؟ زمانی می‌توانیم به این پرسش پاسخ مثبت دهیم که این دو، اصول حکمرانی واحد برای سیاستگذاری عمومی داشته باشند. پارادایم اصلی حاکم برعلم اقتصاد، آزادی و پارادایم اصلی حکمرانی اسلامی، عدالت است که در کلام بزرگان دینی به‌عنوان مبنای اصلی سیاستگذاری عمومی معرفی شده است (العدل سائس عام)


اگرچه در ظاهر به نظر می‌رسد این دو پارادایم در تضاد با یکدیگر هستند، اما این تلقی تضاد نیز ریشه در تعریف غلط و مارکسیستی از عدالت دارد که عدل را نه به معنای «برابری همه ابنای بشر در حقوق» بلکه به معنای «برابری درآمدها» می‌داند. اگر پارادایم آزادی در علم اقتصاد را نیز با همان تعریف بنیان‌گذاران علم اقتصاد یعنی «آزادی فعالیت‌های اقتصادی با خط قرمز حقوق اساسی دیگران» در نظر بگیریم، این دو پارادایم از نظر تئوریک بر هم منطبق خواهند بود و می‌توان ادعا کرد که تجویزهای سیاستگذاری بر مبنای این دو پارادیم بر هم منطبق خواهند بود و در نتیجه، رابطه طولی علم اقتصاد با اقتصاد اسلامی قابل انکار نخواهد بود. در فرصتی دیگر به جزئیات این بحث خواهیم پرداخت.


روزنامه دنیای اقتصاد


هدایتگر اقتصاد به بیراهه


روز گذشته، خبر درگذشت ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور ایران، در ۸۸ سالگی اعلام شد. مدت فعالیت او در سمت ریاست‌جمهوری کوتاه بود، اما ردپای دیدگاه‌ها و برخی از سیاست‌های او را می‌توان در جریان اقتصادی چهار دهه اخیر ردیابی کرد. بنی‌صدر خود را وابسته به جریان سوسیالیسم و لیبرال نمی‌دانست، اما اندیشه‌های او را می‌توان تلفیقی متناقض از سوسیالیسم و برداشت نادرست از مباحث دینی دانست. او ضمن اینکه خود را طرفدار مالکیت خصوصی اعلام می‌کرد، صرفاً مالکیت ناشی از فعالیت اقتصادی را مشروع می‌دانست. همین امر موجب شد تا یکی از مبدعان طرح ملی‌شدن بانک‌ها، صنایع و زمین‌های بزرگ به حساب بیاید. در مجلس خبرگان رهبری نیز بنی‌صدر را یکی از مبدعان اصل «۴۳» قانون اساسی می‌دانند. علاوه بر این‌ها، در دورانی که او به عنوان وزیر اقتصاد دولت موقت معرفی شده بود، دو طرح «اعطای وام مسکن ۳۰۰ هزار تومانی با سپرده ۳۰ هزار تومانی و سود ۴ درصدی» و «بخشودگی همه جرایم دیرکرد و بخش‌هایی از بهره بانک‌ها» را به اجرا گذاشت که این دو طرح نیز یکی از دلایل ناترازی بیلان بانک‌ها در سال‌های بعد شد.


برداشت نادرست از دین و اقتصاد


روز گذشته بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور ایران، در فرانسه درگذشت. برخی او را یکی از اقتصادی‌ترین سیاسیون اول انقلاب می‌دانند. ایده‌های اقتصادی بنی‌صدر آمیزه‌ای از سوسیالیسم و برداشت نادرست از آموزه‌های دینی بود. او مانند بسیاری از متفکران و روشنفکران اوایل انقلاب تحت‌تاثیر عقاید کمونیستی قرار داشت. در آن زمان، عقاید کمونیستی در کشورهای در حال توسعه‌ای مانند ایران محبوبیت زیادی داشت؛ بنابراین بنی‌صدر نیز مانند بسیاری از معاصران خود تحت‌تاثیر این اندیشه‌ها بود. اما او که نمی‌خواست اندیشه خود را هم‌راستای اندیشه متفکران چپ قرار دهد، راه‌حل سومی را ارائه داد که به‌زعم خود نسبت به اندیشه‌های لیبرال و کمونیستی برتری داشت.


کتاب اصلی اقتصادی بنی‌صدر، کتاب «اقتصاد توحیدی» است که در آن به جزئیات ایده‌های اقتصادی خود اشاره کرده بود. او در این کتاب، مدعی ارائه نظریه‌ای نو با تفسیری بدیع از اسلام است که با تکیه بر آن نه تنها مسائل ایران، بلکه همه جوامع دنیا را می‌توان حل کرد. بنی‌صدر در این کتاب، خود را از سایر سوسیالیست‌ها متمایز کرده و ادعا می‌کند که به مالکیت خصوصی اعتقاد دارد، اما اضافه می‌کند که مالکیت خصوصی فقط اگر ناشی از کار انسان باشد، مشروعیت دارد و مدعی است که در قرآن و شرع اسلام، فقط چنین مالکیتی مشروع تلقی شده است. بحث بنی‌صدر این است که به دلیل اینکه عده‌ای برای استثمار دیگران به زور متوسل شدند و مالکیت، مبتنی بر زور شد، در امت واحده اختلاف افتاد. در جامعه مطلوب آینده باید کاری کنیم که زور منبع مالکیت نباشد. اما راه‌حل بنی‌صدر را در این کتاب می‌توان دلیل اشتباهات بعدی او در سیاست دانست. راه‌حل او این است که جامعه یا دولت همه منابع لازم برای کارکردن آزادانه انسان‌ها را فراهم کند و در اختیار آن‌ها بگذارد، به طوری که هیچ‌کس مجبور نباشد برای تامین معیشت خود برای دیگران کار کند؛ زیرا این امر موجب بروز زور و اختلاف بین امت واحده می‌شود. از نظر بنی‌صدر، راه‌حل این است که دولت منابع کار کردن انسان‌ها و ابزار تولید را در اختیار همگان بگذارد. جای تاسف این است که این حرف‌های بنی‌صدر که در اقتصاد توحیدی گفته، بعد از انقلاب در ایران تا حدودی پیاده شد. به باور بسیاری از صاحب‌نظران، درک به اصطلاح سوسیالیستی بنی‌صدر از اقتصاد، بسیار سطح پایین و متناقض بود و هیچ‌گاه نمی‌تواست در عمل اجرا شود.


خطای اول: ملی کردن بانک‌ها


یکی از مهم‌ترین تصمیماتی که در شورای انقلاب تصویب و بعداً توسط دولت موقت اجرا شد، ملی کردن صنایع و مخصوصاً بانک‌ها بود. بنی‌صدر که در آن زمان وزیر اقتصاد دولت موقت بود، یکی از مبدعان اصلی طرح ملی شدن بانک‌ها شناخته می‌شود. در متن این طرح آمده بود: «برای حفظ حقوق و سرمایه‌های ملی و به کار انداختن چرخ‌های تولیدی کشور و تضمین سپرده‌ها و پس‌اندازهای مردم در بانک‌ها ضمن قبول اصل مالکیت مشروع… از این تاریخ تنها امضای مدیرانی که از طرف شورا برای بانک‌ها معین می‌شوند، دارای اعتبار قانونی است.» به این ترتیب بنا بر تصمیم شورای انقلاب، بانک‌های خصوصی به تملک دولت درآمدند. پس از اجرایی شدن این قانون، بانک‌های سراسر کشور ابتدا ملی و سپس بانک‌های خصوصی و مختلط در چند بانک دولتی ادغام شدند. در آن زمان بنی‌صدر، یکی از اعضای موثر شورای انقلاب محسوب می‌شد و بنا به گواه شاهدان، یکی از موافقان ادغام بانک‌ها نیز بود. علی‌اکبر معین‌فر، فرآیند تصویب طرح ملی شدن بانک‌ها و نقش مهم بنی‌صدر را در شورای انقلاب چنین روایت می‌کند: «طرح در شورا مطرح شد. ابتدا همان بحث مدیریت بانک‌ها توسط دولت مطرح شد، اما آقای بنی‌صدر گفت چرا بانک‌ها را ملی نمی‌کنید؟ ملی کنید که تکلیف مشخص باشد. آقای سحابی هم دفاع کرد. به این ترتیب طرح ملی شدن بانک‌ها در شورای انقلاب رای آورد… البته در شورا هم مطرح شد که ملی کردن بانک‌ها به مفهوم مصادره کردن نیست، به این معنی نبود که اگر کسانی سهم دارند، سهام‌شان را دولت ندهد. می‌دانستیم که سهام به صورت عمده در دست افرادی است که فرار کرده‌اند.» نوشته‌های بنی‌صدر نشان می‌دهد که او بانک‌ها را به مثابه شبکه‌های جهانی سرمایه‌داری چندملیتی می‌دانست. بنی‌صدر در کتاب «اقتصاد توحیدی» به اقتصاددانان آزادی‌خواه با عنوان «علم‌بازان» می‌تازد و می‌نویسد: «اینان از علم همین را آموخته‌اند که هر حرفی درباره جامعه‌های دیگر گفته شده است، درباره ایران هم صادق است.»


خطای دوم: ملی شدن صنایع و زمین‌های بزرگ


پس از ملی شدن بانک‌ها، این بار نوبت به صنایع و زمین‌های بزرگ رسید. در زمینه تصویب این قوانین نیز بنی‌صدر نقش ویژه‌ای داشت. بر اساس قوانین تصویب‌شده از سوی شورای انقلاب، زمین‌های بزرگ که در اختیار ملاکان قرار داشتند، ملی اعلام شدند. بر اساس این قانون، «اراضی بزرگی که در دست زمین‌داران بزرگ است و ظاهراً با ملاک‌های رژیم قبلی مجوز قانونی گرفته‌اند، ملی اعلام خواهند شد.» این قانون تصریح می‌کرد: «منظور از زمین بزرگ سه برابر زمینی است که عرف محل برای یک نفر لازم می‌داند.» در مرحله بعد، صنایع بزرگ ملی و اموال ۵۳ نفر از سرمایه‌داران معروف عصر محمدرضا پهلوی ملی شد و در اختیار دولت قرار گرفت. بنابر شواهد تاریخی، بنی‌صدر خود یکی از مبتکران و موافقان جدی این طرح‌ها بود. البته تاثیرات او در همین مرحله باقی نماند و زمانی که بنی‌صدر وارد مجلس خبرگان نیز شد، اندیشه‌های اقتصادی خود را در راستای محدود کردن مالکیت خصوصی ادامه داد. در همین راستا، بنی‌صدر را یکی از طراحان اصل «۴۳» قانون اساسی می‌دانند. طبق این اصل، دولت برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان، وظیفه تامین نیازهای اساسی و تامین شرایط و امکانات کار برای همه را به عهده گرفته است. این اصل به دلیل اشاره نکردن به بخش خصوصی، عملاً اقتصاد را کاملاً دولتی می‌دانست. البته خیال‌پردازی‌های خطرناک بنی‌صدر که کم مانده بود کل اقتصاد را دولتی کند با مقاومت دیگر اعضای مجلس خبرگان روبه‌رو شد و در نتیجه این قید که این کارها نباید دولت را «به صورت یک کارفرمای بزرگ مطلق» درآورد، به این اصل اضافه شد. البته این اصل تا سال‌ها بر اقتصاد کشور سایه انداخت و عملاً اصل «۴۴» برای تلطیف اصل «۴۳» در قانون اساسی گنجانده شد.


خطای سوم: پشت پا زدن به نرخ بهره


یک سال پس از پیروزی انقلاب بود که دولت وام‌هایی تحت عنوان «وام‌های مسکن بنی‌صدری» را برای خرید مسکن به شهروندان اعطا کرد و بر اساس آن هر یک از شهروندان می‌توانستند تا سقف ۳۰۰ هزار تومان با سپرده ۳۰ هزار تومانی و سود ۴ درصدی از تسهیلات دریافت کنند. این طرح یکی از دلایل محبوبیت او در سال‌های بعد شد. در حقیقت، وزارت اقتصاد فرصتی برای بنی‌صدر شد تا ایده‌های خود را برای جلب آرای مردم اجرا کند. در کنار اعطام وام ۳۰۰ هزار تومانی، او در این سمت اقدام دیگری نیز انجام داد که بسیار حاشیه‌ساز شد. بخشودگی همه جرایم دیرکرد و بخش‌هایی از بهره بانک‌ها که به‌سرعت اعمال شد که بعدها نیز یکی از دلایل ناترازی بیلان بانک‌ها شناخته شد. این امر ناشی از اعتقاد بنی‌صدر در زمینه مضر بودن نرخ بهره بود. او از ابتدا اعلام کرده بود که با نرخ بهره مخالف است و تمام تلاش خود را در راستای بی‌اثر کردن نرخ بهره در اقتصاد کشور انجام داد. این موضوع را می‌توان یکی از میراث زیانبار بنی‌صدر در اقتصاد ایران دانست.


روزنامه دنیای اقتصاد


در مسیر بدون بازگشت

نخستین رئیس‌جمهوری انقلاب اسلامی در ۸۸ سالگی درحالی در پاریس درگذشت که سال گذشته هم شایعه قتلش یک بار منتشر شده بود. سال گذشته برخی منابع خبری از کشته شدن ابوالحسن بنی‌صدر در یک تصادف جاده‌ای در فرانسه خبر دادند. اخیراً هم اعلام شده بود که قرار است یک مینی‌سریال با عنوان سرانجام بنی‌صدر ساخته شود. اسفند ۹۸ اعلام شد که این سریال قرار است زندگی بنی‌صدر و مقاطعی از آن را از جمله حضور در ریاست‌جمهوری و عزل از این مقام و سرانجام همراهی‌اش با مسعود رجوی را به تصویر بکشد و در مرکز سیمافیلم ساخته خواهد شد؛ البته گفته شد که هنوز جزئیات دیگری از تهیه‌کننده یا کارگردان اثر مشخص نیست.

برخی می‌گویند بنی‌صدر سیاستمداری بود که نمک خورد و نمکدان شکست، برخی او را در ماجرای جنگ خائن می‌دانند اما علی شمخانی چند سال پیش‌گفته بود او خائن نبود. با حدود ۱۱ میلیون رأی و ۷۶ درصد آرای شرکت‌کنندگان، اولین رئیس‌جمهور ایران شد. مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری او به علت بیماری امام خمینی (ره) در بیمارستان قلب تهران برگزار شد و امام سخنرانی خود را با حدیث «حب‌الدنیا رأس کل خطیئه» آغاز کرد. بنی‌صدر یک‌ماه بعد از پیروزی در انتخابات، با حکم امام به ریاست شورای انقلاب رسید و فرماندهی کل قوا نیز به او محول شد اما یک‌سال‌ونیم بیشتر بر مسند ریاست‌جمهوری ننشست؛ چراکه از همان ابتدا اختلافات آغاز شد. از انتخاب نخست‌وزیر گرفته تا اختلاف با شهید بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و ماجراهای جنگ ایران و عراق. درباره‌اش می‌گویند که بنی‌صدر کوشش می‌کرد تا خود را به عنوان شخص اول اجرائی کشور معرفی کند. در مورد انتخاب وزرا هم این یک امر بدیهی بود؛ چون نخست‌وزیر به‌عنوان رئیس دولت با وزرا کار می‌کرد، نمی‌توانست بپذیرد با یک نفر کار کند که با دولت هماهنگی ندارد. از آن طرف رئیس‌جمهور می‌گفت من هم به عنوان شخص اول مسئول نمی‌توانم با کسی کار کنم که او را قبول ندارم. تنش بین او و رقبایش به انتخاب اعضای کابینه کشیده شد و البته با آغاز جنگ، تشدید شد.

ادامه تنش بین بنی‌صدر و نیروهای انقلاب به سخنرانی او در سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران منجر شد. او در این مراسم مدعی شکنجه زندانیان در زندان‌های کشور شد که این سخنرانی حاشیه‌های زیادی به دنبال داشت؛ از جمله تظاهرات حامیان و مخالفان بنی‌صدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۸. در آن مراسم حامیان بنی‌صدر تصاویری از مرحوم محمد مصدق و آیت‌الله محمود طالقانی و آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری در دست داشتند و مخالفان او تصاویر بزرگی از امام خمینی در دست گرفته بودند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در سخنانی در مهر سال ۹۱، به اختلافات با بنی‌صدر بر سر جنگ اشاره کرده و گفته بود: «یکی از سؤالاتی که همیشه از ما می‌شود این است که چرا در آن شرایط جنگی با قانون‌شکنی‌ها و فرافکنی‌های رئیس‌جمهور قانونی کشور مدارا نشد و کار به عزل بنی‌صدر کشید، من باید بگویم که همان ماه‌های ابتدایی جنگ هم که با قانون‌شکنی‌ها و اختلاف‌افکنی‌های بنی‌صدر مدارا شد، ما در واقع در مقابله با دشمن عقب افتادیم؛ مدارا با تفرقه‌افکنی‌ها و قانون‌شکنی آن‌هم از بالاترین جایگاه اجرائی کشور چه پیام مناسبی می‌توانست برای داخل و خارج کشور داشته باشد؟ خیلی از دوستان به مشکلات بعد از عزل بنی‌صدر خائف بودند و البته موضوع اولویت «جنگ» را نیز در این رابطه بهانه قرار می‌دادند ولی تجربه بنی‌صدر به خوبی نشان داد که حق با ما بود و مدارا با بنی‌صدر ضرورتی نداشت.»

به جنگ خیانت کرد؟

آیا بنی‌صدر در جنگ خیانت کرد؟ موضوع خائن نبودن بنی‌صدر در جنگ را برای نخستین بار دریادار علی شمخانی در بازبینی و تحلیل تحولات دهه ۶۰، در یک برنامه تلویزیونی، در بحبوحه رخدادهای سال ۱۳۸۸ اعلام کرد که بازتاب نسبتاً گسترده‌ای داشت و حتی به او بسیار انتقاد شد.

مجری برنامه از او سؤال کرده بود: «جریان نامه‌ای که بعد از فتح خرمشهر برخی فرماندهان نظامی به بنی‌صدر نوشتند و دستور عقب‌نشینی ایشان را تقبیح کردند، چه بود؟» که شمخانی پاسخ داد: «بنی‌صدر اصلاً آن‌موقع نبود. بنی‌صدر تا زمانی که در خاک ایران و فرمانده کل قوا بود، هیچ عملیات موفقی انجام نداد، بنی‌صدر در عملیات سال ۵۹ که می‌خواست خرمشهر را آزاد کند و شکست خورد و فاجعه هویزه رخ داد، قصد خیانت نداشت! بنی‌صدر دنبال پیروزی بود و اگر پیروز می‌شد، تانک‌هایی که به سمت بصره می‌رفتند تانک‌هایی در تهران به سمت کرسی‌های قدرت می‌رفتند و می‌گفت من عامل پیروزی‌ام. بنابراین بنی‌صدر خیانت نکرد.»

سردار محسن رشید، یکی دیگر از سرداران جنگ، هم در سال ۸۸ در بخشی از گفت‌وگوی خود با تاریخ ایرانی درباره نقش بنی‌صدر در جنگ گفته بود: «در مورد اینکه آیا بنی‌صدر خائن بود یا نه، نگاه افرادی که او را خائن بالفطره می‌دانند، یک نگاه افراطی است. به نظر من از وقتی که بنی‌صدر در حوزه سیاست داخلی با سازمان منافقین علیه حاکمیت پیوند برقرار کرد، عمل او خیانتکارانه است. می‌خواهم بگویم که خیانت بنی‌صدر در حوزه داخلی است نه در حوزه جنگ.»

پنجم بهمن ۱۳۵۸ رئیس‌جمهور شده بود. سی‌ام همان ماه به فرماندهی کل قوا منصوب شد، ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ از فرماندهی کل قوا برکنار شد، سی‌ویکم همان ماه کفایت سیاسی‌اش در مجلس رد شد و یک روز بعد، از پست ریاست‌جمهوری عزل شد. هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس، لحظاتی بعد از خواندن آرای نمایندگان مبنی بر تصویب عدم کفایت سیاسی سیدابوالحسن بنی‌صدر گفت: «آقایان دیگر از این به بعد آقای بنی‌صدر به عنوان رئیس‌جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده، شعارها برگردد به طرف آمریکا».

بنی‌صدر بعد از آن به زندگی مخفیانه روی آورد و هفتم مرداد همان سال به همراه مسعود رجوی از ایران خارج شد. مدتی در جبهه مقاومت همراه رجوی بود و حتی دخترش فیروزه هم به همسری کوتاه مدت رجوی درآمد اما هم او و هم دخترش راهشان از رجوی جدا شد. بنی‌صدر نه حزب تشکیل داد و نه به دنبال تشکیل یک اپوزسیون قوی رفت. خودش بدل به یک اپوزیسیون تک‌نفره شد البته در مقایسه با دیگر چهره‌های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، منشی میانه‌روتر داشت. برخلاف چهره‌هایی مانند بختیار که خروجش از کشور پایان فعالیت سیاسی‌اش نبود اما بنی‌صدر تقریباً بعد از عزل و خروج از ایران، به جز مدت کوتاه حضورش در جبهه مقاومت، تقریباً حیات سیاسی‌اش پایان یافت و تبدیل به بازنشسته‌ای سیاسی در تبعید شد. در این سال‌های در تبعید شاید مهم‌ترین کارش انتشار کتاب خاطراتش بود، انتشار روزنامه انقلاب اسلامی، مصاحبه‌هایی با اینجا و آنجا و اظهارنظرهایی در نقد سیاست‌های جمهوری اسلامی با شبکه‌های تلویزیونی خارج. از قضا با حسین دهباشی هم یک مصاحبه مفصل ویدئویی داشته است. در یکی از آخرین اظهار نظرها هم مصطفی میرسلیم به تسنیم گفته بود: «من شخصاً سند محکمی که نشان‌دهنده وابستگی بنی‌صدر به بیگانگان باشد، ندیده و نیافته‌ام، اما بنی‌صدر با آن ویژگی آقازادگی و به علاوه نداشتن تسلط بر نفسانیات که ترکیب شده بود، با اطرافیانی اغلب غیرانقلابی و فرصت‌طلب و خانواده‌ای که چندان مراعات اقتضای ظاهر انقلاب را هم نمی‌کردند، گرفتار خودشیفتگی شد و این خودشیفتگی او را به سقوط در دامان ننگین منافقان کشاند. منافقان با تحلیل شرایط او، به‌راحتی و سریعاً توانستند او را که منزوی شده بود، طعمه خود کنند.»

رحیم صفوی هم خرداد ۸۷ در برنامه‌ای که از شبکه سه سیما پخش می‌شد، در پاسخ به سؤال مجری برنامه مبنی بر اینکه «می‌گویند بنی‌صدر در جنگ و دفاع خیلی به ما خیانت کرد، ولی هیچ‌کس نگفته خیانت او چه بود»، گفت: «من هم نمی‌توانم کلمه خیانت را به کار ببرم، بلکه نفهمی او را در برابر موضع خودش که رئیس‌جمهور بود و فرمانده کل قوا بود، اما انقلاب اسلامی را درک نکرده بود و عظمت امام را و اینکه بالاخره باید تابع امام باشد. البته از مسئله جنگ هم چیزی نمی‌فهمید.»

بعد از عزل به زندگی مخفی روی آورد و چند روز پس از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی محمدعلی رجایی، بنی‌صدر همراه با مسعود رجوی با یک فروند بوئینگ ۷۰۷ که سرهنگ معزی از فرودگاه مهرآباد ربود، به فرانسه رفتند. با فرار بنی‌صدر از ایران، همسر او عذرا حسینی بازداشت شد اما با دستور مستقیم آیت‌الله سیدمحمد بهشتی و اقدام سیدعبدالکریم موسوی‌اردبیلی از زندان آزاد شد.

***

ابوالحسن دوم فروردین ۱۳۱۲ شمسی در روستای باغچه از توابع شهرستان کبودرآهنگ متولد شد. پدرش آیت‌الله سیدنصرت‌الله معروف به صدرالعلمای همدانی و پدربزرگش سیدصالح معروف به مجدالعلمای همدانی از روحانیون سرشناس استان همدان بودند. در رشته اقتصاد و حقوق از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. علاقه بنی‌صدر به دکتر محمد مصدق و نگرش سیاسی او موجب پیوستنش به جبهه ملی شد. پاییز ۱۳۴۲ با حمایت و همراهی احسان نراقی یکی از مؤسسان بنیاد فرهنگ ایران، کشور را به مقصد فرانسه ترک کرد و در دانشگاه سوربن مدرک دکترای اقتصاد و سرمایه‌گذاری گرفت. به دو زبان عربی و فرانسوی تسلط داشت. بری رابین در کتاب مشهور تجربه آمریکایی و ایران می‌نویسد: «در پاریس او به کتاب و مکتب «کوچک زیباست» علاقه‌مند شد. کتابی که از صنایع کوچک و دخالت مردمی در اقتصاد و حمایت از تولیدهای خرد دفاع می‌کرد. تأثیر از این مکتب در کتاب‌های اقتصادی او مشهود است.»

عقاید اقتصادی و سیاسی بنی‌صدر، شباهت به نظریات سیدمحمدباقر صدر در کتاب اقتصادنا داشت. او در آن سال‌ها تحت تأثیر چند مکتب فکری - سیاسی مختلف و گاه متعارض بود. ناسیونالیسم نهضت آزادی، اسلام‌گرایی و اقتصاد اسلامی از نوع تفکرات شهید صدر، پروتستانتیسم اسلامی دکتر شریعتی، کتاب «کوچک زیباست» شوماخر و سوسیالیست‌های تخیلی دهه‌های ۱۹۷۰ اروپا البته تأثیر دکتر علی شریعتی در اندیشه و دیدگاه‌های اقتصادی بنی‌صدر نیز مشهود بود. بنی‌صدر پس از ورود به ایران در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و برگزاری جلسات سخنرانی در دانشگاه صنعتی شریف با حکم امام خمینی تا پایان مأموریت شورا عضو شورای انقلاب اسلامی شد. او مدتی بعد معاون وزیر اقتصاد و دارایی شد و در پی استعفای دسته‌جمعی دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به سمت وزیر اقتصاد و دارایی منصوب شد.

روزنامه شرق



فیلم: اجازه ندادند هواپیمای بنی‌صدر و رجوی را بزنند


۲۵ مهر ۱۴۰۰


نکته‌ای در رثای بنی‌صدر - سید جواد طباطبایی


‌‌‌‌‌‌‌بنی‌صدر و «اقتصاد توحیدی»

علیرضا علوی‌تبار

درگذشت سیدابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور ایران، زمینه‌ای فراهم کرد که افراد و جریان‌های مختلفی، با انگیزه‌هایی متفاوت به معرفی و نقد دیدگاه‌ها و عملکرد او بپردازند. دیدگاه‌های اقتصادی او بیش از سایر مباحث موضوع نقد و نظر شد. اغلب مباحث با نام مرحوم بنی‌صدر آغاز می‌شد اما به طرح دیدگاه‌های خود افراد در مورد اقتصاد و ابعاد آن تبدیل می‌گشت. مستقل از دیدگاه بنی‌صدر نقدها نشان می‌داد که اقتصادخوانده‌های ما تا چه حد از مباحث فلسفه علم و فلسفه علم اقتصاد بی‌اطلاع‌اند و نگاهشان به مباحث اقتصادی نیز تا چه حد سطحی و ناسنجیده است. نقدهای مطرح‌شده را بهانه کرده و با طرح و نقد ادعاهای آن‌ها می‌کوشم تا باب گفت‌وگو را باز کنم، شاید کمکی به مقابله با برخورد احساسی و سطحی سیطره‌یافته بر سخنان و نوشته‌های ما باشد.

قبل از ورود به بحث اصلی، یادآوری یک نکته را ضروری می‌دانم. کتاب «اقتصاد ما» نوشته مرحوم سیدمحمدباقر صدر را باید نقطه عطفی در طرح مباحث «اقتصاد اسلامی» دانست. پرسش‌ها و چارچوب‌های ارائه شده توسط صدر، در شکل‌دهی به مباحث به ویژه در حوزه اندیشه شیعی، نقشی پایدار و تاثیرگذار داشت. این تاثیر را در «اقتصاد توحیدی» بنی‌صدر نیز می‌توان دید. البته روشن است که اقتصاد توحیدی به زبان و قرائت بنی‌صدر است و همه مشخصات آثار او را دارد. توجه به محورهای اصلی کتاب «اقتصاد ما» امکان فهم بهتر بسیاری از آثار منتشر شده در مورد اقتصاد اسلامی را فراهم می‌آورد. درک درست کتاب «اقتصاد ما» ورودی مناسبی برای تفسیر بسیاری از آثار اقتصادی پس از آن است. حال به بحث اصلی (ادعاهای مطرح‌شده در نقد اقتصاد توحیدی) و بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

یکم. ادعا شده است که نظام اقتصادی مطلوب «اقتصاد توحیدی» متاثر از مارکسیسم، نظامی سوسیالیستی است.

این ادعا دقیق نیست و بسیاری از مباحث را نادیده می‌گیرد. همان‌طور که صدر در کتاب «اقتصاد ما» به روشنی نشان داده است، آنچه اقتصاد اسلامی نامیده می‌شود، نظام اقتصادی «مختلط» است. به این معنا که در زمینه «مالکیت عوامل تولید»، هم مالکیت خصوصی داریم و هم مالکیت عمومی (دولتی). عامل تولید چون نیروی کار در مالکیت خصوصی است، اما بخش‌های مهمی از منابع طبیعی در مالکیت دولت قرار دارند. پس، از نظر مالکیت عوامل تولید با یک اقتصاد مختلط مواجهیم. در زمینه «سازوکار ایجاد هماهنگی و تخصیص منابع» نیز هم «سازوکار بازار» (مبادله آزاد میان افراد) و هم «سازوکار برنامه‌ریزی دستوری مرکزی» را داریم. به طبقه‌بندی زیر توجه کنید:

همانطور که می‌بینیم، نظام‌های مختلط اقتصادی روی پیوستار گسترده‌ای قرار می‌گیرند. اما نظام‌های اقتصادی خالص ذیل چهار عنوان دسته‌بندی می‌شوند. نکته مهم این است که در جهان واقعی «همه اقتصادها، اقتصاد مختلط هستند». هیچیک از نظام‌های اقتصادی جهان از نوع نظام‌های خالص نیستند. البته ممکن است یک نظام اقتصادی واقعاً مختلط، یکی از نظام‌های اقتصادی خالص را به عنوان آرمان خویش در نظر گرفته و بکوشد تا به سوی آن حرکت کند. از سخنان محمدباقر صدر و ابوالحسن بنی‌صدر چنین بر می‌آید که نظام اقتصادی مطلوب آن‌ها، آرمانش نیز «اقتصاد مختلط» است، هم در واقعیت مختلط و هم در آرمان مختلط. این وجه تمایز نظام اقتصادی مورد نظر آن‌ها از سایر نظام‌های اقتصادی است!

اقتصاد توحیدی، نوعی اقتصاد «مختلط» است و نه «التقاطی». اقتصاد مختلط شناخته‌شده و معنای روشنی نیز دارد. ممکن است آن را دوست نداشته باشیم، اما نمی‌توانیم آن را بی‌معنا تلقی کنیم.

در میان گروه‌های فعال سیاسی که اندیشه راهنمای خود را اسلام معرفی می‌کردند، گروه‌هایی بودند که نظام اقتصادی مطلوب خود را «سوسیالیسم دولتی» معرفی می‌کردند (مانند مجاهدین خلق ایران، آرمان مستضعفین و فرقان) اما بنی‌صدر را نمی‌توان در میان این جریان‌ها طبقه‌بندی کرد.

نظام‌های اقتصادی مختلط، برای دفاع از خویش از منطق اقتصادی موجهی برخوردارند. برخی از عناوین شناخته در دانش اقتصادی چون «درماندگی بازار»، «درماندگی دولت»، «اهمیت نهادها به عنوان علل بنیادی رشد اقتصادی» به خوبی در خدمت دفاع از اقتصادهای مختلط قرار می‌گیرند. با جمع‌بندی تجربه قرن بیستم به نظر می‌رسد که قاعده راهنمای طراحی نظام‌های اقتصادی دستیابی به ترکیب بهینه «دولت» و «بخش خصوصی» و «سازوکار بازار» و «سازوکار برنامه‌ریزی» است و نه دفاع بنیادگرایانه از یکی از این دو وجه.

دوم. ادعا شده است که طرفداران اقتصاد اسلامی (اقتصاد توحیدی)، به دنبال جایگزین کردن آن به جای «علم اقتصاد» هستند و «علم اقتصاد» را بی‌اعتبار و بی‌فایده می‌دانند. در حاشیه این ادعا بحث‌های عجیبی در مورد محوریت «آزادی» در علم اقتصاد و محوریت «عدالت» در اقتصاد اسلامی مطرح می‌گردد که همگی حکایت از نوعی خلط مبحث و گسترش بی‌دلیل داوری‌ها دارد. تفکیک حوزه‌های مختلف اندیشه و رعایت معیارها و موازین نقد در هر حوزه ضرورتی انکارناپذیر است که امروز بیشتر به چشم می‌آید.

توضیح آنکه، پدیده‌ها و رفتارهای اقتصادی را می‌توان با سه «هدف» مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار داد. گاه هدف از مطالعه «توصیف» (بیان ویژگی‌ها) و «تبیین» (بیان چرایی و چگونگی پدید آمدن) پدیده‌ها و رفتارهاست. نتیجه مطالعه روش‌مند با این هدف پیدایش «اندیشه‌های اقتصادی توصیفی و تبیینی» است. علم اقتصاد، شاخه‌ای از اندیشه‌های توصیفی - تبیینی است که با فرض وجود «کمیابی» و ضرورت «انتخاب» از میان گزینه‌های مختلف به تحلیل و مطالعه با روش‌های تجربی (مشاهده و آزمایش) می‌پردازد. به دلیل ویژگی‌های علوم تجربی (از جمله علوم اجتماعی که علم اقتصاد یکی از آن‌هاست) این علوم ما را قادر به «پیش‌بینی» آینده کرده و امکان تصرف و تغییر در طبیعت و جامعه را فراهم می‌آورند. علم اقتصاد (مانند همه علوم تجربی) در مورد «خوب» و «بد»، «باید» و «نباید»، «شایسته» و «ناشایسته» سخن نمی‌گوید. می‌تواند نتیجه «برابری» یا «نابرابری» بیشتر درآمدی را برایتان پیش‌بینی کند، یا نتیجه «دخالت دولت در قیمت‌گذاری» را بر مبنای چارچوب‌های نظری خود مشخص کند و… اما نمی‌تواند در مورد این جهت‌گیری‌ها «داوری ارزشی» کرده و قضاوت «اخلاقی» کند. داوری اخلاقی و قضاوت ارزشی در شاخه دیگری از اندیشه‌های اقتصادی صورت می‌گیرد که هدف آن بحث از ارزش‌ها و هنجارهای اقتصادی است، اندیشه‌های اقتصادی ارزشی - هنجاری.

در اندیشه‌های ارزشی و هنجاری اقتصادی، پیوستار گسترده‌ای از مباحث را می‌توان دید. از مباحث عام و کلی در مورد تقدم و تاخر «آزادی فردی» و «برابری اجتماعی» تا مباحث خاص و جزئی چون «مالکیت اراضی بایر» و «موجه یا غیرموجه بودن ارث». مباحث این شاخه از اندیشه‌های اقتصادی، از جنس مباحث «حقوقی» و «اخلاقی» است و نه از جنس مباحث «علمی» (علم تجربی).

مباحث «اقتصاد اسلامی» یا «اقتصاد توحیدی» از جنس مباحث ارزشی و هنجاری است. پیش از انقلاب اندیشمندانی چون محمدباقر صدر و مرتضی مطهری به تفاوت میان «علم اقتصاد» و «مکتب اقتصادی» (دیدگاه‌های ارزشی و هنجاری در مورد اقتصاد) توجه داشته و آن را مورد تاکید قرار داده‌اند. بحث «علم اقتصاد اسلامی»، بعد از انقلاب (به ویژه بعد از تعطیلی دانشگاه‌ها به اسم انقلاب فرهنگی) مطرح شد و پیش از انقلاب به این شکل مطرح نبود.

اقتصاد توحیدی نیز در فضای پیش از انقلاب نگاشته شده است؛ اندیشمندانی که به طور جدی در مورد آموزه‌های دینی می‌اندیشیده‌اند، می‌دانستند که از هر شاخه‌ای از اندیشه‌های اقتصادی چه انتظار و توقعی می‌توانند داشته باشند. در حالی که کتاب‌های متعددی با سطوح کیفی بسیار متفاوت در مورد «اقتصاد اسلامی» در دسترس ماست، متن قابل اعتنایی که بتوان آن را «علم اقتصاد اسلامی» نامید پدید نیامده است.

به عنوان یک نکته حاشیه‌ای باید یادآور شوم که می‌توان برخی از پیش‌فرض‌های رفتار انسان‌ها را تغییر داد و با کمک ابزارهای علم اقتصاد به مطالعه پیامدها و نتایج آن پرداخت. به طور مثال می‌توان فرض کرد که مطلوبیت برای یک فرد تنها حاصل میزان مصرف او از کالاهای مختلف نیست، بلکه به میزان مصرف دیگران هم بستگی دارد و آنگاه پیامدهای این تابع مطلوبیت جدید را مورد بحث و بررسی قرار داد. تا زمانی که ما «اصول موضوع» علم اقتصاد را حفظ کرده و با پایبندی به آن‌ها بحث می‌کنیم، در چارچوب علم اقتصاد متعارف قرار داریم و علم اقتصاد جدیدی متولد نشده است.

البته شاخه سومی از اندیشه‌های اقتصادی نیز وجود دارد که حاصل همکاری دو شاخه پیش‌گفته است: اندیشه‌های توصیه‌ای و تجویزی؛ وقتی که اقتصاددانی به دولت توصیه می‌کند که «برای مهار تورم، رشد نقدینگی را مهار کن». از یک‌سو پذیرفته است که رابطه‌ای علت و معلولی میان تورم و رشد نقدینگی وجود دارد (اندیشه‌ای توصیفی و تبیینی) و از سوی دیگر پذیرفته است که تورم پدیده نامطلوبی است و باید آن را مهار کرد (اندیشه‌ای ارزشی و هنجاری). تفکیک این شاخه‌های مختلف با واکاوی مفاهیم و روش‌ها ممکن می‌شود و در ذهن و زبان اغلب ما این تفکیک‌ها رعایت نمی‌شود. نتیجه مهمی که می‌توان از این تفکیک‌ها گرفت این است که سیاستگذاری و هدایت اقتصاد یک جامعه هم احتیاج به «علم اقتصاد» دارد و هم نیازمند «جهت‌گیری‌های ارزشی» در اقتصاد است. نمی‌توان جهت‌گیری‌های ارزشی را از علم اقتصاد گرفت، به قول شاعر!:
علم گر صد شگرد انگیزد
باید از هست برنمی‌خیزد

تحلیل‌های علت و معلولی را هم نمی‌توان از اندیشه‌های ارزشی و هنجاری اقتصادی گرفت. برای خط‌مشی‌گذاری ما به هر دوی این‌ها احتیاج داریم. می‌دانم که پرسش‌های زیادی در اینجا مطرح است. مثلاً اینکه آیا می‌توان از آموزه‌های دینی، انتظار ارائه مکتب اقتصادی (مجموعه‌ای منسجم از جهت‌گیری‌های ارزشی اقتصادی را که پیرامون یک ارزش محوری سازماندهی شده‌اند) داشت یا خیر؟ یا مثلاً اینکه علم اقتصاد چه کمکی می‌تواند به «واقع‌بین شدن» جهت‌گیری‌های ارزشی بنماید؟ و ده‌ها پرسش دیگر. هدف این مقاله پاسخ به همه این پرسش‌ها نیست. در اینجا فقط می‌خواهیم نشان دهیم که برای نقد افکار مرحوم بنی‌صدر، لازم نیست از مغالطه بهره بگیریم و افکار بسیار آسیب‌پذیرتری را به‌عنوان معیار نقد طرح کنیم. یکی از آفت‌های اصلی فضای اندیشه در جامعه ما، همین ساده کردن‌ها و نادیده گرفتن ظرافت‌های مباحثه است. در واقع این کار به معنای داشتن «نگاه ایدئولوژیک» است، چیزی که در اسم به شدت از آن پرهیز می‌کنیم!

ایدئولوژی با ساده‌سازی، تصاویری از افراد، چیزها و وقایع می‌سازد که در صورت پذیرش در ما نوعی جهت‌گیری خاص را تقویت می‌کند. ظاهراً شعار علیه «ایدئولوژی» با هدف جایگزینی برخی از ایدئولوژی‌ها با برخی از ایدئولوژی‌های دیگر صورت می‌گیرد!

سخن را کوتاه می‌کنم. کتاب «اقتصاد توحیدی»، ابوالحسن بنی‌صدر، کتاب ضعیفی است؛ هم از نظر محتوا و هم از نظر شیوه نگارش و طرح موضوع. اما منتقدان آن به جای طرح این ضعف‌ها نخست از آن یک کاریکاتور می‌سازند و آن کاریکاتور را نقد می‌کنند و در این نقد خود دچار خطاهای بسیار می‌شوند.

منبع: مشق نو ‌‌‌‌‌‌


درباره بنی‌صدر در «تاریخ ایرانی» بیشتر بخوانید:

درودیان: بنی‌صدر خیانت نکرد / سپاه جنگ را پیش‌بینی کرده بود

۰۷ مهر ۱۳۹۹

 

جزئیات اختلاف خلخالی و بنی‌صدر بر سر تخریب مقبره رضاشاه

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

 

گفت‌وگوی منتشرنشده با شیخ‌الاسلام: بنی‌صدر جاسوس‌ها را نماینده صلیب سرخ جا زد

۳۰ فروردین ۱۳۹۹

 

روایت خسروشاهی از مخالفت امام با ترور فرح پهلوی و بنی‌صدر

۱۱ اسفند ۱۳۹۷

 

میرسلیم: سندی درباره وابستگی بنی‌صدر به بیگانگان نیافته‌ام

۰۲ تیر ۱۳۹۷

 

احمد توکلی: بنی‌صدر عامل اختلاف بین سپاه و ارتش بود

۱۱ مهر ۱۳۹۶

 

روایت ناصر تکمیل همایون از روزهای اختفای بنی‌صدر

۱۹ تیر ۱۳۹۶

 

نظر بنی‌صدر درباره همکاری رجوی با صدام

۱۵ تیر ۱۳۹۶

 

پوسترهای انتخاباتی بنی‌صدر

۰۳ تیر ۱۳۹۶

 

میرسلیم: بنی‌صدر نمی‌توانست من را رد کند

۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۶

 

احمد توکلی: امام قوی‌ترین حامی بنی‌صدر بود / دادگاه مجاهدین در استادیوم برگزار شد

۰۵ فروردین ۱۳۹۶

 

آیا بنی‌صدر در جنگ خیانت کرد؟

۳۱ شهریور ۱۳۹۴

نقد محمد درودیان به گفت‌وگوی احمد توکلی

 

بنی‌صدر؛ از ظهور تا افول

۲۷ خرداد ۱۳۹۴

 

ماجرای آزاد کردن دختر و همسر بنی‌صدر از زندان به دستور بهشتی

۰۸ تیر ۱۳۹۳

 

بازخوانی مناظره بنی‌صدر و رضایی با چریک‌های فدایی

۱۴ اسفند ۱۳۹۲

 

بنی‌صدر و اوریانا فالاچی

۲۴ دی ۱۳۹۲

 

روایت عبدالله جاسبی از جلسه‌ای که به عزل بنی‌صدر انجامید

۱۳ آذر ۱۳۹۲

 

ایران تحت کنترل دو بلوک قدرت بنی‌صدر- بهشتی است

۲۸ تیر ۱۳۹۲

 

خاطرات لاریجانی از بنی‌صدر

۱۸ خرداد ۱۳۹۲

 

سردار فضلی: می‌خواستیم دست و پای بنی‌صدر را بشکنیم

۰۷ مهر ۱۳۹۱

 

ناگفته‌های هاشمی رفسنجانی از آغاز و پایان جنگ: مدارا با بنی‌صدر ضرورتی نداشت

۰۳ مهر ۱۳۹۱

 

موسوی تبریزی: امام بنی‌صدر را خائن نمی‌دانست

۱۳ شهریور ۱۳۹۱

 

آیت‌الله مهدوی کنی: بنی‌صدر جاسوس یا نوکر بیگانگان نبود / شهید بهشتی برای حفظ انقلاب سکوت کرد

۰۷ تیر ۱۳۹۱

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی: بنی‌صدر به پیشنهاد بهشتی فرمانده کل قوا شد / بهشتی از بازداشت همسر بنی‌صدر برآشفت

۰۵ تیر ۱۳۹۱

 

یونسی: امام نمی‌خواست بنی‌صدر از کشور فرار کند

۱۱ خرداد ۱۳۹۱

 

برکناری بنی‌صدر در اسناد آرشیو ملی بریتانیا در سال ۱۹۸۱/ نخستین رئیس‌جمهور اپوزیسیون در تاریخ ایران

۱۲ بهمن ۱۳۹۰

 

چرا بنی‌‎صدر خائن بود؟ - سردار سیدمحمد باقرزاده

۰۳ آذر ۱۳۹۰

 

روایت خسروشاهی از مخالفت امام با ترور بنی‌صدر و فرح پهلوی: آیا کسی که به من فحش می‌دهد را می‌توان به قتل رساند؟

۲۱ آبان ۱۳۹۰

 

بازخوانی نامه آیت‌الله بهشتی به امام درباره تعیین تکلیف نظام، عضویت بازرگان در شورای انقلاب و اختلاف با بنی‌صدر

۲۶ مهر ۱۳۹۰

 

سردار علایی: بنی‌صدر تصور می‌کرد ارتش در امور جنگ متخصص است

۰۶ مهر ۱۳۹۰

 

سردار محسن رشید در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی: بنی‌صدر در جنگ خیانت نکرد

۰۴ مهر ۱۳۹۰

 

هاشمی رفسنجانی: مجلس مهم‌ترین مانع جنگ را با برکناری بنی‌صدر از میان برداشت

۳۰ شهریور ۱۳۹۰

 

آیت‌الله اشراقی به روایت فرزندش: به پدرم انگ زدند بنی‌صدری است / پدرم فرصت نکرد علت استعفایش را بگوید

۲۶ شهریور ۱۳۹۰

 

نظر بنی‌صدر درباره شاپور بختیار: راجع به کسی که به یک قدرت خارجی رو می‌آورد چه می‌شود گفت؟

۱۷ مرداد ۱۳۹۰

 

احمد کاشانی: مصدق الگوی بنی‌صدر، موسوی و بختیار بود

۱۲ مرداد ۱۳۹۰

 

غفوری‎‌‌فرد: حکم بنی‌صدر اشتباه نوشته شد / حرف رجایی را سانسور کردند

۱۰ تیر ۱۳۹۰

 

بنی‌صدر: با لباس زنانه از ایران خارج نشدم

۰۴ تیر ۱۳۹۰

 

هادی غفاری در گفت‌وگو با تاریخ ایرانی‌‌: بنی‌صدر گفت افرادی مانند شما موجب سقوط من می‌شوند

۰۱ تیر ۱۳۹۰

 

ناصر نوبری: بنی‌صدر گفت یکی از مشکلات من اطلاعات هفتگی است

۲۹ خرداد ۱۳۹۰

 

محسن رضایی: بنی‌صدر معتقد بود که باید به سبک اشکانیان بجنگیم

۰۲ خرداد ۱۳۹۰

 

سردار رشید: بنی‌صدر می‌توانست درون نظام به حیات سیاسی خود ادامه دهد

۰۲ خرداد ۱۳۹۰

 

اسناد سال ۱۹۸۰ آرشیو ملی بریتانیا: بنی‌صدر با ولایت فقیه مخالف است

۰۹ بهمن ۱۳۸۹

 

ناگفته‌هایی درباره اولین رئیس جمهور از زبان آیت الله سید محمد خامنه‌ای

۰۵ بهمن ۱۳۸۹

کلید واژه ها: بنی صدر


نظر شما :